گفتوگو، تامل، انتخاب
شكوفه راستگوجهرمي
شايد براي شما هم پيش آمده باشد كه هنگام پيادهروي صبحگاهي در فضايي خلوت با يك سگ ولگرد روبرو شويد در اين حالت ممكن است سيستم 1 مغزي شما دستور فرار و دورشدن را بدهد اما با توجه به اطلاعاتي كه داريد، ميدانيد كه با فرار كردن از محل فقط احتمال حمله سگ ولگرد به خودتان را افزايش ميدهيد. بنابراين سعي ميكنيد بر وحشت خود غلبه كرده و بدون نشان دادن هرگونه عكسالعملي به مسير خود ادامه دهيد اينجا شما به درستي از سيستم ۲ مغز خود استفاده كردهايد.
قبل از اينكه به اين پرسش پرداخته شود كه چه چيزي باعث ميشود ذهن انسان در اين لحظه انتخاب، گزينه سختتر يعني گزينه دوم را انتخاب كند؛ اجازه دهيد با يك مدل ذهني از نگاه دانيل كانمن نويسنده كتاب تفكر، سريع و كند (Thinking Fast and Slow) و برنده جايزه نوبل در سال ۲۰۰۲ بپردازيم. دنيل كانمن، در كتاب تفكر سريع و كند دو نام متمايز براي اين سيستم فكر كردن انتخاب ميكند. سيستم ۱، خيلي سريع فكر ميكند. استفاده از آن به مصرف كالري نياز ندارد. نحوه كار آن خودكار است و نيازي نيست براي روشن كردن اين سيستم، تصميمي ارادي بگيريد. هنگام عبور از خيابان ناگهان متوجه ميشويد كه ماشيني به سرعت به شما نزديك ميشود و خود را عقب ميكشيد در واقع مغز شما از سيستم ۱ استفاده كرده است. سيستم ۲، خيلي آهسته فكر ميكند. بايد تصميم بگيريد كه از آن استفاده كنيد. اين كار انرژي زيادي مصرف ميكند. تمايل داريد كه زودتر از شر اين بار اضافي خلاص شويد. درست مثل وقتي كه داريد يك معماي سخت را حل ميكنيد.
گفتوگو نمايانگر مسيري پر از تامل و انتخاب است كه از نقاط مشخصي ميگذرد. بياييد اين نقاط مشخص را «تاملگاه» يا «آن» بناميم. اگر گفتوگو را گفتن و شنيدن به نوبت فرض كرده و مسير گفتوگو با شنيدن آغاز گردد، هنگام شنيدن، بعضي از جملات را مرتبط با موضوع و بعضي را اصلا بيارتباط مييابيم. با جملاتي موافق و با بعضي كاملا مخالفيم. در اين نقطه يا همان «آن»ي كمتر از ثانيه، ذهن آدمي همه شنيدهها را ميسنجد، ارزشگذاري ميكند و حتي ممكن است در مواردي ناخودآگاه تصميم به حذف يا نشنيدن آن بگيرد. حالا ذهن به نقطه انتخاب بين دو مسير ميرسد. مسير اول اين است كه: «حق با شماست. از نظر خود دفاع كنيد (سيستم يك كانمن)» و مسير دوم اين است: «چيزي كه در ذهنتان است را فعلا مسكوت بگذاريد و با ذهني عاري از پيشداوري و هرگونه نتيجهگيري سعي كنيد بيشتر صحبتهاي طرف مقابل را بشنويد و اجازه دهيد او هر آنچه در ذهن دارد با آرامش ارايه كند و در اين ميان با جملاتي از او كمك بخواهيد تا بتوانيد مطلب را با ذهن و چشمان او ببينيد (سيستم۲)» و البته اين لزوما به معناي پذيرفتن گفتههاي او نيست بلكه دو طرف گفتوگو دست يكديگر را گرفتهاند و باهم از پله نردبان معنا بالا رفتهاند. در واقع اين گفتوگوي كارآمد ميتواند منجر به پيدايش گفتوگوي زاينده و افق ديد جديد براي طرفين گفتوگو باشد.
حقيقتا چه چيزي باعث ميشود به جاي عكسالعمل سريع در مقابل گفتههاي ديگري بتوانيم كمي تامل كنيم و سعي كنيم به جاي پافشاري بر نظر خودمان يا پذيرش بدون تفكر صحبتهاي طرف مقابل تلاش كنيم از نگاه او به موضوع توجه كرده و به سطح جديدي از آگاهي برسيم؟ در واقع اجازه دهيم جرياني از گفتوگو بين ما جاري شود و هر دو در اين استخر آگاهي شناور شويم و به سطح جديدي از فهم موضوع برسيم.
عامل مهمي كه باعث ميشود در آن لحظه حساس مغز كدام رويكرد را انتخاب كند اولويت نيازهاي اوست. «آنِ» انتخاب آنقدر كوتاه است كه شايد از ثانيه هم كمتر باشد و ذهن بين نيازهايي مثل يادگيري، وضوح، تعلق، امنيت، شايستگي و... لازم است براي يكي اولويت قايل شود.
روانشناسهايي مثل ويليام گلاسر در كتاب تئوري انتخاب يا مارشال روزنبرگ در كتاب ارتباط بدون خشونت خود ريشه بسياري از احساسات و رفتارهاي ما را «نياز»هاي ما ميدانند كه در سطحي عميقتر حضور دارند و اين نيازهاي اساسي بين همه انسانها صرفنظر از جنسيت و نژاد و سن و شخصيت مشترك است.
تمركز و آگاهي به اين نيازها ميتواند به انسان كمك كند كه در لحظههاي حساس در مسير گفتوگو با در دست گرفتن كنترل ذهن و در نتيجه كلام، اجازه جاري شدن آب زلال گفتوگو در بستر حضور خود و ديگري را بدهد.