• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5291 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۸ شهريور

هيولاي پاركينسون

زهرا جنت

همسايه‌ها و افراد رهگذر دورش جمع شدند و كمك كردند كه از جايش بلند شود. روي صورت و دست و پايش آثاري از كبودي ديده مي‌شد؛ همين ناظرين را به شك انداخته بود كه شايد پيرمرد مورد آزار قرار گرفته باشد. يكي از همسايه‌ها پرسيد عموجان مشكلي پيش آمده، انگار قبلا هم زمين خورده‌ايد. پيرمرد كه خيلي از اين وضعيت ناراحت بود و از اشاره ديگران به مشكلش آشفته شده بود براي اينكه ذهن جماعت را از خودش منحرف كند بي‌هيچ تفكري گفت خانواده‌ام چند روز است كه به من غذا نداده‌اند و از شدت ضعف، چند بار زمين خورده‌ام. اوضاع در خانواده پيرمرد با شنيدن صحبت‌هاي همسايه‌ها و نصيحت، دلسوزي و حتي تهديد بعضي از آنها حسابي آشفته شده بود. همسرش با عصبانيت فرياد زد چطور توانستي چنين دروغي بگويي؟ هر بار كه جايي از بدنت كبود مي‌شود يك چيزي را بهانه مي‌كني، يك‌بار مي‌گويي در را نديدم، يك‌بار مي‌گويي پايم به شلنگ گرفت ولي اين دليل آخر ديگر خارج از تحمل است. پيري و بيماري و دكتر رفتن چقدر در ذهنت ترسناك و بد است كه از اينكه ما را پيش مردم بي‌آبرو كني، بدتر است؟ مادر رو به فرزندش كرد و گفت همين فردا بايد پدرت را به يك دكتر نشان دهيم. دكتر نگاه مهرباني به صورت پيرمرد كه رد كبودي و ضربه زمين خوردن روي آن معلوم بود، كرد و گفت پدرجان بگو بدانم چه شده است. پيرمرد اول خواست بگويد من كه مشكلي ندارم از اينهايي كه من را به زور به اينجا آورده‌اند بپرس، ولي كمي مكث كرد و چشم‌هايش را بست و تمام دفعاتي كه زمين خورده يا كنترل كاري را از دست داده بود در ذهنش مرور كرد. چشمانش را باز كرد و در حالي كه درمانده به چشمان دكتر نگاه مي‌كرد، گفت: «ترمز مي‌كنم اما ترمزم نمي‌گيرد.» فرزند و همسرش به هم نگاه كردند و خواستند به اعتراض چيزي بگويند كه دكتر با اشاره سر آنها را به سكوت دعوت كرد. لبخندي به روي پيرمرد زد و گفت توضيح خوبي بود متوجه مشكل شدم پس لازم است نظر يك كارشناس فني را جويا شويم.  هفته بعد، دكتر بعد از چك كردن نتيجه آزمايش و ‌ام‌آر‌آي، به پيرمرد گفت خبر خوب اين است كه معاينه فني مي‌گويد موتور و ترمز هر دو سالم هستند ولي يك مشكل وجود دارد؛ وقتي شما پدال ترمز را فشار مي‌دهيد مسير ارتباطي كه روي ترمز گرفتن تاثير مي‌گذارد مثل قبل كار نمي‌كند براي همين ترمزتان يا نمي‌گيرد يا دير مي‌گيرد. پيرمرد كه از توضيح ساده اما كامل دكتر تصوير روشني از بيماري خودش پيدا كرده بود با بغض پرسيد: بيماري من اسم هم دارد؟ دكتر جواب داد: بله، پاركينسون. در واقع مغز شما هنوز دستورات را صادر مي‌كند و اعضاي بدن شما هم در سلامت هستند ولي اگر عصب‌هاي واسط مغز و اعضا را مثل سيم برق در نظر بگيريم در اين سيم‌ها، اتصالي و گاهي قطعي پيش مي‌آيد و فرمان مغز به اعضا نمي‌رسد.  دكتر كه آشفتگي واضح پيرمرد و خانواده‌اش را ديد گفت از اسمش نترسيد درست است كه درمان قطعي ندارد ولي راه‌هاي بسياري براي كاستن از اثر بيماري وجود دارد كه شامل دارو، درمان فيزيكي و از همه مهم‌تر، آرامش همگي شماست. پدرجان شما نياز به يك روش جديد زندگي با رويكردي متفاوت از قبل داريد. من براي‌تان دارو مي‌نويسم و در كنار آن لازم است كه از نظر تغذيه و حركت فيزيكي هم مطابق دستورالعمل‌هايي كه به شما مي‌دهم، عمل كنيد و همچنين با يك مشاور روانپزشك هم مرتب در تماس باشيد. گرچه زندگي شما كمي نسبت به گذشته تغيير مي‌كند ولي پاركينسون هيولاي شكست‌ناپذيري نيست. با كمك همديگر تا جايي كه امكان داشته باشد او را مهار و رام خواهيم كرد. پذيرش، اولين قدم اين مسير است. آماده اين همسفري هستيد؟ پيرمرد گفت بله. دفعه بعد اگر زمين بخورم و از من بپرسند چرا، مي‌گويم چيز مهمي نيست، نگران نباشيد. مهار هيولاي پاركينسونم چند لحظه از دستم در رفت. همگي خنديدند گرچه تلخ ولي مصمم  براي  شروع يك  مسير جديد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون