قطار سينما
حسن لطفي
اگرچه سينما يعني سينما و براي تعريفش بايد به خودش توجه كرد اما اگر كسي آن را به قطار، دانشگاه، خانه فساد، ويرانه، هنر مبتذل، ارث پدرم، هنري نيازمند تغيير و... بداند و بنامد هم ايرادي ندارد. ايراد از جايي شروع ميشود كه بخواهيم وارد عمل شويم و سينما را به شكلي درآوريم كه گمان ميكنيم بهتر است. در چنين حالتي در خوشبينانهترين شكل ممكن قادريم به ضرب زور و بكن و نكن سينمايي هدايت شده داشته باشيم كه همه فيلمهاش شبيه يك تفكر است. (چيزي شبيه سينماي كره شمالي) نشد ندارد. سخت هست. ولي غيرممكن نيست.
منظورم در درازمدت نيست. ميانمدت را هم شك دارم. در بازه زماني كوتاه شايد بشود. اينكه ميگويم شايد و ترديد ميكنم به خاطر اين است كه گمان ميكنم براي اجرايش نياز به شرايطي شبيه دهه شصت است. زمانهاي كه ديش ماهواره روي كمتر خانهاي بود و امكانات ارتباطي با دنيا اينقدر گسترده نبود. حالا شرايط براي كساني كه ميخواهند سينمايي شبيه خودشان و باورهايشان بسازند، مساعد نيست. اگر بتوانند به زور مميزي و فشارهاي اقتصادي فيلمسازان را مجبور كنند تنها نتيجهاش بيجانتر كردن سالنهاي سينماست. فيلمسازان و دستاندركاران سينما بيكار ميشوند، اما زياد طول نميكشد. در زمان كوتاهي كشورهاي همسايه كه سينماي ملي ندارند آنها را روي سر ميگذارند و مثل صنعت، پزشكي و حرفههاي ديگر نيروي متخصص ايراني را به كار ميگيرند و در باند توسعه با سرعت پيش ميروند. فيلمهايي ميسازند كه بينندهاش ايرانياني هستند كه حق انتخاب از آنها گرفته شده است. البته اين پيشفرض بر مدار به سر عقل نيامدن تصميمگيران سينمايي است. كساني كه فراموش كردهاند تماشاگر ايراني خودش حق انتخاب دارد و ميتواند خوب و بد را از هم تمييز دهد. اگر هم نتواند نيازمند قيم تماميتخواه نيست. نيازمند گفتوگوي باورها و انديشهها روي پرده سينماست. گفتوگويي كه به شكل طبيعي با امكانات جديد فراهم شده. اگر تصور كنيم با مردود كردن فيلمسازان داخلي ميتوانيم مسير مورد نظر خودمان را پيش ببريم، اشتباه ميكنيم. يكدست كردن سينماي دنيا غيرممكن است. بهتر است فيلمسازان مورد نظر خودمان را وادار به ساخت فيلمهاي مورد نظر خودمان كنيم. نه به زور! نه با حذف ديگران! بلكه با پذيرش سير طبيعي ماندگاري انديشهها! انديشه و باور درست و قدرتمند مثل هر كالاي مرغوب ديگري از رقابت هراسي ندارد. رقيب قدرتمندتر و توانمندترش ميكند.