شهاب شهسواري
بعد از چهار سال سياست «نخست امريكا» از سوي دولت پيشين امريكا و ترك ميزهاي مذاكره و پيمانها و نهادهاي بينالمللي، جو بايدن، پنجشنبه شب خطاب به ديپلماتهاي امريكايي گفت كه به جهانيان پيام بدهند، امريكا به ميز مذاكره بازگشته است. رويكرد سياست خارجي ايالات متحده امريكا تحت زعامت جو بايدن، مسالهاي بود كه با محمدرضا تخشيد، استاد روابط بينالملل در ميان گذاشتيم. تخشيد معتقد است كه رويكرد سياست خارجي بايدن 180 درجه با دولت پيشين متفاوت است و با انتخابهايي كه او در تيم سياست خارجي و امنيت ملي خود داشته است، پيشبيني ميكند كه ديپلماسي امريكا فعالتر شود و البته رويكرد امريكا به دوران چهار ساله دوم باراك اوباما نزديكتر شود. تخشيد درخصوص رويكرد واشنگتن نسبت به برجام هم معتقد است كه هر چند مطالبه پيشقدم شدن امريكا در برجام به دليل خروج امريكا از اين توافق منطقي است، اما اين توقع عملياتي نيست و بايد ساز و كاري جهت بازگشت گام به گام دوطرف به همه تعهدات طرحريزي شود. او هرچند با توجه به اظهارات بايدن و انتخابهايش در تيم سياست خارجي امريكا به احياي كامل تعهدات برجامي امريكا و ايران اميدوار است، اما معتقد است كه سياست قابل پيشبيني نيست و ممكن است رويدادهايي پيشبيني نشده در اين مسير مانع ايجاد كنند. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» را با محمدرضا تخشيد، رييس دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران مطالعه ميكنيد.
از اظهارنظرهايي كه در مورد سياست خارجي امريكا در دوران بايدن بيان شده است و به ويژه باتوجه به سخنراني پنجشنبه شب ايشان درخصوص سياست خارجي، فكر ميكنيد رويكرد دولت بايدن در سياست خارجي چه مسيري را در پيش بگيرد؟ استمرار سياست خارجي دوران ترامپ با رويكردي جديد يا سياستي از بنيان تازه يا آنگونه كه مايك پمپئو، وزير خارجه پيشين امريكا در واكنش به سخنراني بايدن گفت، بازگشت به 8سال پيش و در پيش گرفتن رويكرد دولت دوم اوباما؟
اتفاقي كه سال 2016 در امريكا رخ داد اين بود كه فردي به رياستجمهوري ايالات متحده امريكا انتخاب شد كه در تاريخ ايالات متحده بيسابقه بود. دونالد ترامپ، ديدگاهها، سوابق و رويكردهاي كاملا مشخصي داشت و در جامعه سياسي امريكا نيز از اين فرد شناخت كافي وجود داشت، اما برخلاف همه انتظاراتي كه درون امريكا و بيرون امريكا از تحولات سياسي اين كشور وجود داشت، چنين شخصي توانست به مقام رياستجمهوري دست پيدا كند. در دوره چهار ساله ترامپ رويدادهاي متعددي در حوزه سياست خارجي و داخلي دونالد ترامپ ديديم كه خيلي متفاوتتر از آن چيزي بود كه چه از يك رييسجمهور جمهوريخواه و چه دموكرات انتظار ميرفت. اگر بخواهيم در مورد سياست خارجي ترامپ را ارزيابي كنيم، هم مبناي تصميمگيري و هم خود تصميمگيريهاي او كاملا با روساي جمهوري پيشين امريكا تفاوت داشت.در انتخابات اخير امريكا، فردي به رياستجمهوري اين كشور برگزيده شد كه 180 درجه با رفتار و ديدگاههاي سياسي و نحوه تصميمگيري دونالد ترامپ تفاوت دارد. سياستمداراني در حزب دموكرات وجود داشتند كه تا اين اندازه تمايز و تضاد آنها به لحاظ فكري، اخلاقي و تصميمگيري با دونالد ترامپ بارز نباشد. من اظهارنظر مايك پمپئو درخصوص سياست خارجي دولت جديد امريكا را قبول دارم، اگر به چينش كابينه جو بايدن، رييسجمهور امريكا، نگاه كنيد، افرادي مانند آنتوني بلينكن، جيك سوليوان يا جان كري كه مسووليتي در كابينه او گرفتهاند، چهره بارز و موثري در دوران اوباما بودند. شخص جو بايدن هم از لحاظ ديدگاه بسيار به باراك اوباما نزديك است. كساني كه صحبت پنجشنبه شب بايدن را گوش داده باشند، متوجه شدهاند كه تفاوت عميقي در ميان صحبتهاي او با سياستمداران جمهوريخواه و حتي دموكراتهايي همچون هيلاري كلينتون وجود دارد. تفاوت و تمايز رويكرد و سياستگذاريهاي حوزه سياست خارجي دولت بايدن كاملا واقعي و ملموس است. گرچه به هر صورت به لحاظ ساختاري يك رييسجمهور فقط تا اندازه مشخصي ميتواند بر سياست خارجي تاثيرگذار باشد، هر چند ميزان اين اثرگذاري زياد است، اما سقف مشخصي براي نقش رييسجمهور وجود دارد.براي درك اين تمايز من يك مثال ميزنم؛ هر رييسجمهور در ايالات متحده امريكا معمولا يك سخنراني كليدي در مورد موضوعها و دغدغههاي اصلي اين كشور، انجام ميدهد كه از طريق آن اساس سياستگذاري خود در حوزه موردنظر را تشريح كند. اين سخنرانيها ممكن است در مورد محيطزيست يا نظام خدمات درماني باشد يا در مورد سياست خارجي. دونالد ترامپ، سخنراني كليدي خود در مورد سياست خارجي را در خاك عربستانسعودي انجام داد. تم اصلي سخنان ترامپ در مورد حمايت از اسراييل، استمرار حمايت از كشورهاي عربي جنوب خليجفارس و مخالفت با جايگاه ايران در منطقه بود. اما بايدن جايگاهي كاملا متفاوت را براي سخنراني كليدي سياست خارجي خود انتخاب ميكند. او به ساختمان وزارت خارجه ميرود، اين اشاره به اين معنا است كه بايدن معتقد است سياست خارجي بايد درون وزارت خارجه، توسط ديپلماتهاي كاركشته و براساس تجربيات متخصصان و تكنوكراتهاي اين نهاد، برنامهريزي، سياستگذاري و تعيين شود. نخستين جملاتي كه بايدن در سخنراني خود بيان ميكند اين است كه «امريكا بازگشته است، ديپلماسي بازگشته است»، فحواي اين كلام اين است كه هدف دولت بايدن بازگرداندن امريكا به جايگاه از دست رفته پيشين خود و بازگرداندن ديپلماسي به درون وزارت خارجه است، نه اينكه تصميمهاي مهم سياست خارجي بدون مشورت و همكاري با مقامهاي دستگاه ديپلماسي، درون كاخ سفيد و راسا توسط رييسجمهور و مشاورانش تعيين شود.
ديپلماسي كار سخت و زمانبري است و هميشه نميتواند نتايج مطلوب فوري در پي داشته باشد، فكر ميكنيد كه از طريق ديپلماسي اين فرصت براي بايدن وجود دارد كه امريكا را به جايگاه پيشين خود برگرداند؟
كار ديگري نميتوان كرد، دنيا همواره در اين مسير قرار داشته كه مسائل بينالمللي و جهاني را از طريق گفتوگو و ديپلماسي حل ميكردند، اگر ديپلماسي نباشد يا مسير تعامل به بنبست ميرسد يا به جنگ. اگر يك مشكل بينالملل را نميتوان بدون ديپلماسي حل و فصل كرد. همين مساله يمن را اگر درنظر بگيريم در دوران دونالد ترامپ، از عربستان و ائتلاف متحدانش حمايت همهجانبهاي ميشد. چند روز مانده به پايان دوران رياستجمهوري، مايك پمپئو، وزير خارجه پيشين امريكا براي اينكه حل مساله يمن را از طريق ديپلماسي مشكل كند، انصارالله را در فهرست سازمانهاي تروريستي خارجي قرار داد تا جلوي حل اين مساله از طريق ديپلماسي را مسدود كند. اين اقدام دولت پيشين، هم با مخالفت اروپا و هم با مخالفت سازمان ملل متحد مواجه شده بود كه آن را عامل شكست راهكارهاي سياسي براي جنگ يمن ميدانستند. بايدن نخستين راهكاري كه براي پايان اين جنگ عنوان كرد كه حمايت خود را از عربستانسعودي در اين جنگ قطع ميكند و فروش سلاحهايي را كه در اين جنگ به شكل تهاجمي استفاده ميشود متوقف ميكند. اين يك تغيير سياست بنيادين محسوب ميشود. قطعا درست است كه ديپلماسي راه طولاني دارد، گاهي رويكرد ديپلماتيك موفق ميشود و گاهي با شكست مواجه ميشود، اما تنها راهي است كه اجازه ميدهد تنشها در سياست بينالملل كاهش پيدا كند و تصميمهاي اينچنيني، ميتواند كمك كند كه شانس موفقيت تلاشهاي ديپلماتيك افزايش يابد.
چهار سال دوران ترامپ باعث شد كه اعتماد 7دههاي ميان اروپا و امريكا، به شدت خدشهدار شود. جو بايدن چگونه ميتواند متحدان هميشگي امريكا را قانع كند كه سياستش يك رويكرد كوتاهمدت نيست و مجددا فردي مانند ترامپ باعث خدشه در روابط دو سوي اقيانس اطلس نميشود؟ آيا اعتماد ميان اروپا و امريكا قابل بازسازي است؟
قطعا در سياست و به ويژه روابط بينالملل، كسي نميتواند آينده را پيشبيني يا تضمين كند. اما با روالي كه در گذشته وجود داشت و اينكه بسياري از سياستمداران و كارشناسان ترامپ را يك اتفاق و حادثه ميدانند كه احتمال وقوع مجدد آن، ناچيز است. بايدن شايد ميتواند بهترين جايگزين براي ترامپ باشد، اين شخصي كه هم باتجربه است، هم در بعد سياست خارجي و هم سياست داخلي شناخته شده است و قابل اعتماد است، با 8سال سابقه خدمت به عنوان معاون رييسجمهور، متحدان امريكا شناخت كافي از او دارند. او از همين روزهاي آغازين كارش تصميمهايي ميگيرد كه اعتمادسازي ميكند و قطعا اروپاييها اهميت اين گامهاي اطمينانساز و اعتمادساز را ميدانند. به علاوه اينكه خود اروپاييها هم علاقهمند به بازسازي اعتماد هستند، اروپا اتحاد و همكاري با امريكا را به نفع خود ميداند و ترجيح ميدهد كه امريكا نقش مهم و موثري در امنيت اروپا در وهله اول و امنيت جهاني داشته باشد. اقدام دولت بايدن براي بازگشت به پيمان آب و هوايي پاريس يا متوقف كردن كاهش نيروها در آلمان، نشاندهنده آن است كه واشنگتن علاقهمند است به رويكردهاي گذشته بازگردد و اروپاييها هم اين رويكرد را يك رويكرد دايمي ميدانند، البته عرض كردم كه هر اتفاقي ممكن است رخ دهد كه اين اراده را با تزلزل يا مشكل مواجه كند، اما برداشت عمومي از سوگيري بايدن اين است كه اعتماد و اتحاد ميان امريكا و اروپا بازسازي خواهد شد.
وزير خارجه دولت بايدن در جلسه استماع كنگره، اين نكته را مورد اشاره قرار داد كه با اهداف سياست خارجي دولت ترامپ در برابر چين موافق است، اما برخي اقدامهاي دولت پيشين را نادرست ارزيابي ميكند. پيشبيني شما از رويكرد دولت بايدن در مقابل چين به عنوان اصليترين رقيب امريكا در جهان امروز چيست؟
سياستي كه در دوره ترامپ در پيش گرفته شد اين بود كه با تحميل تعرفههاي خيلي بالايي به محصولاتي كه از چين وارد ميشود، قدرت چين تضعيف شود و اين كشور وادار به دادن امتيازهايي براي بهبود كسري تراز تجاري امريكا با چين شود. بعد از اينكه اين سياست با شكست مواجه شد و توفيقي براي تضعيف قدرت چين به دست نيامد، دولت ترامپ رويكرد سياسي جديدي در پيش گرفت. درحالي كه ترامپ در يكي، دو سال نخست رياستجمهورياش دنبال راهكاري مسالمتآميز از طريق جنگ تعرفهاي براي جبران موازنه مناسبات تجارت خارجي بود، بعد از شكست سياستي خصمانه و شعاري در پيش گرفت. سياست خارجي ترامپ، بدون مبنا و بدون رويكرد برنامهريزي شده بود. سياست خارجي ترامپ هيچ دكترين و استراتژي مشخصي نداشت. مبناي رويارويي ترامپ با چين مساله تجارت بود و به مطرح كردن مسائلي مانند دزدي اختراعات و دخالت در انتخابات خلاصه ميشد.دولت بايدن تحت فشار است كه بتواند رويكردي كاملا برنامهريزي شده، براي حل مسائل با چين درپيش بگيرد. بايدن بايد به افكار عمومي امريكا نشان دهد كه در مقابل چين به قول ترامپ «tough يا محكم» ايستاده است. از همين ابتداي مسير هم دولت بايدن تلاش ميكند رويكرد انتقادي خود را نسبت به چين نشان دهد و انتقادهاي حقوق بشري و امثال اينها احتمالا از سوي دولت بايدن بيان ميشود. جو بايدن به هر تقدير تلاش ميكند كه از طريق ديپلماسي مسائل تجاري و سياسي ميان دو كشور را تا حدي حل كند. اما به هر تقدير همه دنيا به اين مسائل پي بردهاند كه قدرت نظامي و اقتصادي چين به شكل فزايندهاي بيشتر ميشود. در دوران اوباما سياستهايي مانند اعزام نيروهاي بيشتر نظامي به شرق آسيا و اقيانوسيه، از جمله افزايش نيروهاي امريكايي در استراليا و همچنين انتقال نظاميان امريكايي از خاورميانه به شرق آسيا، براي مهار قدرت نظامي چين در پيش گرفته شد.بايدن بايد به سمت حل مسالمتآميز مشكلات برود. پيشبيني من اين است كه دولت كنوني امريكا، اقدامي براي آغاز و دامن زدن به تنش با چين نميكند.
در مورد روسيه چطور؟
درون امريكا، در ميان نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي امريكا اين برداشت وجود داشت كه ترامپ در مقابل روسيه و پوتين خيلي كوتاه ميآيد. براي مثال در نشست هلسينكي، بعد از ديدار ترامپ با پوتين، خبرنگاري از او پرسيد كه آيا با رييسجمهور روسيه در مورد دخالت مسكو در انتخابات 2016 گفتوگو كرده است و ترامپ به راحتي به او پاسخ داد كه چنين مسالهاي را مطرح كردهام و پوتين هم گفت كه ما دخالت نكرديم و من هم حرف او را قبول دارم. اين براي جامعه اطلاعاتي امريكا بسيار سنگين آمد، چراكه رييسجمهور كشورشان حرف يك رهبر خارجي را به ارزيابي اطلاعاتي سازمانهاي امنيتي كشورشان ترجيح ميدهد. بايدن اما صراحت بيشتري در پيش گرفته است. هفته پيش در نخستين گفتوگوي تلفني بايدن و پوتين، رييسجمهور امريكا مثلا در مورد گزارشهايي كه درخصوص پاداش دولت روسيه به شبهنظاميان افغان كه نيروهاي امريكايي را هدف قرار بدهند، با پوتين صحبت كرد. دولت ترامپ كاملا درخصوص اين پرونده سكوت كرده بود و حاضر به مطرح كردن آن در ارتباط با مسكو نبود. ترامپ با وجود تمام فشارها و مطالبات سياسي و عمومي براي مطرح كردن اين مسائل، حاضر به اقدام در مورد آنها نشد، اما بايدن در نخستين گفتوگوي تلفنياش چه مورد پاداش براي قتل نيروهاي امريكا و چه مساله دخالت در انتخابات را مورد اشاره قرار داد. اين اقدامها نشاندهنده موضع محكمتري در مقابل روسيه است. سرجمع برداشت من اين است كه با وجود صراحت، بايدن تلاش ميكند كه محافظهكارانه و ديپلماتيك در مقابل اين مسائل گام بردارد تا باعث كاهش تنشها شود.
درست سه روز بعد از برگزاري مراسم تحليف بايدن، اعتراضاتي در روسيه آغاز شد و مخالفان پوتين گفتند كه قصد دارند تا تابستان سال آينده كه انتخابات برگزار ميشود به اين اعتراضات ادامه دهند. فكر ميكنيد تغيير در قدرت سياسي امريكا تاثيري در سياست داخلي روسيه داشته است؟
شرايط نشان ميدهد كه تغيير دولت در امريكا در روحيه دادن به مخالفان پوتين بيتاثير نبود. مهمترين نشانهاش همين است كه در گفتوگوي تلفني رييسجمهور امريكا با پوتين، به منتقد برجسته كرملين، الكسي ناوالني اشاره شد و بعد از بازداشت معترضان و حكم دادگاه در مورد ناوالني هم دولت امريكا واكنشهاي نسبتا تندي را نشان داد. مخالفان پوتين در زمان ترامپ ميدانستند كه هر اقدامي انجام دهند، با حمايت امريكا مواجه نميشود، اما حالا ميدانند حركاتي كه انجام ميدهند، در واشنگتن ناديده گرفته نميشود و اگر با حركات تند و خشن سركوب شوند، دولت امريكا به آن واكنش نشان ميدهد. اينكه اين واكنشها تا چه اندازه موثر باشد، قابل پيشبيني نيست، اما قطعا رويكرد سياست خارجي امريكا، در مسائل سياست داخلي روسيه بيتاثير نخواهد بود.
در ادامه سوالم در رابطه با چين، فكر ميكنيد سياست دولت اوباما كه اشاره كرديد در مورد كاهش نيروها در خاورميانه و انتقال آنها به شرق آسيا در كنار سياست ائتلافسازي در حوزه اقيانوس آرام مجددا از سر گرفته شود؟
پيشبيني من اين است كه توجه امريكا و دولت بايدن به تقويت نيروها در كشورهايي كه نزديك چين هستند و در حوزه نفوذ چين قرار دارند بيشتر ميشود و در همين يكي، دو هفتهاي كه بايدن در كاخ سفيد است. دستكم سه رهبري كه مخاطب تماسهاي بايدن بودند در منطقه چين بودند. اين تماسها نشاندهنده اهميت چين در آينده سياست امريكا است. اينكه آيا براي افزايش نيروها در شرق آسيا، بايدن به دنبال كاهش نيروها در خاورميانه ميرود، به نظر من بايد منتظر بود و ديد. آنچه قطعي است، افزايش نيروهاي پيرامون چين و آسيا پاسيفيك است، اما در مورد خاورميانه احتمالا رويكرد كاهش يا ثابت نگه داشتن نيروها در پيش گرفته ميشود.
در زمينه خاورميانه گفتيد كه ترامپ سخنراني كليدياش را درخصوص سياست خارجي در عربستانسعودي انجام داد، در حالي كه يكي از شاخصترين بخشهاي سخنراني سياست خارجي بايدن، انتقاد از عربستان و قطع حمايت نظامي از اين كشور در جنگ يمن بود. به هر حال از زمان روزولت تاكنون، واشنگتن و رياض رابطه بسيار نزديكي با يكديگر دارند كه هرگز به خصومت و رويارويي نرسيده است. با توجه به انتقادهايي كه آقاي بايدن از سياستهاي عربستانسعودي ميكند، آينده روابط واشنگتن و رياض چگونه خواهد بود؟
در دوران ترامپ ما شاهد بيسابقهترين حمايت امريكا از عربستانسعودي بوديم، درواقع يك چك سفيد امضا دراختيار رياض قرار گرفته بود كه هر كاري ميخواهد انجام دهد و هر عملياتي به هر اندازه ضدبشري در يمن انجام دهد. علاوه بر اينها اتهامهايي به خانواده ترامپ در مورد روابط تجاري محرمانه با عربستانسعودي وجود داشته است. توجيههايي مانند درآمدهاي امريكا از فروش سلاح به عربستان يا جذب رياض براي پيوستن به مسير عاديسازي روابط با اسراييل در مورد اين حمايتها از رياض مطرح ميشد، اما با هر انگيزهاي كه تصور كنيم اين حمايتها انجام شده بود، نوع رويكرد امريكا نسبت به عربستان بيسابقه بود. در پرونده قتل جمال خاشقجي، ترامپ سعي كرد كه اصلا خودش را درگير نكند، در حالي كه در تمام جهان مواضع تندي در مقابل اين اقدام گرفتند. در طول چهار سال رياستجمهوري ترامپ، عربستان هر كاري را كه تشخيص ميداد انجام ميداد و هيچ نگراني از فشار دولت امريكا نداشت. در اين زمينه هم پيشبيني اين است كه سياست دولت بايدن به سياست دولت اوباما باز گردد. واشنگتن در دوران اوباما پايينترين سطح رابطه را در نيم قرن گذشته با عربستان داشت، به ويژه در دوره دوم دولت اوباما با توجه به پشتكار و عزم و ارادهاي كه در دولت اوباما براي حل مسائل با ايران وجود داشت، باعث دلچركيني و اضطراب رياض شده بود. اين مسير در دوران بايدن هم تكرار خواهد شد. بالاخره عربستان همچنان به عنوان همپيمان و دوست نزديك امريكا در خليجفارس باقي خواهد ماند، اما حمايت بيحد و مرز و چك سفيد امضايي دراختيار آنها قرار نميگيرد. در دوران ترامپ، سلاحها و فناوريهاي حساس نظامي كه امريكاييها كمتر دراختيار ديگر كشورها قرار ميدهند دراختيار عربستان و متحدانش قرار گرفت كه بايدن در همان روزهاي ابتدايي كارش، فروش آنها را متوقف كرد. دوستي واشنگتن و رياض در دوران بايدن با رويكرد منطقيتري پيش خواهد رفت.
در مورد برجام گفتيد، به نظر ميرسد عزم و اراده در تهران و واشنگتن براي حل مسائل مورد اختلاف وجود داشته باشد، اما همزمان نوعي بيميلي هم در دو پايتخت وجود دارد كه به نظر ميرسد كه دو طرف براي حفظ ظاهر از پيشقدمي در گفتوگو خودداري ميكند. با توجه به فرصت ناچيزي كه تا 3 اسفند (21فوريه)، ضربالاجل ايران براي اقدامها شديدتر در مقابل نقض برجام، آيا فكر ميكنيد عزم و اراده ميان دو طرف به عمل تبديل شود؟
با انتخابهايي كه در بخش سياست خارجي انجام شده است، از جمله انتخاب رابرت مالي به عنوان نماينده ويژه رييسجمهور امريكا در رابطه با ايران، ميتوان برداشت كرد كه يك گام مثبت در رابطه با ايران برداشته شده است. همين كه جو بايدن در سخنراني سياست خارجياش، پنجشنبه شب اشارهاي به مساله ايران نكرد، از ديدگاه من يك نشانه مثبت محسوب ميشود. مقايسه كنيد با دونالد ترامپ كه از هر فرصتي براي حمله به ايران استفاده ميكرد، در سازمان ملل، در حساب كاربري توييتر و مصاحبههايش، سعي ميكرد ايران را به عنوان يك مشكل عمده براي امريكا برجسته كند. اما اينكه بايدن مساله ايران را جزو اولويتهاي سياست خارجي كشورش مطرح نكرد، نشان ميدهد كه دولت او قصد دارد مسائل جاري را به شكل مسالمتآميز و از مسير گفتوگو حل كند.اينكه چرا برخي سيگنالهاي متناقض يا اظهارات ظاهرا بيانگر بيميلي از سوي طرفين مطرح ميشود به اين دليل است كه هر طرفي قصد دارد براي امتياز گرفتن دست بالا را داشته باشد. اما وقتي پاي عمل به ميان بيايد، هر طرف قطعا آمادگي دارد كه عقبنشينيهايي را براي به نتيجه رسيدن مذاكرات يا ابتكار ديپلماتيك، انجام دهد. برداشت من اين است كه هم امريكا و هم ايران، در هفتههاي آينده قبول ميكنند كه بدون قيد و شرط و بدون هيچ تغيير و مذاكرهاي درخصوص مواد برجام، به تعهدات پيشين خودشان بازگردند. بايدن و ديپلماتهايش بارها اعلام كردهاند كه اراده دارند كه مساله برجام و مشكل هستهاي با ايران به صورت مسالمتآميز و از طريق گفتوگو حل شود. ايران هم باتوجه به مسائلي كه وجود دارد و به ويژه با توجه به فشاري كه تحريمها به كشور وارد شده است و زحمتهايي كه براي رسيدن به اين توافق هستهاي كشيده شد، اراده كافي براي از سرگيري تعهداتش، در صورت اجرا يتعهدات طرف مقابل دارد. با اين حال تصور ميكنم كه امريكا هم بدون بازگشت ايران حاضر به بازگشت به تعهداتش نيست. به برداشت من اين اتفاق كه امريكا اول به برجام برگردد و سپس ايران تعهداتش را از سر بگيرد، شدني نيست. مسير عملي به نظر من اين است كه ساز و كاري از طريق گفتوگوهايي در سطح معاونان وزارت خارجه 1+5 يا فقط كشورهاي اروپايي يا اتحاديه اروپا تعيين شود كه دو كشور همزمان بتوانند از طريق گامهاي متناظر، به شرايط اجراي كامل تعهدات بازگردند. اينكه امريكاييها ميگويند ايران بايد به اجراي بدون كم و كاست همه تعهداتش برگردد يا اينكه تهران ميگويد امريكا بايد تعهداتش را ابتدا از سربگيرد، امكانپذير نيست.
اسراييل و عربستانسعودي، به شدت منتقد برجام بودند و هنوز هم فشار خودشان را بر بازنگشتن امريكا به شرايط قبل ادامه ميدهند، فكر ميكنيد اين فشارها به كجا ميكشد، آيا واشنگتن در مقابل فشارها انعطاف نشان ميدهد يا حاضر است آنها را دلچركين كند و از اين طريق موقعيت خود را در برخي ديگر از پروندههاي خاورميانه مشكلتر كند؟
باز هم به مساله انتخابهاي جو بايدن براي كابينهاش اشاره ميكنم، آنتوني بلينكن، وندي شرمن، جان كري، جيك سوليوان و رابرت مالي، همه در فرآيند مذاكرات برجام حضور مستقيم يا غيرمستقيم داشتند و مخالفتهاي قوي اسراييل را تحمل كردهاند. اگر به ياد داشته باشيد در آستانه توافق هستهاي با ايران، جمهوريخواهان عامدانه و با هدف باجگيري سياسي بنيامين نتانياهو را براي سخنراني ضدايراني به كنگره دعوت كردند. اين ديپلماتها در آن دوران هم باتوجه به همه اين موانع، فشارها را پذيرفتند و توافق را به سرانجام رساندند. اين ديپلماتها باتوجه به تجربهاي كه دارند، كاملا واقف هستند كه چنين فشارهايي وجود دارد و مانعتراشيهايي پيش روي مسير همكاري ميان تهران و واشنگتن به وجود ميآيد. فشارهاي ديگري هم وجود دارد كه البته از فشارهاي عربستان و اسراييل كمتر نيست. مشخصا فقدان رويكرد عملي از سوي اروپاييها براي اجراي تعهداتشان كه در دوران ترامپ تلاش كافي براي اجراي برجام انجام ندادند. ولي اروپا در وهله اول خواستار بازگشت امريكا به برجام و انجام تعهدات ايران در چارچوب توافق هستهاي است. قطعا فشارهاي زيادي از سوي كشورهاي مخالف برجام وجود دارد، اما بعيد است كه اين فشارها به نتيجه برسد. از امروز به شكل قطعي نميتوان پيشبيني كرد كه ايران و امريكا به تعهداتشان برگردند. من تا حد زيادي وزنه را به نفع ازسرگيري اجراي تعهدات برجامي ميبينم، اما به هر حال دنياي سياست قابل پيشبيني نيست و ممكن است كه اين پيشبيني من اشتباه از آب در بيايد.
فردي به رياستجمهوري ايالات متحده برگزيده شد كه 180 درجه با رفتار و ديدگاههاي سياسي و نحوه تصميمگيري دونالد ترامپ تفاوت دارد.
به لحاظ ساختاري يك رييسجمهور فقط تا اندازه مشخصي ميتواند بر سياست خارجي تاثيرگذار باشد، هر چند ميزان اين اثرگذاري زياد است، اما سقف مشخصي براي نقش رييسجمهور وجود دارد.
آنتوني بلينكن، وندي شرمن، جان كري، جيك سوليوان و رابرت مالي، همه در فرآيند مذاكرات برجام حضور مستقيم يا غيرمستقيم داشتند و مخالفتهاي قوي اسراييل را تحمل كردهاند. اين ديپلماتها در آن دوران هم با توجه به همه اين موانع، فشارها را پذيرفتند و توافق را به سرانجام رساندند.
اروپا اتحاد و همكاري با امريكا را به نفع خود ميداند و ترجيح ميدهد كه امريكا نقش مهم و موثري در امنيت اروپا در وهله اول و امنيت جهاني داشته باشد.
درخصوص برجام هر طرفي قصد دارد براي امتياز گرفتن دست بالا را داشته باشد، اما وقتي پاي عمل به ميان بيايد، هر طرف قطعا آمادگي دارد كه عقبنشينيهايي را براي به نتيجه رسيدن مذاكرات يا ابتكار ديپلماتيك، انجام دهد.
عربستان همچنان به عنوان همپيمان و دوست نزديك امريكا در خليجفارس باقي خواهد ماند، اما حمايت بيحد و مرز و چك سفيد امضايي دراختيار آنها قرار نميگيرد.
برداشت من اين است كه با وجود صراحت، بايدن تلاش ميكند كه محافظهكارانه و ديپلماتيك در مقابل روسيه و چين گام بردارد تا باعث كاهش تنشهاي شود.
مخالفان پوتين در زمان ترامپ ميدانستند كه هر اقدامي انجام دهند، با حمايت امريكا مواجه نميشود، اما حالا ميدانند حركاتي كه انجام ميدهند، در واشنگتن ناديده گرفته نميشود و اگر با حركات تند و خشن سركوب شوند، دولت امريكا به آن واكنش نشان ميدهد.