سياست خارجي مبتني بر پاسداري از صلح
مهرداد پشنگپور
صلح در غياب جنگ بيشتر نمايان است و آرامش در صلح ملموس و متبلور است، اما اين سخن هرگز به اين معنا نيست كه صلح الزاما به معناي فقدان جنگ است.سابقا؛ صلح يك استثنا تلقي ميشد، زماني كه جنگ لازمه بقاي بشر و تمدنهاي ساخته و بنا نهاده شده به دست خود او بود!صلح حاصل برتري، اما الزاما امري اخلاقي نبود و تنها خلسهاي ميان دو جنگ بود براي همين پاسداشت صلح همواره سنگين است و نيازمند به مراقبت و پاسداري دارد، زيرا كه اين آرامش همواره بر تلي از آتش به دست آمده و هميشه خاكستري داغ و سرخ زير اين سكون منتظر فرصت براي آتشافروزي دوباره است.
دور شدن از صلح يعني عدم اطمينان و خشونت بيشتر و تهديد امنيت و صلح بينالمللي ليكن واقعيت اين است كه نظام بينالملل همواره در آرامشي ملتهب روزگار سپري كرده و مينمايد.بيم جنگ در نهاد تكتك آدميان اگر نهادينه نشده باشد، نهفته است.پاسداشت از صلح سخت است براي همين قواعد جنگ را انساني كردند و تلاش شد تا اين رنج آدمي قاعدهمند شود والا آداب صلح كه معلوم است! حقوق بشردوستانه تلاش كرده جنگ تا حد امكان انساني شود در حالي كه نفس اين پديده زشت، شوم، ويرانگر و نابودكننده تمام كرامت و حيثيت ذاتي نوع بشر است.اينگونه صلح ميشود نتيجه نبود جنگ و برقراري صلح هم هرگز معناي نبودن جنگ نيست!
دنياي كنوني به صلح بيشتر از جنگ نياز دارد آن هم وقتي كه جنگ گونه و سويههاي گوناگون پيدا كرده است. جنگهايي كه بيآنكه حتي يك گلوله و موشك و بمب به ميان آيد، خون ميريزند، كشته ميسازند، زخمي و مجروح باقي ميگذارند. پديدهاي كه ضرورت مراقبت از صلح را بيش از پيش نمايان كرده است.
جنگ و صلح؛ امروز از زبان، رفتار و عملكرد كشورداران و سياستمداران تحقق مييابد براي همين سياستمداران مهمترين عاملان برقراري نظم و صلح يا بر پا كردن جنگ هستند. گاهي به بهانه منافع ملي، وقتهايي براي تحميل خواستها و نيز به منظور القاي باورها و ارزشها كه اگر مبتني بر مشاركت و همگرايي نباشد و از مسير تحميل اراده يك حاكميت سياسي بر حاكميت ديگري بنا شود، سراسر خسران و زيان به بار ميآورد، اين خاصيت صلح است كه چون گوهري گرانبها محتاج حرز است و حفاظت و الا اعمال و رفتاري غيرمحتاطانه بيهوا و شايد خواسته سنگي ميشود كه همي گوهر ميشكند!
تمام اين نمايه ضرورت دارد تا هر برنامهاي در سياست خارجي نه فقط ادعا كه بايد برنامه عملي و عيني براي اجتناب از تنش و جنگ داشته باشد.
دولت سيزدهم جمهوري اسلامي ايران در اوضاع و احوالي زمام امور را به دست گرفته كه خوب يا بد، دنيا ملتهب و منطقه آشوب است. شرايطي كه مراقبه بيشتر براي صلح را طلب ميكند.
شمارش دولتها اگرچه مرسوم شده و به گونهاي به آن استناد ميشود كه گويي بين سلف و خلف هيچ ارتباطي وجود ندارد، ليكن جانشيني دولتها در مجموعه نظام سياسي داخلي و روابط بينالملل جز در موارد خاص و استثنا، قطعي و لازم است از اينرو بهرغم تغيير شيوه و روشها راهبرد معمولا و غالبا يكي است براي همين بهترين گزينه پيش روي دولت مستقر پيشبرد راهبرد صلح است ولو با روش و شيوهاي كه براي خود بر ميگزيند.
به نظر ميرسد راهبرد مشروح اينگونه بيشتر در دسترس مردم و مملكت قرار گيرد:
*توافق مهم برجام راهبردي ارزشمند براي تامين صلح و حفظ آرامش است و مسيري كه حداقل نقشه آن در دسترس است.اين موافقتنامه اگرچه موردي و محدود است ليكن توانست هم يك حق مورد مناقشه عضوي از منشور ملل متحد را به رسميت بشناسد، هم تهديدي بالقوه عليه صلح و امنيت بينالمللي را مرتفع كند و وضعيتي مناسب براي ماندگاري (stability) فراهم آورد.تمهيد احيا و اجراي آن بيترديد از مهمترين ضرورهايي است كه به نظر بايد در اولويت اهم سياست خارجي دولت باشد.
*صلح را نميتوان و نبايد محدود در نظر گرفت و الا نه خودش پايدار ميماند و نه پايداري (sustainability) ايجاد ميكند از اينرو از جمله اموري كه ميتواند براي ايران و منطقه و متاثر از آن عرصه بينالمللي صلح به وجود آورد تنشزدايي در روابط منطقهاي است.ايجاد آرامش در منطقه منجر به ثبات خواهد شد و اين ثبات ميتواند پشتوانه و اندوخته قابل توجه براي مواجهههاي بينالمللي باشد. تنشهاي مستمر موحب فرسايش و اضمحلال توان ايران در منطقه و تحليل كاريسما و نفوذ آن ميشود.
*مسائل بينالمللي متعددي بين ايران و جامعه بينالملل سالهاست كه لاينحل باقي مانده است. همراهي مجموعه حاكميت سياسي در حوزه تقنين، قضا و اجرا در عمل ظرفيت مناسبي در اختيار قوه مجريه قرار ميدهد تا موضوعاتي مانند تعارض بين تعهدات بينالمللي و قوانين داخلي كه بالقوه براي كشور در مراجع بينالمللي هزينهسازي ميكند را مرتفع كند. سابقه حضور رييسجمهور در قوه قضاييه ميتواند فرصت مغتنمي براي اقدام در اين خصوص باشد.
دولت جمهوري اسلامي ايران بايد براي تضمين پايداري مطالبات و داشتههاي خود به عنوان يك عضو موثر جامعه بينالمللي، مبتني و منطبق بر قواعد بينالمللي براي ايفاي نقش خود طرح و برنامه داشته و با سياست عمل كند و در همين بستر تاثير خود را باقي بگذارد.مقابله و مواجهه با نظم بينالمللي بايد از يكديگر تفكيك و تمييز داده شود تا بتوان منافع باثبات كه علاوه بر نظم و هنجار بينالمللي كه پشتوانه آن قرار ميگيرد، قواعد حقوق بينالملل هم آن را تضمين كند و رفاه و آسايش براي مردم ايران به دست آورد.