• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5551 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۱۸ مرداد

براي چه كساني مي‌نويسم؟

عباس عبدي

براي درك همدلانه‌تر از نوشته‌هايم تقديم مي‌كنم

دو روز پيش روزنامه‌اي كه تحت مديريت يك نهاد نظامي است در نقدي عليه يادداشت بنده تحت عنوان «بي‌اثري كار فرهنگي» يادداشتي نوشته و معتقد است كه «روزنامه اعتماد در شماره اخير خود در يادداشتي با عنوان «بي‌اثري كار فرهنگي» ادعا كرده است كه حجاب با كار فرهنگي نمي‌شود، به اين دليل كه به تعبير نويسنده اين روزنامه، نظام فقط كار فرهنگي نمي‌كند و همزمان كار حقوقي هم مي‌كند، پس كار فرهنگي جواب نمي‌دهد «چون پوشش زنان از وضعيت اختيار بيرون آمده و الزام حقوقي و بيروني پيدا كرده است» ... در حال حاضر رسانه‌هاي جريان اصلاح‌طلب مستمرا در حال توليد محتوا درخصوص ضرورت پايان‌ دادن به مساله حجاب اجباري هستند و شواهد نشان مي‌دهد محوريت عمومي‌سازي موضوع حجاب اجباري از سوي اصلاح‌طلبان در پژوهش سفارشي رأس جريان اصلاحات، با همين نويسنده اعتماد است.»
در اينجا نمي‌خواهم كه رويكرد امنيتي فوق را نقد كنم، زيرا اين عادت نويسندگان محترم اين نوع نشريات است كه هر گاه كم مي‌آورند تنها راهي كه براي مقابله و از ميدان به در كردن ديگران پيش‌روي خود باز مي‌بينند، امنيتي كردن موضوعات است. اعتراضات مدني، مساله حجاب، طرح مطالبات عادي كارگران و بازنشستگان و نيز نوشتن درباره هر موضوع متعارفي را فوري امنيتي مي‌كنند، در واقع مي‌خواهند زمين بازي را تغيير دهند، بلكه دست بالا را پيدا كنند. ولي اين رويكرد معمولا در ادامه راه به ضد خودش تبديل مي‌شود. در اين يادداشت مرتبط با اين نگاه به نكته‌اي اشاره خواهم كرد كه اميدوارم مورد توجه قرار گيرد. اين نكته را اخيرا در جاي ديگر خطاب به نيروهايي كه در نقطه مقابل قرار دارند نيز گفته‌ام.
براي آنكه نوشته‌اي مصداق اتهام فوق باشد و بخواهد بحث حجاب را به سطح خيابان بكشد، نيازمند آن است كه مخاطب آنها كساني باشند كه بتوانند پاي كار اين اقدام باشند. اين افراد شامل جوانان، زنان و دختران و به‌طور كلي ناراضيان از وضع موجود هستند، به ويژه ناراضياني كه انگيزه اقدام عملي نيز دارند. درحالي كه مخاطبان من هيچ‌گاه اين گروه‌ها نيستند. از زماني كه درباره موضوعي فكر مي‌كنم تا هنگامي كه مي‌نويسم و حتي پس از آنكه بازخورد مطالبم را مي‌بينم، هيچ‌گاه اين افراد را به عنوان مخاطبم در ذهن ندارم. نه اينكه آنان مطالبم را قطعا نمي‌خوانند، به‌ طور طبيعي اندكي از آنان هم مي‌خوانند، ولي مخاطب اصلي بنده نيستند. مخاطب من در درجه اول فعالان و مسوولان حاضر در ساختار قدرت و طرفداران آن هستند. اگر قدري به ادبيات و منطق نوشته‌هاي من توجه كنيد، اين مساله روشن مي‌شود. در واقع هدفم نشان دادن ناكارايي سياست‌هاي آنها است. درحالي كه مخالفان كاري به اين مساله ندارند، آنان دنبال هدف‌هاي خود هستند. مساله من تبيين موضوعات و نقد سياست‌ها است و مخاطب آن نيز عناصر اصلي حاضر در قدرت است. پس از اين گروه مهم، بخشي از اصلاح‌طلبان پا به سن گذاشته يا ورود به سالمندي! مخاطب اصلي بنده هستند. اصولا جوانان و معترضان كف خيابان نه چندان بنده و امثال مرا مي‌شناسند و نه با موضوعات و رويكردها و حتي ادبيات نوشتاري ما سنخيتي دارند، و چه بسا مسخره بكنند. من اگر بخواهم براي اين گروه‌ها بنويسم، هم ادبيات نوشتاري خود را تغيير مي‌دهم و هم نحوه ورود به موضوعات را. اگر شرايط اجازه مي‌داد يك يادداشت با اين رويكرد مي‌نوشتم و با تيتر جذاب و ادبيات احساسي و نتيجه‌گيري‌هاي فوري منتشر مي‌كردم تا آقايان متوجه شوند كه نوشتارهايي كه آنان مخاطب باشند، از چه ادبيات و منطقي پيروي مي‌كند؟ جهت اطلاع شما مشخصات دنبال كنندگان حساب اينستاگرامي من چنين است كه ۱۴درصد زنان هستند و ۴درصد آنان زير ۲۵ سال هستند. يعني كمتر از يك درصد مخاطبان من در اينستاگرامي است كه پلتفرم مورد علاقه زنان و جوانان است. 
پس چرا بخشي از اين نيروهايي كه مخاطب هستند، به جاي استفاده از اين مطالب هدف و مضمون آن را تحريف مي‌كنند؟ علت اين كار نيز روشن است. اين‌گونه مطالب كه در نقد رويكردهاي رسمي است، بخش‌هايي از خود آنان را تحت تاثير قرار مي‌دهد و به تأمل وامي‌دارد. اين به معناي آن نيست كه هر چه مي‌نويسم درست است. حتي مواردي هم هست كه دوستان خودم هم ممكن است نپسندند و با نتيجه‌گيري آن موافق نباشند، ولي در هر حال موضوعاتي است كه مخاطب را به تأمل بيشتر دعوت مي‌كند. شايد نتيجه آن هم راسخ‌تر شدن بر اعتقادات قبلي آنان باشد ولي هميشه هم اين‌چنين نيست.
يك پرسش ديگر اين است كه چرا اين نوع مطالب تا اين حد باعث نگراني طرفداران سياست‌هاي سخت‌گيرانه مي‌شود؟ يك دليل اصلي براي آن مي‌توان ذكر كرد و آن سستي استدلال‌هاي مدافعان اين سياست‌ها و عدم اعتماد به نفس آنان است.  

اين چيزي است كه لايه‌هاي معترض جامعه نيز مستقيما در رفتار شما مي‌بينند و نه از طريق يادداشت‌هاي امثال من. گيرم من و ديگران ننويسيم شما با آثار رفتارتان چه مي‌كنيد؟ هنگامي كه مي‌نويسم خودم را به جاي همين مخاطبان فرضي مي‌گذارم و مي‌كوشم كه از منظر آنان هم به ماجرا نگاه كنم و ببينم كه چه تاثيري بر برداشت‌هاي آنان و حتي بر احساسات آنان مي‌گذارد. در درجه اول حساس هستم كه آتش كينه و نفرتي را روشن يا شعله‌ور نكنم. احساساتي را تحريك ننمايم و فقط بر منطق گفتاري تاكيد كنم. ولي متاسفانه همين رويكرد نيز مورد نفرت برخي از اين افراد است كه نمي‌توانند در اين ميدان وارد شوند. اتفاقا كساني كه براي گروه‌هاي پاي كار اعتراضات مي‌نويسند زياد هستند و راحت هم مي‌نويسند و تا حدي در امان هم هستند. خيلي روشن بايد گفت؛ نوشتن نه سود مالي براي من دارد، مي‌توانيد حقوق دريافتي مرا از روزنامه جويا شويد، احتمالا جز تاسف و تعجب واكنش ديگري نخواهد داشت. هزينه‌هاي سنگين نوشتن هم كه بر كسي پوشيده نيست و البته بنده هميشه از بيان آن در مورد خودم خودداري كرده‌ام، اگر وجدان اجازه مي‌داد، قطعا قلم را به زمين مي‌گذاشتم. از عمر ما نيز چندان باقي نمانده است كه حسابي براي آينده خود باز كرده باشم. بنابراين مخاطبان محترم به جاي تحليل‌هاي امنيتي و پيچيده كردن موضوعات، مطالب مرا بخوانند، اگر نكته مفيدي بود از آن استفاده كنند و اگر بي‌اهميت و نادرست بود، گمان نكنند كه مردم و جوانان نشسته‌اند تا آن را بخوانند و منحرف شوند! آنان به نگاه و مطالب ما مي‌خندند، همچنان‌كه به نگاه‌ها و مطالب شما مي‌خندند. البته هر كدام  از زاويه‌اي مي‌خندند. ما را از روي ساده‌انگاري كه نسبت به شما داريم و شما را هم به دلايل ديگري كه احتمالا خودتان بهتر مي‌دانيد. شخصا حساسيت يا مخالفتي با برخي ارزش‌ها و اهداف شما ندارم. اتفاقا با بخشي از آنها موافق هم هستم. استقلال برايم مهم است، اخلاق و معنويت، عدالت، احترام به ارزش‌هاي تاريخي و سنتي اهميت دارد. اتفاقا من بيش از آنكه تحول‌خواه باشم، رويكرد محافظه‌كارانه دارم و شايد در ميانه اين طيف هستم. ولي آنچه مي‌بينم اين است كه به نام دفاع از اين ارزش‌ها و رويكردها، بنيان‌هاي آن را نابود مي‌كنيد. نفاق و دورويي را نهادينه مي‌كنيد. همه اين ارزش‌ها فقط در پرتو عقلانيت و علم قابل تحقق است. تا آنجا كه به ياد دارم حتي يك استدلال غيرعقلي از پيامبر و امام علي در زندگي سياسي و جمعي آنان نشنيده‌ام و اكنون بخشي از نيروهاي مدعي، عقل و علم را به كلي تعطيل كرده‌اند و انتظار دارند كه ديگران هم چنين كنند. جامعه ايران در نقطه عطف تاريخي خود قرار دارد. همه سرمايه‌هاي تاريخي و سنتي آن و به‌ طور مشخص گزاره‌ها و مفاهيم و ارزش‌هاي اسلامي در تقابل با مطالبات و واقعيات مدرن به ميدان آمده است. اين تقابل فقط از طريق تفاهم و عقلانيت و التزام به علم حل شده و قابل رسيدن به تفاهم است. اگر ايران از اين نقطه عطف خود عبور كند، آينده اميدبخشي را شاهد خواهيم بود. ظرفيت‌هاي اين كشور فراوان و حتي بي‌نظير است. ولي وجود بحران‌هاي گوناگون نتيجه چيزي نيست جز پشت كردن به عقلانيت و علم. قرار نيست كسي را محكوم كنيم. همه به نسبتي در اين ماجرا نقش داشته‌ايم. نگاه را به آينده ببريم. فرزندان ما و آيندگان ما را نخواهند بخشيد اگر اين وضع را ادامه دهيم. لطفا مسائل عادي را امنيتي نكنيد. قدري ارتفاع بگيريد شايد بسياري از رفتارهاي رسمي براي‌تان خنده‌آور بلكه گريه‌آور شود. از نقد آنها استقبال كنيد و نه تخطئه. والسلام.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون