منصوريان انتقام داربي را گرفت و صدرنشين شد
آنچه از سرمربي نفت تهران نميدانيد
منصوريان به وعدههايي كه داده بود عمل كرد. او هم انتقام شكست استقلال در داربي را از پرسپوليس گرفت و هم همان طور كه گفته بود اين تيم را در نخستين بازي نيم فصل دوم شكست داد. همين چند روز پيش بود كه وقتي خبرنگاري از منصوريان درباره بازي با پرسپوليس سوال كرد، او گفت: «سعي ميكنيم در نيمه نخست طوري پرسپوليس را پرس كنيم كه به گل برسيم. »دقيقا شاگردان او همين كار را انجام دادند و توپ ربايي عالي غلامرضا رضايي، روي پرس خوبي كه همبازيهايش انجام داده بودند باعث شد تا در آخرين دقايق نيمه نخست اين بازيكن دروازه تيم سابقش را باز كند. نفت تهران 2- پرسپوليس تهران يك. اين پيروزي نه تنها براي نفتيها دلچسب بود، بلكه باعث شد تا آنها به صدر جدول ردهبندي ليگ برتر هم برسند و غولكشي خودشان در ليگ چهاردهم را ادامه بدهند. اما نكته جالب حرفهاي عليرضا منصوريان چند روز پيش در گفتوگو با يكي از رسانهها بود. او درباره موضوع افشين قطبي گفته بود: «بعد از حذف از جام جهاني در كرهجنوبي، در كشور جو بدي عليه قطبي به راه افتاد. او در مراسم تنفيذ رييسجمهور سابق شركت كرد و ناخواسته وارد فضاي سياسي شد. آن موقع محبوبيت او نصف شد. كساني كه فوتبال را دوست دارند نميخواستند قطبي خط مشي سياسي داشته باشد. وقتي به شهرهاي مختلف ميرفتيم احساس ميكردم كه مردم ناراحت بودند. ميگفتند چرا به مراسم رفتي؟! البته يك جوي هم در داخل تيم حاكم شده بود.» اما بخش مهم حرفهاي منصوريان مربوط به كيروش است. او نحوه آشنايياش را اين گونه توضيح ميدهد: «وقتي كيروش آمد ديدم فضا براي حضور به عنوان دستيار اول كنار او مهيا نيست. او به من پيشنهاد داد سرمربي تيم اميد شوم. گفت خودم هم كنارت هستم. هر تجربهيي كه داشته باشم، به تو منتقل ميكنم. از طرفي گفت در تيمملي هم دستيار و آناليزور من هستي. من فقط گفتم شما به من كار ياد بدهيد. استارت دوستي ما از آنجا خورد. هيچكس به اندازه من جرات نداشت با او شوخي كند. ما خيلي راحت بوديم. يك روز به كيروش گفتم يك خواسته از شما دارم.، ميتواني هماهنگ كني من به انگليس بروم و تمرينات منچستر را ببينم؟ نگاهي كرد و گفت كه من خود منچسترم! گفتم ميخواهم تمرينات فرگوسن را ببينم. گفت اينجا منچستر است. با خودم گفتم راست ميگويد. هفت سال طراحي تمرين منچستر با او بوده.» منصوريان، رفتارش در نفت تهران را با رفتار كيروش مشابه ميداند: «قبل از بازي با كرهجنوبي با كيروش مشكل پيدا كردم. به هم پيچيديم! به من ميگفت بايد از تمرين كره فيلم بگيري ولي من اصلا نميدانستم آنها كجا تمرين ميكنند. كره گم شده بود. كيروش غر ميزد كه بايد محل تمرينشان را پيدا كني. به او گفتم نميدانم تمرينشان كجاست. يكي، دو بار در رستوران به من گير داد. البته از حق نگذريم در آن روزها نكونام فوقالعاده براي تيم كاپيتاني ميكرد. به جرات ميگويم او يكي از عوامل موفقيت تيم در آن سه مسابقه بود. عالي تيم را آماده ميكرد. ادبياتش با همه فوقالعاده بود. فضاي خوبي در تيم درست كرده بود. با بازيكنان و مربيان زبان مشتركي داشت. خلاصه از بحث خارج نشويم، من يك فرد ايراني پيدا كردم كه كرهيي بلد بود. به او گفتم با مدياآفيسر كره تماس بگير و بگو من قطري هستم و ميخواهيم تمرين شما و ايران را ببينيم و آدرس تمرينتان را بدهيد. خلاصه با ابوالفضل امانالله (عكاس ورزشي) به محل تمرين رفتيم. سه تا دوربين برديم. من با چسب دوربينها را اينطرف و آنطرف چسباندم. به ابوالفضل گفتم اگر تا فلان ساعت نيامدم يعني من را گرفتهاند. من از روي در و ديوار پريدم و به داخل ورزشگاه رفتم. تيپي زده بودم شبيه توريستها. بعد از اينكه دوربينها را روي پايههاي بلندگوي استاديوم نصب كردم، بايد ميرفتم و در گوشهيي قايم ميشدم. قبل از ورود كرهييها دو مامور به ورزشگاه آمدند تا به همه جا سرك بكشند. من رفتم و در دستشويي بانوان مخفي شدم. به ابوالفضل زنگ زدم و گفتم اگر دير آمدم، حتما زنگ بزن و بگو من را گرفتهاند. دوربينها هم كه همانجا ميماند و يكي بايد آنها را بردارد. خلاصه ساعت 8 شب بود كه بيرون آمدم و ديدم كل ورزشگاه تعطيل است و هيچكس نيست. سريع دوربينها را برداشتم و به بيرون از ورزشگاه آمدم. سوار نخستين تاكسي شدم و به هتل برگشتم. وارد كه شدم ديدم كيروش روبهروي در نشسته و مثل شير نگاه ميكند. ديدم وقت شوخي نيست، سريع سرم را تكان دادم كه اوكي شد. تا ساعت يك نصف شب فيلمهايي را كه ضبط كرده بودم، ديديم. غذا هم نخورديم. الان من همين كارها را با كادرفني خودم ميكنم و بيرحمم! فرداي آن روز كيروش دوباره به من گفت بايد فيلم آخرين تمرينشان را بياوري. به او گفتم ميخواهي من را بكشي؟!» و آخرين حرفهاي سرمربي نفت تهران: «بعد از تيم اميد، به آقاي نبي دبيركل فدراسيون گفتم كه بهتر است ما از هم دور باشيم. وقتي دستيار قطبي شدم گفتند كار نبي بود. وقتي مربي تيم اميد شدم گفتند كار او بود. گفتم از هم دور باشيم بهتر است چون من به شما آسيب ميزنم و شما به من. در حالي كه ما رفقاي 20 ساله بوديم. من فوتبالم را در پارسخودرو آغاز كردم كه ايشان مديرش بود. متهم شده بوديم به برجسازي با هم، يا اينكه قطعات كامپيوتر وارد ميكنيم و تو كار پوشاك هستيم. ما هيچ بيزينسي جز دوستي نداريم.» عليرضا منصوريان، مربي موفقي است، آينده هم ثابت خواهد كرد.