• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3119 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۸ آذر

سه ديدگاه درباره اين روزهاي امير قلعه‌نويي و استقلال

غـسـل تـعميـد امـيـر

حيا كن رها كن؛ قاعده‌يي بدون استثنا

رامتين جباري

بعد از باخت به ذوب‌آهن و در فاصله‌يي كمتر از پنج شب، سومين باري بود كه امير «حيا كن، رها كن» را مي‌شنيد. بار اول شهريور 87 بود كه تيم امير در قم به صبا باخت و هواداران عليه او شعار دادند. همان فصل كابوسي كه تيم او تا ته جدول پايين رفت، به جاي سرمربي اما مديرعامل كنار رفت تا با آمدن واعظ‌آشتياني، فضا عوض شود. فضا كه عوض شد، امير هفته آخر و با چاشني مردانگي مجيد جلالي، قهرمان ليگ شد؛ ليگي كه امير با استناد به آن، دقايقي پس از باخت داربي، و شنيدن دومين حيا كنش، روي خط برنامه زاويه مي‌آيد و قول قهرماني مي‌دهد.
حالا يخ امير شكسته. تيم امير مي‌بازد و هواداران عليه او شعار مي‌دهند؛ جرياني رايج در فوتبال ايران كه صغير و كبير و امير نمي‌شناسد. چشم‌ها را مي‌بندد و دهان را باز مي‌كند. امير اين روزها زندگي جديدي را تجربه مي‌كند. از مربي پر افتخار ليگ‌برتر، تيمي روي پله پنجم روي دست امير مانده كه داربي را باخته و از جام‌حذفي حذف شده!
تابوي انتقاد هم شكست. حالا مديرعاملي كه با چراغ سبز امير به استقلال آمده و اهل حاشيه هم نيست، آشكارا از او ايراد فني مي‌گيرد و وضعيت آتي امير را حواله مي‌دهد به هيات‌مديره. مثلث «سكو - مديرعامل - هيات‌مديره»، مثلث موفقيت امير در دهه گذشته بود. او خارج از زمين مسابقه، به روشي كه خودش بلد است، حتي در روزهايي كه از استقلال دور بود، كانال‌هاي ارتباط قوي، موثر و موفقي با اين مثلث داشت، كه اين‌روزها گويا كاركردش را از دست داده. توي زمين بازي هم حرف و حديث پشت سر امير كم نبود. تا جايي كه راويان اخبار نتايج اين فصل تيم امير را به برخوردهاي جدي‌تري كه از بالا با برخي عوامل و اطرافيان او شد، بي‌ربط نمي‌دانند. اين همه يك وضعيت ويژه براي امير است. با تمام افتخاري كه از ليگ‌برتر دارد، حالا چيزي براي از دست دادن ندارد. وضعيتي كه اگر امير روي ديگرش را بفهمد، يك برگ برنده بي‌نظير براي اوست. براي درك اين بزنگاه فقط بايد نترسد؛ از تيترهايي كه عليه او مي‌زنند، از مصاحبه‌هايي كه ضد اوست، از شعارهايي كه حامي نيست، از جلسه‌هاي اضطراري هيات‌مديره، از شركت در كنفرانس مطبوعاتي، از همين يادداشت و از باخت دوباره. «ترس» اول تمركز را مي‌كشد و در ادامه جايگزين همه‌چيز مي‌شود. چيزي كه از نان شب براي امروز امير واجب‌تر است، همين تمركز شجاعانه است، و انگيزه دوباره براي موفقيت. تمركز روي زمين فوتبال، مانده‌ها و داشته‌هاي امروزش، و بيرون زدن از قالب تصنعي اميرخان و ژنرال خودساخته و ساخته دست رفقاي شب‌هاي برد. و انگيزه براي لخت‌شدن و تن دادن به تمرين، و سپردن بيرون از زمين بازي به همان‌هايي كه از بازي بيرونند. «تمركز - انگيزه - تمرين» حالا جايگزين مثلث قبلي است، كه اين باخت‌ها براي امير غسل تعميد است، بختي براي شستن گناهان و احياي دوباره.

 

هوا پس است ژنرال...

رضا سالار

دو باخت متوالي در حيثيتي‌ترين بازي‌ها، و بدتر از همه نتيجه برده را با باخت عوض كردن، شرايط را براي قلعه‌نويي سخت‌تر از هميشه كرده. اما امير قلعه‌نويي با تفكراتي شبيه علي پروين و خوزه مورينيو در لجاجت، بايد براي حفظ همه دستاورد‌هايش بجنگد. امروز كه نتيجه‌ها برخلاف آرزوهاي قلعه‌نويي بوده، اگر ميدان خالي كند، تمام اعتبار خودش را به باد فنا داده. دو بار «حيا كن... رها كن» شنيدن، براي مردي كه هميشه نقش برنده‌ها را داشته، سخت است... اما سخت‌تر، رها كردن در ميانه بازي است... نوعي جر زدن!!!
امير قلعه‌نويي كه در خاطره دوست ودشمن با نوعي لجاجت بر سر عقايدش شناخته مي‌شود، در برهه‌يي حساس گير كرده. از طرفي سرنوشت علي پروين را مي‌بيند و از طرفي سرنوشت و اعتبار خودش را... !!

اين ميان هواداراني هستند كه حافظه آنها قد ماهي‌هاي تنگ است و فراموش كرده‌اند كه مربي آنها همان است كه گلوي خود را برايش پاره مي‌كردند. همان كه پشت درجه‌هايش پناه مي‌گرفتند و اعتبارش را سپر بلا مي‌كردند. حالا همين هوادار شعار سر مي‌دهد. اما مهم اين است كه امير قلعه‌نويي كدام راه را انتخاب مي‌كند؟ يا بايد با همين بازيكنان قديمي بماند و بجنگد يا دوباره 3 سال را وعده بگيرد. مشكل اين است كه ديگر جاني براي اين امير ميانسال نمانده. جنگ‌هاي فرسايشي او با انبوهي آدم، تاب وتوانش را گرفته. تازه او سرآمد جنگاوران فوتبالي بوده. پيش از او دايي و مايلي‌كهن هيچ نتوانستند ميانه جنگ و فوتبال، در فوتبال هم برنده باشند. مساله اين است كه امير قلعه‌نويي بايد بين جنگيدن و فوتبال يكي را انتخاب كند. آيا مي‌تواند؟اين سوال را بايد در خلوتش پاسخ دهد. جنگيدن در خارج فوتبال تمام انرژي او را گرفته. تمام آنچه را كه روزي در زمين فوتبال داشت، حالا در درگيري‌هاي فكري تباه مي‌كند. به اين فكر كرده كه همين چند روزه را بي‌دغدغه تنها مربيگري كند؟ آنها كه اطرافش هستند و مدام او را در تمام جنگ‌ها برنده فرض مي‌كنند و همين تفكر را به ذهن او القا مي‌كنند، تنها به فكر خودشان هستند. مشكل اينجاست كه اطرافيان و نزديكان امثال دايي و مايلي‌كهن، بيشترين آسيب را به آنها مي‌زنند. دوستي خاله خرسه را كسي براي دايي و مايلي‌كهن و امروز هم براي قلعه‌نويي تعريف مي‌كند؟ باختن در ذات فوتبال است. برد وباخت جزو لاينفك هر مسابقه است. اما بد باختن براي مربي كه آمار پيروزي‌هايش همين امروز هم حسرت‌بر‌انگيز است، وقتي سخت مي‌شود كه مدام جانب حق را براي خودش محفوظ بدارد. امروز قلعه‌نويي بايد فكري به حال آينده خود كند. يا فقط مربي باشد و پيروزي را كسب كند، يا همين اندك انرژي باقيمانده را در جدل‌هاي بي‌فايده بگذارد. انتخاب با شماست امير خان! اما ياد شما باشد مردم تاج ژنرالي را زود‌تر از تصور به دوش نفر بعدي نصب مي‌كنند. خوب مي‌داني الان چند ژنرال استقلالي پشت در باشگاه منتظر هستند. اتفاقا آنها سكو‌ها را هم مثل روزگار جواني شما دارند و اتفاقا آنها هم بلدند خوب حرف بزنند. هوا پس است ژنرال... ميدان را ترك نكن. بمان و فقط مربيگري كن!! بلدي؟؟؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون