تنشزدايي؛ پيشنياز حل مشكلات بينالمللي
نوذر شفيعي
مساله اصلي - عبور از بحران: دولت سيزدهم در شرايطي روي كار ميآيد كه كشور شرايط ويژهاي را به دليل شيوع يك همهگيري خطرناك سپري ميكند و روزانه تعداد زيادي از هموطنان ما به همين دليل جان خود را از دست ميدهند. در چنين شرايطي آنيترين اولويت براي دولت جديد و وزارت خارجه دولت جديد بايد پيگيري ديپلماسي سلامت و تلاش براي تسهيل ورود واكسن به كشور به منظور فراهم كردن مقدمات لازم براي عبور از بحران همهگيري كوويد - 19 باشد.
اولويت دوم - تنشزدايي: ديگر مسالهاي كه دولت سيزدهم بايد به آن به عنوان يك اولويت اساسي بنگرد و در دستور كار خود قرار بدهد، مساله تنشزدايي با جهان است. امروزه بيشتر مسائل و مشكلاتي كه ايران در داخل كشور خود با آن روبهرو است، ناشي از چالشهايي است كه ما در عرصه بينالمللي با آنها مواجه هستيم و بهرغم تلاشهاي بسيار هنوز موفق به حل و فصل آنها نشدهايم. يكي از دلايلي كه باعث انباشت مشكلات در اين حوزه و بروز برخي ناكاميها در حل بحران شده، اين است كه اين چالشها يكديگر را تقويت ميكنند و هركدام بر تشديد ديگري موثرند. براي نمونه، تنش ايران با غرب روي روابط ايران با كشورهاي منطقه و تشديد تنشها در روابط ايران با همسايگان موثر بوده و مجموعه اين تنشها زمينهساز بروز بسياري از چالشهايي است كه ما در داخل با آن مواجه هستيم. از همين رو تنشزدايي ميتواند به عنوان يك اولويت جدي در دستور كار دستگاه سياست خارجي دولت سيزدهم باشد.
در ذيل اين تنشزدايي تثبيت شرايط منطقهاي قرار دارد. نگارنده بر اين باوراست كه اگر تنشزدايي با جهان پيرامون در دستور كار قرار نگيرد و به تبع آن، تنشهاي بيروني مشكلاتي را در داخل كشور رقم بزند، مشكلات داخلي مانع از آن خواهد شد دولت فعاليتهاي موثر خود را در سطح منطقه ادامه بدهد و اين مساله باعث خواهد شد آنچه «نفوذ ايران در منطقه» خوانده ميشود، تحت تاثير قرار بگيرد و تداوم نداشته باشد.
تنشزدايي به جمهوري اسلامي ايران كمك خواهد كرد كه نه تنها بتواند از بسياري از چالشها و مسائل در داخل كشور نظير مساله اقتصادي كه به معضلي براي زندگي روزمره مردم تبديل شده، عبور كند، بلكه شرايطي را فراهم ميكند تا تهران بتواند نفوذ خود را در منطقه تثبيت كند. تهران نبايد خود را در موقعيتي قرار بدهد و شرايطي پديد آيد كه مجبور به عقبنشيني از خواستههاي منطقهاي خود شود. موقعشناسي در سياست خارجي يك اصل اساسي است و در صورت تداوم مشكلات داخلي، اگر راهي براي حل بحرانها پيدا نشود، اين موضوع مانعي در برابر تداوم نفوذ منطقهاي ايران خواهد بود. تا زماني كه اين فرصت فراهم است و تنشزدايي ميتواند به عنوان يك گزينه روي ميز تصميمگيران كشور در حوزه سياست خارجي قرار داشته باشد، بايد از اين فرصت استفاده كرد. طرح اين سوال كه چه راهها و الگوهايي براي تثبيت نفوذ و قدرت ايران در منطقه وجود دارد، شايد پاسخهاي متفاوتي را به همراه داشته باشد اما پيشنهاد نگارنده اين است كه دموكراسي انجمني به عنوان يكي از روشهاي كارآمد و آزمون پس داده، ميتواند روشي براي تثبيت قدرت و نفوذ ايران باشد. يعني به همان شكلي كه امروز در لبنان ايران خود را به عنوان بخشي از ساختار قدرت مطرح كرده، در سوريه نيز ميتواند از همين طريق نفوذ خود را تثبيت كند. همين نفوذ در عراق نيز از طريق نوعي دموكراسي انجمني كه رسميت ندارد اما به لحاظ عرفي اعمال ميشود، تثبيت شده است. اين الگو ميتواند درباره ديگر كشورهاي منطقه نظير يمن يا حتي بحرين نيز اعمال شود.
پيشنهادها: اعمال تغيير در نوع روابط ميان كشورها آسان نيست و روابط دو كشور به آساني تبديل به دوستي، دشمني يا رقابت نميشود. مجموعهاي از عوامل در شكلگيري الگوهاي رفتاري كشورها در روابط با يكديگر موثر است كه ازجمله آنها ميتوان به ادراك رهبران و اقدامات كشورها در عرصه بينالمللي اشاره كرد. بنابراين براي تغيير رابطه بايد ادراك رهبران و به تبع آن رويكردها تغيير كند و متناسب با آن يك سري اقدامات عملي و نمادين انجام بگيرد تا طرفهاي مقابل بر اساس اين اقدامات نمادين به اين باور برسند كه در ايران برخي ادراكات و رويكردها تغيير كرده است. در واقع اين موضوع ميتواند به صورت بنيادين زمينه را براي حل مشكلات كشور در عرصه بينالمللي فراهم كند. الگويي كه از نگاه نگارنده ميتواند در اين زمينه موثر باشد، ديپلماسي قدرت مياني (middle powerman-ship diplomacy) است. اين نوع ديپلماسي به شما جايگاهي برتر از يك قدرت منطقهاي و پايينتر از يك ابرقدرت پيشنهاد ميكند. در عين حال، دامنه منافع ملي و دامنه تحركات ديپلماتيك يك قدرت مياني، فراتر از سطح يك منطقه است. تنشزدايي و تلاش براي حل و فصل مسائل و چالشهاي بينالمللي مهمترين الگوي رفتاري يك قدرت مياني است. به آن معنا كه اين الگوي رفتاري يك قدرت مياني است كه باعث ميشود ميان و او يك قدرت منطقهاي تفاوت وجود داشته باشد. يك قدرت مياني تلاش ميكند چالشهاي خود را به طور مسالمتآميز حل و فصل كند، چالشهاي منطقهاي را به طور مسالمتآميز حل و فصل كند و حتي پا را فراتر گذاشته و در راستاي حل مسالمتآميز چالشهاي جهاني بكوشد. اگر اين الگوي رفتاري در دستور كار ايران قرار بگيرد، نقش و منزلتي را براي ايران فراهم ميكند كه امكان تامين منافع ملي با آسودگي خاطر فراهم باشد.