دستاوردهاي عضويت ايران در سازمان شانگهاي
سيداحمد فاطمينژاد
از زماني كه بحث عضويت دايم ايران در سازمان شانگهاي مطرح شده و در اجلاس اخير سران اين سازمان مورد تاييد قرار گرفته است، تحليلگران و رسانههاي مختلف به اين مساله پرداختهاند كه عضويت ايران در سازمان مورد بحث طي شرايط فعلي چه منافعي براي ما در پي دارد؟ پاسخ به اين سوال طيف گستردهاي را دربر ميگيرد كه بعضا بسيار با هم متفاوت هستند؛ به نحوي كه يك سر اين طيف، آن را يك پيروزي بزرگ براي ايران و نشانه شكست تحريمهاي امريكا ميدانند و سر ديگر طيف مذكور، معتقدند كه اساسا عضويت در شانگهاي سود ملموسي براي تهران ندارد. هدف اين يادداشت آن است كه نشان دهد واقعا ايران از عضويت دايم در سازمان شانگهاي چه چيزي به دست ميآورد؟ براي پاسخ به اين سوال ابتدا لازم است كه مشخص شود پاسخهاي بالا تا چه اندازه صادق هستند. از يكسو، با توجه به اينكه سازمان شانگهاي اساسا فاقد زيرساختهاي لازم براي همكاري اقتصادي سازماني است، نميتواند كمك موثري به ايران در مقابله با تحريمهاي امريكا باشد. از سوي ديگر، نظر به وجهه سازمان شانگهاي در سطح بينالمللي و حضور قدرتهاي بزرگي چون روسيه، چين و هند، در وضعيت و جايگاه ايران كاملا بيتاثير نيست. بنابراين، پاسخهايي كه در دو سر طيف قرار ميگيرند تا حدودي دور از واقعيت به نظر ميرسند. با گذار از اين دو ديدگاه، در ادامه تلاش ميشود مزيتهاي واقعي عضويت در سازمان شانگهاي و پيامدهاي احتمالي آن براي ايران مرور شود. نخستين مزيت عضويت ايران در سازمان شانگهاي كسب پرستيژ است. با مرور سياست خارجي ايران پس از انقلاب اسلامي مشاهده ميشود كه اين نخستينباري است كه پس از سال 1357، ايران عضو دايم يك سازمان منطقهاي ميشود.
عمده فعاليتهاي سازماني ايران قبل از عضويت در شانگهاي، مربوط به قبل از انقلاب بوده و ج.ا.ايران عملا ميراثدار سيستم قبلي شده است. از اين منظر، عضويت ايران در شانگهاي اهميت بسيار زيادي دارد و ميتواند در آينده محافظهكاري و مقاومت ساير سازمانها براي فعاليت ايران را كاهش دهد. ضمن اينكه، به نظر ميرسد در شرايط جاري هر نوع پذيرشي در سطح بينالمللي براي ايران جذاب و منزلتزا باشد؛ زيرا نشاندهنده ناكامي رويكردهاي يكجانبهگراي امريكا براي محدود و منزوي كردن ايران است. دومين مزيت عضويت ايران در سازمان شانگهاي اين است كه ايران را بهطور سيستماتيك با كشورهاي آسياي مركزي و دو قدرت بزرگ غيرغربي پيوند ميزند. ايران پيوندهاي فرهنگي، تاريخي و ديپلماتيك گستردهاي با كشورهاي آسياي مركزي دارد، اما عضويت همگي (غير از تركمنستان) در سازمان شانگهاي باعث سامان جمعي اين پيوندها ميشود. علاوه بر اين، ايران همواره در تقابل با امريكا تلاش كرده است كه حمايت روسيه و چين را جذب كند. به نظر ميرسد كه عضويت در سازمان شانگهاي اين كار را تسهيل و سيستماتيك كرده است؛ هرچند احتمالا اين حمايتها در سطح لفظي و ديپلماتيك باقي خواهد ماند.
سومين مزيتي كه از عضويت ايران در سازمان شانگهاي ميتوان متصور شد، فراهم آمدن زمينههاي تسهيل همكاريهاي دوجانبه است. سازمان همكاري شانگهاي به علت فقدان زيرساختهاي منطقهاي و همينطور نظام تصميمگيري مبتني بر اجماع اعضا، كارآمدي قابل توجهي براي همكاري دستهجمعي اقتصادي ندارد، اما نشستها و كانالهاي تماسي كه فراهم ميكند، ميتواند به ايجاد و گسترش همكاريهاي دوجانبه كمك كند. بنابراين، عضويت دايم ايران در سازمان شانگهاي كمك ميكند كه تهران منافذ جديدي براي گسترش رابطه دوجانبه با اعضاي سازمان شانگهاي به ويژه كشورهايي نظير هند و چين به دست آورد. چهارمين دستاوردي كه براي عضويت ايران در سازمان شانگهاي ميتوان طرح كرد، حول وقايع و وضعيت جاري افغانستان ميچرخد. سازمان شانگهاي به عنوان يك سازمان منطقهاي بر سه تهديد عمده تمركز دارد كه عبارتند از: تروريسم، تجزيهطلبي، افراطيگري. با وجود وقايع اخير افغانستان، اين تهديدها بيش از پيش جدي شده و نيازمند اتحاذ سازوكارهاي دستهجمعي براي مقابله با آن است. اين سازوكارها ممكن است مبتني بر ابتكارهاي جديد باشد يا در قالب سازمانهاي موجود رخ دهد. سازمان همكاري شانگهاي يكي از مستعدترين نهادها براي مقابله جمعي كشورهاي منطقه با تهديدهاي مذكور است. عضويت ايران در سازمان شانگهاي كمك ميكند كه كشور ما از ترتيبات منطقهاي احتمالي در اين زمينه حذف نشود و بتواند نقش فعالي ايفا كند. اما فارغ از مزاياي بالا، عضويت دايم ايران در سازمان شانگهاي ممكن است پيامدهايي را در بر داشته باشد كه در چارچوب برنامههاي ايران قرار نگرفته يا چندان روي آن تمركز نشده است. با توجه به اينكه عضويت دايم ايران روندي است كه تازه شروع شده و مدتي زمان ميبرد، رفتار و شرايط ايران در اين دوره براي تكميل اين روند بسيار اهميت دارد. چه بسا، اعضاي شانگهاي به ويژه روسيه و چين تاييد نهايي عضويت دايم ايران را منوط به حل و فصل مسائل ايران در مورد برنامه هستهاي و افايتياف كنند. در اين شرايط، عضويت در شانگهاي نهتنها مزيتي براي ايران نخواهد داشت كه ممكن است تبديل به اهرم فشاري بر مراكز تصميمگيري سياست خارجي در تهران شود. اين چشمانداز به ويژه از آنرو اهميت مييابد كه هم چين و هم روسيه براي اولينبار پس از برجام و رفع تحريمهاي سازمان ملل عليه ايران از عضويت دايم ايران در سازمان شانگهاي به صورت جدي و رسمي حمايت كردند. اكنون با وضعيت متزلزل برجام، ممكن است مسكو و پكن به مسير سابق خود برگشته و در مسير تكميل روند عضويت ايران خلل ايجاد كنند. دومين پيامدي كه ممكن است ناخواسته در مسير عضويت كامل ايران در سازمان شانگهاي قرار گيرد، كيفيت روابط ايران و اعراب است. تاكنون، تهران عمدتا بر اساس اولويتها و برنامههاي خود در مورد كيفيت رابطه با اعراب تصميم گرفته است. اما با توجه به روابط بسيار گسترده چين با كشورهاي عربي به ويژه كشورهاي حوزه خليج فارس، اين بيم وجود دارد كه از اين به بعد، پكن ارتقاي موقعيت ايران در سازمان شانگهاي را منوط به كيفيت روابط تهران با كشورهاي عربي كند. نشانه اين احتمال را ميتوان در حمايت جدي پكن از پذيرش مشاركت گفتوگويي مصر، عربستان و قطر با سازمان شانگهاي مشاهده كرد. به ويژه اينكه، اين اتفاق دقيقا همزمان با پذيرش عضويت دايم ايران رخ داده است. در مجموع، به نظر ميرسد كه پذيرش عضويت دايم ايران در سازمان شانگهاي حتي اگر دستاورد ملموس اقتصادي نداشته باشد، به لحاظ پرستيژي و امنيتي ميتواند محمل مناسبي براي فعاليت ايران باشد. اما در اين بين، بهتر است كه ايران مراقب پيامدهاي ناخواسته احتمالي نيز باشد كه اين سازمان تبديل به اهرمي براي اثرگذاري در تصميمگيريهاي مستقلانه كشورمان نشود.