موزههاي محيط زيست و قدرت از دست رفته
رضا دبيرينژاد
محيطزيست و تاريخ طبيعي از موضوعاتي است كه با پيدايش موز ه ميتوان حضور آن را مشاهده كرد و بخشي از موزههاي گذشته به شگفتيهاي طبيعي اختصاص داشتهاند، اين موضوعي است كه در گسترش مفهوم و تعريف موزه بعدها به باغوحشها و پاركهاي طبيعي كه داراي گونههاي ارزشمند تنوع زيستي هستند و از آنها حفاظت ميكنند نيز تعميم يافته و به آنها لقب موزه داده شده است. اين نوع موزهها معطوف به حضور انسان نيستند، اما به محيط پيراموني او ميپردازند و از اينرو مواجهه و روايت اين موزهها با موزههايي كه به ميراث بشري اختصاص دارند، متفاوت است و همين باعث شده كه اين نوع موزهها زبان خود را داشته باشند و از برخي تقيدهاي موزههاي انساني رها شوند. اين نوع از موزهها ديگر تحت تاثير مرزها و تعصبات انساني نيستند و همه مخاطبان با يك نگاه با آنها مواجه ميشوند و همين رها بودن از تفكيكهاي بشري خود سبب قدرت آنهاست. اما قدرت موزههاي محيطزيستي تنها معطوف به اين وجه نيست. بخشي از توقع مخاطبان از موزهها شگفتي و مواجهه با ناشناختههاست و دادههاي طبيعي و محيطزيستي همواره براي بشر سرشار از ناشناختهها، غريبگي و شگفتي پديدههاست، اينگونه است كه موزههاي محيط زيستي آدمي را با جهاني سرشار از شگفتي روبهرو ميكنند كه سبب ارضاي كنجكاوي او ميشود و همه دنياي پيراموني كه ميتواند با ترس يا هيجان روبهرو باشد را در يك مجموعه امن براي او گرد ميآورد تا آدمي با آنها به بخشي از آرزوهايش دست يابد. اين پاسخ به هيجان و دستيابي به اكتشاف يا تفاوت خود بخش ديگري از قدرت موزههاي تنوعزيستي است. بخش ديگري از توانايي اين موزهها به اعتبار علمي آنها باز ميگردد كه هم حاصل گردآوري مستندات، گونهها و هم دادهها و پژوهشهاي مرتبط است كه سبب غناي اين موزهها ميشود تا بتوانند براي خود ايجاد مرجعيت و جاذبه كنند. بر جنبههاي مختلف قدرتمندي و قدرتنمايي موزههاي محيط زيستي بايد به نقش آنها بر ايجاد توسعه پايدار و گفتمانسازي در اين حوزه اشاره كرد، اما همه اينها منوط به اين است كه اين موزهها قابليتهاي خود را بالفعل كنند و تحقق بخشند. ايران با وجود شهرت به سرزميني كه تنوع اقليمي دارد و داراي گونههاي جانوري و گياهي مختلف است و از دهههاي آغازين قرن گذشته موزههاي تاريخ طبيعي و محيط زيست در آن پديد آمدهاند و اكثر استانهاي كشورمان داراي چنين موزههايي هستند، اما نتوانستهاند به زباني درخور دست يابند و آن ظرفيت نهفته را عيان كنند، تا بتوانند با جامعه داخلي و گردشگران خارجي ارتباط برقرار سازند و در نهايت نقش فعالي در گفتمانسازي توسعه پايدار داشته باشند. موزههاي محيط زيستي در ايران سكوت كرده و قدرت لازم براي اثربخشي را ندارند و بايد پرسيد كدام موانع سبب عدم قدرتمندي و تبلور قدرت نهفته آنها شده است؟