• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5228 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۲۱ خرداد

دشواري دعايي بودن...

سيد عطاءالله مهاجراني

دوست دانشمند، دكتر رضا داوري اردكاني فيلسوف فرهنگ و فرزانگي، در پيامي كه به مناسبت درگذشت سيد محمود دعايي عزيز ارسال كرده بودند؛ مثل هميشه نكته‌هاي ناب و انديشه‌برانگيزي در پيام ايشان ديده مي‌شود. از جمله نكته نغز دشواري دعايي بودن:  «مي‌توان گفت او مردي فاضل و فرزانه و سخندان و بسيار متواضعي بود كه ساده زندگي كرد و زندگي‌اش يكسره در خدمت دانش و فرهنگ و دانشمندان و فرهيختگان گذشت. ما هنوز دعايي را به درستي نشناخته‌ايم و قدر او را چنانكه بايد نمي‌دانيم و بدتر اينكه نمي‌دانيم در زمانه‌اي كه خيرات و فضايل رو به ادبار دارد دعايي بودن و مثل دعايي زندگي كردن تا چه اندازه دشوار است.» مرحوم آيت‌الله سيد عبدالله فاطمي‌نيا كه تازگي درگذشتند و اهل معرفت و معنا را به سوگ نشاندند، درباره آقاي دعايي گفته بودند: «شخصيت آقاي دعايي مكتوم است.» مكتوم بودن شخصيت، روي ديگر سكه دشواري شناخت شخصيت آقاي دعايي است.  به تعبير درخشان افلاطون: «زيبا دشوار است!» ممكن است زيبا ساده به نظر برسد، اما در حقيقت زيبايي ژرف و دشوار است. مثل غزل‌هاي عاشقانه سعدي يا غزل‌هاي عرشي حافظ كه سهلِ ممتنع است. شعر شاعران، ساحري است و غزل عرشي حافظ يد بيضاي موسوي!  آقاي دعايي در ماجراي دشواري شناخت روح زيباي انساني خويش، نقش درجه اول داشت! هميشه خودش را پنهان و انكار مي‌كرد. سخنراني اخير ايشان در روز ۸ خرداد، به مناسبت بزرگداشت روانشاد دكتر محمد علي اسلامي ندوشن را ببينيد.  

سخنراني به لحاظ بلاغت و ذوق و سنجيدگي سخن و ژرفاي معنا و ميناگري بي‌نظير است، اما در همان سخنراني كه با خواندن بخشي از شعر استاد شفيعي كدكني، به انجام مي‌رسد. سيد محمود دعايي بر خويش مي‌تازد و مي‌گويد: «شرمنده هستم كه در اين جمع فرهيخته مستثناي منقطعي هستم، نه اهل دانشم، نه اهل معرفتم. فقط يك حسني دارم و آن خوبان را دوست دارم، آن هم به اندازه شعورم.» ببينيد چه تواضع و خاك‌نشيني و نيز اوج معنويت و عزتي در اين سخنان كوتاه موج مي‌زند. چه بوي محبتي، چه عطر بهشتي‌اي از او به مشام مي‌رسد.
 دعايي بودن دشوار است! هميشه از خود حساب كشيدن و با حسن ظن به بندگان خدا نگريستن و از داوري پرهيز كردن، دريا بودن و اين دريا را گاه در قطرات اشك فشردن، توفان‌هاي مهيب و بهت‌انگيز روح را در آهي و سكوت و سكوني به بند كشيدن، شعله‌هاي غم را مثل جرعه‌اي از رحيق مختوم نوشيدن، آسان نيست. بگذاريد از اين زاويه نگاه كنيم. ما انسان‌هاي معمولي از فرصت عمر استفاده مي‌كنيم كه زيست‌مان را بسازيم. خانه‌اي بهتر، اتومبيلي نوتر، اسباب خانه و سفره‌اي راحت‌تر و… معناي زندگي ما در داشته‌هاي‌مان بروز و ظهور پيدا مي‌كند. گاه در زندگي نقش شومن را بازي مي‌كنيم. دعايي نگاهش به زندگي چنين نبود، نگاهش به عالم معني و بودن بود، نه داشتن! به تعبير ايتالو كالوينو، نگاهش به «سبكي» يعني سبكبالي و سبكباري بود، نه آن سنگيني كه انسان را زمينگير مي‌كند و به قول قرآن مجيد: «اثّاقلْتُمْ إِلى الْأرْضِ» گرانجاني و سنگيني مي‌كنيد! او بر خواسته‌هاي نفس خويش قلم قرمز كشيده بود. در تمام دوران آشنايي و دوستي در سفر و حضر، من دو قباي ساده بيشتر بر تن او نديدم. هيچگاه لباده نمي‌پوشيد. عمامه‌اش از حد متوسط كوچك‌تر بود. نيازي نداشت كه نگران شوونات باشد. همان امري كه معمولا علماي اعلام نگرانش بوده و هستند. دعايي از اين مرتبه و مرحله گذر كرده بود. وقتي وارد مجلس و مسجدي مي‌شد، مطلقا به سمت و سوي جايگاه و صف درهم فشرده علما نمي‌رفت! بارقه‌اي از شيوه و منش و سلوك امام خميني بر او تافته بود. در بند ظاهر و ظاهرآرايي نبود. متعارف و خاكي و صميمي، پاكيزه و آراسته و معطر به بوي خوش خلق و خوي محمدي، اين سلوك يعني زمام خويش را در دست نگاه داشتن و مراقبت همواره، آسان به دست نيامده و نمي‌آيد. به تعبير مولانا جلال الدين بلخي: 
سهل شيري دان كه صف‌ها بشكند
شير آن است آن كه خود را بشكند
گويي دعايي هر روز و ساعت مراقب بود كه زمام نفس از كف او رها نشود. اين همان امر دشوار و بغرنج است، كيمياست. گوهر والايي انسان است. كيمياي دست‌نايافتني، همان كه گفت: «ملا شدن چه مشكل، آدم شدن محال است!» همان كه موسي عليه السلام. پيامبر با شكوه گفت: «انّي لا املك الّا نفسي» (المائده، ۲۵) 
گفت من گريبانم در دست خودم است! اختيار خودم با خودم است، اين سخن آسان به نظر مي‌رسد، اما: «زنهار از اين بيابان، وين راه بي‌نهايت…»
مي‌بايست انسان در طريق آفرينندگي خويش، نخست مُخلِص (با كسره لام) باشد تا مهر و عنايت خداوند بر او سايه افكند و به مقام مُخلص (با فتحه لام) برسد. از زمين برخيزد و پرواز كند.
همان حال خوش سيد محمود دعايي كه با ديدنش، با شنيدن آوايش، با درخشش برق اشكش، انسان بر آستانه روح بلند او سر مي‌نهاد و به آسمان والاي معنويت پرواز مي‌كرد. ما او را نشناختيم. قدر او را نشناختيم. حتي او را آزار هم داديم. تكيه كلامش هميشه همين بود: «بايست براي خدا تحمل كرد.» ده روز پيش كه با او صحبت مي‌كردم، همان تكيه كلام را تكرار كرد. بايد تحمل كنيم. اين شكوه شكيبايي و تحمل بديهي است كه در كارگاه آفرينش و در محضر و منظر خداوند هيچگاه گم نمي‌شود. حتي در بُعد اجتماعي و فرهنگي اين جهاني نيز، وقتي آيه‌الله خامنه‌اي با حقيقت‌بيني و تدبير و انصاف، خط مشي و سلوك اجتماعي و سياسي سيد محمود دعايي را تاييد مي‌كند و به برادر فرزانه سيد عباس صالحي كه براي جانشيني سيد محمود دعايي اهليت دارد، مي‌گويد، همان خط مشي سيد محمود دعايي نيكوخصال در موسسه و روزنامه اطلاعات تداوم يابد، نشاني از اجر صبر و تحمل و تامل است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون