محمود ميرلوحي:
اصلاحات از ابتدا راه خود را تقويت حاكميت ميدانست
«اصلاحات هم از همان ابتدا راه خود را تقويت حاكميت ميدانست و قصد داشت در جهت اصلاح مشكلات و ناهنجاريهاي موجود در دولتها گام بردارد. متاسفانه در طول هشت سال گذشته عدهيي در آن سوي ميدان كه بيشتركاسب بودند در جهت اختلاف انداختن ميان اصلاحطلبان و حاكميت گام برميداشتند.» محمود ميرلوحي، معاون وزير كشور دولت اصلاحات در گفتوگو با سايت نداي ايرانيان از احزاب، اهميت و كاركردهاي ويژه آنان سخن گفته است. چكيده اظهارات ميرلوحي به شرح زير است:
اكنون هم حزب به معناي واقعي در كشور ما وجود ندارد. بسياري از گرفتاريهايي كه امروز با نام فساد اداري، اقتصادي و به طور كل در حوزه توسعه كشور داريم با تشكيل شدن احزاب مرتفع خواهد شد.
دولتها در ايران خود را بينياز از احزاب و تشكلهاي مردم نهاد ميدانند و اين مساله هم يكي از موانع نهادينه شدن تحزب در ايران است.
اگر احزاب قوي و منسجم و به معناي درست آن، در كشور وجود داشتند، اتفاق سال ۸۴ رخ نميداد و دقيقا در يك انتخابات ملي و سراسري، فردي با شعارهاي مردمگرايانه و فاقد پشتوانه سياسي و كارشناسي درست روي كار نميآمد.
بسياري از مشكلات امروز ما در ايران ناشي از نبود احزاب قوي است و اتفاقا نبود احزاب با پشتوانه كشور را با مشكلات عمدهيي روبهرو كرده است. به طور مثال در دهه اخير نبود احزاب كارآمد به خوبي خودش را نشان داد. كساني در راس كار قرار گرفتند كه فاقد تجربه، دانش و برنامه بودند. ما در شرايطي كه حزب نداريم چگونه ميتوانيم به جبهه فكر كنيم!
معتقدم مساله اصلي ما نبود احزاب جريانساز است. اما فضا براي فعاليت سياسي مساعدتر شده است.
متاسفانه فعالين سياسي ما نسبت به جريانهاي روز جهان عقبتر هستند و خودشان را با كشورهايي مقايسه ميكنند كه در منطقه خاورميانه آخرين دژهاي استبداد هستند.
بدون جناح بودن يك فعال سياسي كاملا غيرواقعي است. ابتداي انقلاب احزاب شكل گرفته و مورد اعتماد امام(ره) قرار گرفتند اما سپس جامعه سياسي ايران شاهد افول گستردهيي شد. جريان راست و اصولگرايان امروز به دليل داشتن پايگاههاي عمومي مانند بسيج و تريبونهاي نماز جمعه نياز به حزب را تشخيص نميدادند. به همين دليل تشكيل حزب در كشور با مشكلات عمدهيي روبهرو شد.
برخي از فعالين سياسي مديريت هياتي و گروهي را ميپسنديدند. اما وقتي دولت نهم و دهم تشكيل شد و همه آثارسياستهاي سوءدولتمرداني فاقد تجربه را ديدند، بيش از هر چيز به لزوم تشكيل حزب و تحزبگرايي واقف شدند. هنوز هم برخي هستند كه به اشتباه معتقدند كه كار حزبي نوعي قدرت طلبي منفي است.
گرچه برخي با تشكيل احزاب جديد مخالفت ميكنند، اما در كليت اصلاحطلبان همگي از تشكيل احزاب جديد و رويكردهاي تحزبگرايانه استقبال ميكنند. مخالفت با تشكيل احزاب و راه افتادن حزب، حركت به سمت خردگرايي و عقل جمعي و مخالفت با آن ديكتاتوري است. معناي حزب به معناي تشكيل صنف نيست، احزاب بايد فراگير، قوي و قدرتمند باشند.
دولت يازدهم بايد از تشكيل احزاب جديد حمايت كند. وعده آقاي روحاني ايجاد فضاي مناسبي براي فعاليت احزاب و فعالين سياسي بود. اما متاسفانه برخي از اطرافيان آقاي روحاني و برخي در دولت ايشان تشكيل احزاب اصلاحطلب را تحمل نميكنند. من هم نسبت به اين وضع انتقاد دارم.
حزب نداي ايرانيان ميتواند به تقويت و بازسازي رابطه اصلاحطلبان و حاكميت بپردازد. البته خود آقاي خاتمي به عنوان رهبر اصلاحات بارها اعلام كردهاند كه در جهت تقويت حاكميت و اصلاح وضع موجود گام بر ميدارند.
اصلاحات هم از همان ابتدا راه خود را تقويت حاكميت ميدانست و قصد دارد كه در جهت اصلاح مشكلات و ناهنجاريهاي موجود در دولتها گام بردارد.
متاسفانه در طول هشت سال گذشته عدهيي در آن سوي ميدان كه بيشتر كاسب بودند، در جهت اختلاف انداختن ميان اصلاحطلبان و حاكميت گام برميداشتند.
جريان تندروي راست منفعت خود را در تقابل ميان اصلاحطلبان و حاكميت ميبيند. بارها سعي كردند حركت جريان اصلاحطلب و آقاي خاتمي را مقابله با نظام به تصوير بكشد. در حالي كه نه اصلاحطلبان و نه آقاي خاتمي به دنبال تقابل با نظام و رهبري نبوده و نيستند.