• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4840 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۳ دي

چرا بايد پشت دروازه عدس‌پلو بدهند؟!

ديروز دربي استقلال و پرسپوليس بود و هواداران دو تيم طبق معمول مشغول كل‌كل و كري‌خواني. فضاي توييتر فارسي هم از اين كري‌خواني‌ها دور نبود و فوتبالي‌ها هشتگ دربي را حسابي داغ كردند. آنچه در ادامه مي‌خوانيد منتخبي از توييت‌هايي است كه قبل از شروع بازي منتشر شده. 
«‏نصف جذابيت دربي اونجاش بود كه ميگفتن لحظه به لحظه به افراد داخل ورزشگاه اضافه ميشه بعد مي‌ديدي يك‌ ساعت مونده به بازي ورزشگاه پر مي‌شد»، «‏يادش بخير يه زماني دو روز قبل ‎دربي استرس داشتم»، «‏‎دربي سال‌هاست كه هيجاني ندارد. حيف وقت و انرژي كه پاي اين بازي بگذاريم»، «‏‎دربي هم دربي‌هاي قديم هم تماشاگر داشت و هم ‎عادل فردوسي‌پور اولي رو ‎كرونا از ما گرفت؛ دومي رو آقاي مدار»، «‏از ساعت ۲ به بعد موبايلم رو خاموش مي‌كنم و ميل كل‌كل با هيچ ‌كسم نيست»، «‏من هميشه گفتم كه اصلا واسم مهم نيست چه استقلال ببره و چه پرسپوليس ببازه»، «‏يكي بياد شرط ببنديم سر يه شام»، «‏برد و باخت تو ‎دربي اهميتي نداره‌. مهم حفظ اخلاق و دوستي‌هاي فارغ از رنگ‌هاست»، «‏تركيب افسردگي و استرس ‎دربي واقعا خيلي فرساينده و سميه»، «‏فقط در جايي مثل ايران در چنين هوايي مسابقه فوتبال برگزار مي‌كنند»، «‏في‌الواقع شعر پشت دروازه ميدن عدس‌پلو فلاني تيمت رو بردار و برو؛ يكي از مزخرف‌ترين و بي‌ربط‌ترين شعرهايي است كه تاريخ به خود ديده»، «‏سال‌هاي پيش وقتي ‎دربي برگزار مي‌شد، ملت سر كار استرس داشتن كه تو ترافيك برگشت گير نكنند. الان فقط استرس خالي دارند»، «‏قطعا اين بي‌خوابي الان من از ‎دربي نيست، چون دربي هم دربي‌هاي قديم»، «‏خدايا چيه اين عشق؟ يه هفته ا‌ست به فكر دربي‌ام. من يك زن رو اندازه استقلال دوست داشته باشم تا آخر دنيا نگهش مي‌دارم»، «‏شما هم دل و دماغ كري خوندن واستون نمونده يا فقط من اين‌طوريم؟»، «‏هر جور فكر مي‌كنم باباي استقلالي من خيلي رفتار ديپلماتيكي با من داشته. من بچه‌ام بزرگ بشه كوچك‌ترين علاقه‌اي به رنگ آبي داشته باشه با لگد ميندازمش بيرون و از ارث هم محرومش مي‌كنم!»، «به اميد پيروزي تيم استقلال» و «‏زياد دور نيست زماني كه از يك هفته قبل به همه رفيقام زنگ مي‌زدم كه يك ماشين بشيم و وسط هفته‌اي دوازده ساعت راه رو بياييم ‎دربي ببينيم، هشت ساعت تو آفتاب آزادي مي‌نشستيم تا بازي شروع بشه و بعد از بازي دوازده ساعت ديگه برگرديم، اشك و لبخند و خطرات به كنار، امروز دربيه و من ساعتش رو نمي‌دونم. چه به سرمون اومد؟».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون