• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4859 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۸ بهمن

آن جوان تركه‌اي

آلبرت كوچويي

جوان رعنا و تركه‌اي بود. دهه پنجاه بود كه در تئاتر آن هنگام خوش درخشيد. در يكي از گروه‌هاي كارگاه نمايش بود. بيشتر با گروه‌هاي نمايش‌هاي سنتي، كار مي‌كرد. در يكي، دو نمايش، به سبب نيازي كه آن نمايش داشت، آواز هم مي‌خواند و چه صدايي.... رسا، پرقدرت با غمي پنهان در آن. بعدتر دانستم موسيقي ايراني را خوب مي‌شناسد. دلمشغولي آن هنگام او البته تئاتر بود. موسيقي به گونه‌اي برايش بيشتر، حال و هواي تفنني داشت. 
خاطرم هست، در يكي از اجراها، يك مناجات خواند و چه خوش و دلنشين. به سردبير وقت برنامه بامدادي راديو ايران، پيشنهاد كردم كه او را براي اجراهايي دعوت كنيم. پذيرفت و پيشنهاد را من به او رساندم.
و چه گل كرد! در ساعت‌هاي آغازين بامداد، در برنامه بامدادي، روزي يك مناجات مي‌خواند. خيلي زود شهره‌ور شد: او، رضا رويگري بود كه حالا نه تنها يك نمايش‌پرداز كه يك آوازخوان هم شد.
در روزهاي آغازين انقلاب كه بازار نوار و كاست داغ شد، بسياري از تهيه‌كنندگان، به شيوه مسلسل‌وار، هر هفته يا هر ماه يك «جُنگ» صدا در مي‌آوردند. در كنار يك جمع حرفه‌اي، مجموعه كاست، «رسانه» را در آورديم. يك جنگ صدايي فرهنگي، هنري، ادبي . در آنجا هم از رضا رويگري يك «نوايي» پخش كرديم كه خوش به دل نشست. و بعد در مجموعه كاست صدايي كه البته بيشتر از يك شماره نپاييد «دفتر عشق» را در آورديم. اين‌بار كاست بيشتر برخوردار از رويه فرهنگي و البته عاشقانه بود.
در دفتر اول آن، بيژن مفيد، شعر خواند و ترانه «دو تا زلف‌سياه» را هم كه با ذوالفنون روي نوار داشت، در آن مجموعه گنجانديم. 
دو تا چشم سياه داري، دو تا موي رها داري...
و جز او، بعدها خوانندگان ديگري از جمله فريدون فروغي هم آن ترانه را خواندند. اما اجراي بيژن مفيد، از سادگي و صميميت غريبي، سرشار بود و بيداد نواختن‌هاي ذوالفنون بود و آنجا هم رضا رويگري خواند و كار او هم در آن مجموعه خوش نشست. در آن مجموعه، صداي فروغ فرخزاد هم بود: و من پري كوچك غمگيني.... هانيبال الخاص هم، قصه «دوست» را خواند. وقتي به بيژن مفيد گفتيم، شعري هم بخواند؛ مجموعه شعرها را ورق زد و گفت: بگذاريد يك شعر متعهدانه بخوانم. انتخاب او، شعر بي‌ تو ‌اي دوست از م.آزاد بود. 
در روزهاي پيش از انقلاب، در استوديو پاپ بوديم و داشتيم، دفتر عشق را ميكس مي‌كرديم كه سه يار آمدند: حسين سرفراز، فريدون خشنود و رضا رويگري. آنها مي‌خواستند ترانه ايران ايران را ضبط كنند. ترانه‌اي از حسين سرفراز بود، البته كه او بيشتر روزنامه‌نگار بود تا شاعر، اما گاه براي دل خودش مي‌سرود. آنها، هر سه دل دادند و ساعت‌ها روي ترانه «ايران ايران» كار كردند. كه پخش آن غوغايي به پا كرد. يادم هست آن روز، رضا رويگري چه شوري داشت. جوان‌ترين آن جمع بود. فرز و چابك و پرشور اين روزها، در كنار خبري از او كه ميرطاهر مظلومي، براي راديو نمايش، مجموعه داستان ترانه ايران ايران را مي‌سازد، روايت خلق اين ترانه ميهني را آورده‌اند. در كنار آن عكسي از رضا رويگري هم بود: تكيده، در هم شكسته، برخاسته از بيماري و تكيه داده به عصا. دلتنگ آن جوان چابك و‌ تر و فرز شدم. خبر دو اشتباه داشت: نخست آنكه نام استوديو پاپ را به اشتباه استوديوي ديگري نوشته بودند و حسين سرفراز را سرافراز خوانده بودند. اميد كه اين مجموعه صدايي، صاحب اشتباه‌هاي ديگر نباشد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون