اگر هاشمي زنده بود
همواره پيش از آنكه كار به جاي باريك برسد، نسبت به رفع و رجوع مسائل آستين بالا ميزد و وارد عرصه ميشد تا با تعاملي سازنده، مشكلات و تهديدها را تبديل به فرصت كند؛ به بيان ديگر همين رويكرد متفاوت هاشمي بود كه او را در مقام لنگرگاهي امن براي كليه نظام تبديل كرد و مجموعه نظام ميدانست آنگاه كه مصيبت يا معضلي پيش آيد، همواره ميتواند با اتكا به ظرفيت هاشمي از بحرانها عبور كند. در اين ميان البته كساني بوده و هستند كه چه در زمان حيات آيتالله و چه حتي پس از درگذشت ايشان، به دلايلي نامعلوم، از ايشان كينه به دل داشته و بر اين پايه از هر فرصتي براي هجمه عليه ايشان استفاده كنند. اما نظام با همين رويكرد متفاوت آيتالله بود كه از بسياري از بحرانها و مشكلات عبور كرد و اگر لنگرگاهي همچون هاشمي نبود، قطعا به مشكل برميخورديم؛ به بيان ديگر بهرغم كينهاي كه هنوز هم عدهاي از ايشان به دل دارند، واقعيت اين است كه ايشان به واسطه نوع نگاه پيش رويي كه به مسائل كشور و موضوعات سياسي داشتند و نيز به واسطه دورانديشي، مديريت و تدبري كه در اداره و تمشيت امور داشتند، همواره مورد احترام بزرگان و خردمندان نظام بوده و هستند. در اين ميان اگرچه بارها درباره جاي خالي آيتالله و اينكه چه كسي ميتواند جاي ايشان را در مجموعه نظام پر كنند، اظهارنظر شده، شخصا معتقدم كه هيچكس قادر نيست جاي هاشمي را پر كند؛ به بيان ديگر بعيد است كسي در اين حد و اندازه داشته باشيم كه بتواند رويدادهاي خاص سياسي و اجتماعي را مديريت كند و حتي فراتر از مرزهاي ايران، با كشورهاي منطقه و همسايه همكاري و تعاملي منطقي و عقلاني داشته باشد.