• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3280 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۸ تير

مجمع جهاني «ابا حرف»ها

سيد علي ميرفتاح

ما حرف زياد مي‌زنيم و البته حرف خوب هم زياد مي‌زنيم، اما چه فايده... وقتي اين همه حرف خوب نتوانند ذره‌اي از مشكلات ما را حل كنند، چه فايده؟ «گر راديوم نيز فراوان بدي/ قيمت احجار بيابان بدي» حرف خوب هم همين است.
وقتي زياد شود و زير دست و پا بريزد، مبتذل مي‌شود و ارزش و اهميتش را از دست مي‌دهد. نه‌تنها ارزش و اعتبارش را از دست مي‌دهد بلكه مجال كار خوب را تنگ مي‌كند و فرصت «عمل» را مي‌گيرد. طبيعي است كه در مملكتي كه از صبح تا شب همه حرف بزنند، ديگر مجالي نمي‌ماند كه «يكي از خويش برون آيد و كاري بكند» يعني آنقدر گرفتار حرف زدن و حرف شنيدن است كه وقت اين كار را پيدا نمي‌كند. وصف‌العيش نصف‌العيش.
 بحث مبارزه با فساد اداري و اقتصادي كه پيش مي‌آيد، حرفش را مي‌زنيم وصفش را مي‌كنيم و حالش را مي‌بريم و البته گاهي چنان خوب و احساسي و داغ و آتشين حرف مي‌زنيم كه جاي نيم‌كردار نمي‌ماند. بحث هنر پيش بيايد، چنان حرف مي‌زنيم كه اگر اميركبير از پشت در بشنود گمان مي‌كند بزرگ‌ترين منتقدان فرانسه دارند با هم حرف مي‌زنند و در حرف‌هاي‌شان هم به دقايق و ظرايفي اشاره مي‌كنند كه هر ذهني تاب تحمل آنها را ندارد.
 اما همين حرف‌ها وقتي به عمل مي‌انجامد «چشم چشم دو ابرو، دماغ و دهن و يه گردو» هم به زور به تصوير كشيده مي‌شود. نمي‌دانم آيا تا به حال در جلسات بررسي فيلمنامه‌هاي تلويزيون شركت كرده‌ايد يا نه. حرف‌ها را اگر پياده كنند، انگار دريم وركز و وارنر بروس دارند سياست‌هاي سال آتي‌شان را وضع مي‌كنند.
گاهي به دقايق و ظرايفي از فيلمنامه اشاره مي‌كنند كه آدم از اين همه توسم و فراست متعجب و متحير مي‌شود. در عمل اما مي‌بينيد كه چه سريال‌هاي درخشاني متولد مي‌شوند. در حرف و ادعا دريم وركز را پشت سر مي‌گذاريم در عمل اما با حسرت و دريغ و افسوس سريال‌هاي آبكي تركيه را نگاه مي‌كنيم و دست بر پشت دست مي‌زنيم. حالا كه به ديگران جوالدوز زدم، بگذار به خودمان هم سوزني بزنم. همين روزنامه‌هاي محترم، خلق‌الساعه كه توليد نمي‌شوند. همين كرگدن را اگر كسي جلساتش را شنود كند، فكر مي‌كند داريم نوول آبزرواتوار يا نيويوركر را منتشر مي‌كنيم. حرف‌هايي مي‌زنيم كه چنار بر جبين شنونده مي‌روياند، در عمل اما مي‌بينيد كه... خودمان را ضايع نكنم.
 ما هم يكي مثل همه. فيلم «مسافر ري» تعبير درخشاني دارد كه به شدت وصف حال ما است. جمشيد آريا،‌در زندان و از حرف زدن داريوش ارجمند، هم سلولي‌اش به ستوه مي‌آيد و او را «ابا حرف» مي‌نامد.
اما او كه اولين بار ابا حرف گفت، بايد اينجا مي‌بود و مي‌ديد كه حرف، از استادان و متفكران و سخنوران و خطيبان سرزير كرده و به حساب بقال و پاسبان و وزير و لبويي و كارگزار و سياستمدار و روزنامه‌نگار و وكيل و شوفر منظور شده. منظور نشده بلكه به ايشان سرايت كرده و از مملكت مجمع جهاني اباحرف‌هايي ساخته كه از دل دو صد گفته‌شان، نيم‌كردار هم بيرون نمي‌آيد.
همه فيلسوف شده‌اند و همه ناصح شده‌اند و همه منجم شده‌اند و همه اهل تحليلند و همه كارشناسند و همه قرار است جوانب كار را بسنجند. تقصير شبكه‌هاي ماهواره‌اي هم هست.
آنها كاري كرده‌اند كه همه «خود كارشناس‌پندار» شوند و دايم فكر كنند كه بايد تحليل كنند و بگويند چه خبر است.
من گاهي از رانندگان تاكسي تحليل‌هايي مي‌شنوم كه حيرت مي‌كنم و مخم سوت مي‌كشد از اين همه اطلاعات و از اين همه حرف حساب. حرف حساب خوب است اما از حد كه بگذرد بي‌ارزش و مبتذل مي‌شود و جاي كار و عمل را تنگ مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون