• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3292 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۳ تير

اپرا وينفري از ملاقاتش با هارپر لي مي‌گويد

 

بهار سرلك/ «اپرا وينفري» مجري‌ معروف تلويزيوني كه به او لقب «ملكه تمامي رسانه‌ها» را داده‌اند سابقه طولاني در مصاحبه با مشاهير دنياي رسانه و سرگرمي، سياست، ورزش و غيره دارد. اما اپرا كه تاك‌شوي تلويزيوني پربيننده‌اي به نام «شو اپرا وينفري» داشته است و تا به حال نتوانسته با دو نفر مصاحبه كند كه يكي از آنها «هارپر لي» نويسنده «كشتن مرغ مقلد»، است. هارپر لي براي خلق اين كتاب ضدنژادپرستي برنده جايزه پوليتزر سال 1960 شد و اين كتاب تا به حال 40 ميليون نسخه فروش داشته و به 40 زبان ترجمه شده است. حالا پس از 55 سال دنباله اين كتاب را با نام «برو و ديده‌باني بگمار» را منتشر كرده است. اين در حالي است كه وكيل اين نويسنده خبر از پيدا كردن دستنوشته‌هايي در گاوصندوق هارپر لي داده كه ممكن است جلد سوم كشتن مرغ مقلد باشد. هارپر لي كه از مصاحبه با خبرنگاران سر باز مي‌زند يك‌بار با اپرا وينفري قرار ملاقات ناهاري داشت و اين شرح ملاقات پس از سال‌ها در روزنامه گاردين و از زبان اپرا منتشر شده است.

اپرا در اين يادداشت كه بيشتر به خاطره شباهت دارد از چگونگي آشنايي‌اش با اين كتاب نوشته است و مي‌گويد پول خريد كشتن مرغ مقلد را نداشتم بنابراين كتاب را از كتابخانه به امانت گرفتم. او هر دو هفته يك‌بار به كتابخانه مي‌رفته و پنج كتاب امانت مي‌گرفت كه يك‌بار مسوول كتابخانه پيشنهاد خواندن مرغ مقلد را به او مي‌دهد. اپرا شيفته شخصيت «اسكات» مي‌شود و به خيال اينكه خودش اسكات است تا پايان داستان، كتاب را زمين نمي‌گذارد.

بعد از آن اپرا از تجربه ديدن اقتباس سينمايي كشتن مرغ مقلد نوشته و مي‌گويد: «تاثيري كه اين فيلم روي پدرم گذاشت باعث شد نگاهم به كتاب تغيير كند.» البته او تفاوتي بين كتاب و فيلم نمي‌ديد و به دليل حضور بازيگران شخصيت‌هاي «اسكات» و «آتيكس»، هرگز كتابي را كه اصالتش را در اقتباس سينمايي هم حفظ كرده باشد، نديده است. زماني كه اين كتاب در سال 1960 چاپ شد، اپرا مي‌سي‌سي‌پي را ترك مي‌كند و به ميلواكي مي‌رود و هرگز تبعيض نژادي را درك نمي‌كند. او كه در مدرسه‌اي مختلط مشغول به تحصيل مي‌شود، به عنوان باهوش‌ترين دانش‌آموز كلاس شناخته مي‌شود و توجه همه را به خود جلب مي‌كند و اين گونه هيچگاه خفقان نژادپرستي را حس نمي‌كند.

درست هنگامي كه او باشگاه كتابخواني اپرا وينفري را راه مي‌اندازد، فكر مصاحبه با هارپر لي به سرش مي‌زند. اپرا و عوامل برنامه‌اش چند سالي با مديربرنامه‌هاي هارپر لي مذاكره مي‌كنند كه بالاخره موفق مي‌شوند قرار ملاقاتي را با او هماهنگ كنند.

اپرا در يك روز باراني در رستوران «فور سيزنز» هارپر لي را مي‌بيند. اپرا كه اصلا اهل اصرار كردن نيست، 20 دقيقه با هارپر لي چانه مي‌زند كه به او مصاحبه بدهد. اما وقتي مي‌بيند هارپر لي زير بار مصاحبه نمي‌رود، تصميم مي‌گيرد از زماني كه مي‌تواند با او بگذراند، لذت ببرد. هارپر لي به اپرا گفته است: «تا به حال هر چه لازم بوده، گفته‌ام. هنوز هم افرادي با زور به خانه‌ام وارد مي‌شوند و دنبال «بورادلي» (يكي از شخصيت‌هاي داستان) مي‌گردند. اصلا دلم نمي‌خواهد دوباره اين اتفاق‌ها بيفتد.»

اپرا از نبردن دستگاه ضبط صدا اظهار پشيماني مي‌كند و مي‌نويسد: «چرا با خود دستگاه ضبط صدا نبردم؟ چون در ذهنم مدام تكرار مي‌كردم: «آه خدا، خدا من دارم با هارپر لي ناهار مي‌خورم. كاش همه‌چيز و هر چه مي‌گويد يادم بماند و دارم سعي مي‌كنم تك‌تك جمله‌هايي كه مي‌گويد را به خاطر بسپارم!» بعد از مصاحبه فكر كردم: «او چي گفت؟ خودم چي گفتم؟»

هارپر لي به من گفت: «تو شخصيت «بو رادلي» را مي‌شناسي؟ خب، اگر تو بو را مي‌شناسي پس بايد بفهمي چرا مصاحبه نمي‌دهم. به اين دليل كه بو خود من هستم.» و اپرا مي‌دانست هرگز نمي‌تواند بو را روي صندلي داغ برنامه‌اش بنشاند: «هارپر لي هم مانند «جكي اوناسيس» به من مصاحبه نداد و گفت «نه» و من به حرف و عقيده اين دو نفر احترام مي‌گذارم. احساسي كه از نه شنيدن دارم درست مثل احساسي است كه در مورد اوناسيس دارم. در نهايت بايد بگويم خيلي خوشحالم كه لي به من مصاحبه نداد و توانست آنچه را در دل دارد براي خود نگه دارد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون