بي رغبتي سخنگوي جامعه روحانيت مبارز به بازگشت شيخ اصولگرا:
حضور ناطق نوري جاي ترديد جدي دارد
جامعه روحانيت مبارز روزهاي حساسي را پشت سر ميگذارد. روزهايي كه اعضا از يك سو بايد براي انتخاب دبيركل آينده تصميم بگيرند و از سوي ديگر بايد براي انتخابات مجلس آتي برنامهريزيهايشان را آغاز كنند. غلامرضا مصباحيمقدم، سخنگوي اين تشكل روحاني از اوضاع اين روزهاي جامعه روحانيت ميگويد. او هم مانند برخي ديگر از اعضاي فعلي روي خوش به بازگشت ناطق نوري نشان نميدهد. گويي اين طيف در جامعه روحانيت ميخواهند پس از آيتالله مهدوي كني مسير حركت جامعه مطابق خواست خودشان باشد. به همين دليل هم در هفته جاري هيچ كدام نسبت به بازگشت روحانيهاي قهر كرده از جامعه روحانيت روي باز نشان ندادهاند:
جريان اصولگرا دايما زير چتر جامعه روحانيت عمل كرده و آن را به عنوان يك مجموعه متشكل روحاني قبول داشته است. اگرچه جايگاهي مثل روحانيت مبارز براي فعاليتهاي سياسي و انتخاباتي ورود ميكند ولي ورودش اصلا به اين معنا نيست كه ليستي بنويسد و آن را به جريان اصولگرا تحويل بدهد و بگويد همين و لاغير.
افت و خيز در قوت و ضعف در جامعه روحانيت جامعه بوده است و عدم حضور و مشاركت برخي از اعضاي آن را از سال ۸۸ به بعد داشتهايم ولي هماكنون بسيار اميدواريم بتوانيم دو مرتبه تشكل جامعه روحانيت را تقويت كنيم؛ هم با دعوت مجدد از اعضايي كه كمتر حضور پيدا كردهاند يا در اين مدت حضور پيدا نكردهاند و هم با ترميم و توسعه درصدد اين مساله هستيم.
فرض كنيد آقاي ناطق نوري مجددا در جلسات جامعه روحانيت حضور پيدا كردند -كه اميدواريم چنين شود- ولي هر گروهي در اين تشكيلات با گروه مشابه خودش روبهرو است و نه با شخص و بايد با گروه تعامل كند، نه اشخاص. اشخاص حضور دارند ولي نظر جمع، برآيندي از ديدگاه اشخاص است، نه ديدگاه يك فرد و يك شخص. بنابراين تعامل يا تقابل بين يك جريان با يك فرد نخواهد بود؛ بلكه بين يك جريان و جريان ديگر است. ضمن آنكه هنوز حضور آقاي ناطق نوري جاي ترديد و تامل جدي دارد. ما چترمان را حداكثري وسعت ميدهيم و سعي ميكنيم تمام جرياناتي را كه تحت اصولگرايي تعريف ميشود، در اين ائتلاف داشته باشيم.
هر گروه و مجموعهيي تصور ميكرد ميتواند مستقلا وارد انتخابات و برنده شود. اين، نوعي غرور و غفلت بود. اتفاقاتي كه در انتخابات رياستجمهوري سال گذشته رخ داد، اين مساله را براي مجموعه جريانات اصولگرا روشن كرده كه اگر مستقل بيايند و جدا جدا وارد عرصه شوند و احيانا ليستهاي متعدد وجود داشته باشد، به نتيجه نخواهند رسيد؛ بلكه بازنده معركه سياسي خواهند بود. اظهاراتي كه اكنون ميشنويم حاكي از آن است كه بايد به يك ائتلاف دست پيدا كرد. ائتلافي كه خود آنها در تشكيل آن نقش داشته باشند و اگر هم به دنبال سهمخواهي هستند، آن را درون يك تشكل دنبال كنند.
نشانههايي وجود دارد كه جبهه پايداري به اين رويكرد رسيده كه در سهمخواهي به حداقلها اكتفا كند. البته هنوز گفتوگوي مستقيم نداشتهايم اما برخي اظهارنظرهايي كه در گوشه و كنار از آنها ديده ميشود و گاهي در رسانهها هم ميآيد، حكايت از اين ميكند كه چنين ديدگاهي در آنها هم پديد آمده كه بايد در يك كار مشترك و جمعي وارد شوند. خوشبختانه از اشخاص و افراد عضو جبهه پايداري اظهارنظرهايي شد كه نشان ميدهد به ائتلاف ميانديشند و قدمي به پيش برداشتهاند.
يكي از علل محوريت نيافتن جامعتين در يك دهه گذشته اين است كه در مجلس ششم به بعد، برخي از شخصيتهاي جريان اصولگرايي گفتند كه دوران شيخوخيت گذشته است و حالا ما بايد خودمان براي خودمان تصميم بگيريم. يك نگاه هم الان هست كه برخي جريانات معتقدند خود مجموعههاي اصولگرا ميبايد با هم به ائتلاف بپردازند، فارغ از جايگاه جامعتين. گروه سوم هم كه پايداريها باشند، به دنبال پيروي از ليدرهاي روحاني برجسته از جمله آيتالله مصباحيزدي بودند كه طبعا نوعي انشقاق را در جريان اصولگرا پديد آورد.
گروه اول كه اظهاراتشان قديمي هم هست، تقريبا ميشود گفت الان از آن موضع پشيمانند و گرچه به صراحت اين پشيماني را ابراز نكنند ولي رفتار آنها نشان ميدهد كه قبول كردهاند بدون محوريت جامعتين آن ائتلاف و اجتماع پديد نميآيد. يك گروهي هم كه معتقد بودند بدون محوريت جامعه روحانيت ميتوان فعاليت كرد، از نظر عِدّه و عُدّه موقعيت خاصي ندارند. آنها يا تنها ميمانند، يا ناگزيرند به همين ائتلاف بپيوندند. گروه سوم هم كه جبهه پايداري هستند، ايدهشان اين بود كه ما بايد دنبال جريانسازي خالص باشيم و جريانسازي خالص را نميتوان در قالب محوريت جامعتين دنبال كرد. آنها معتقد بودند جامعتين با كساني كار ميكنند كه ناخالص هستند. كساني را مثال هم ميزدند. حتي در جريان انتخابات مجلس نهم اينها براي دنبال كردن مجلس با خلوص بيشتر، در تهران، برخي شهرستانها و مراكز استانها ليست جداگانه دادند و مبنايشان اين بود كه مثلا در جريان تحت محوريت جامعتين كساني وجود دارند و به ميدان آمدهاند كه ساكتان فتنه هستند. روي اين مساله آنقدر تكيه كردند تا خودشان را به عنوان يك جريان خالص جا بزنند و نتيجهيي كه براي خودشان متصور بودند، اين بود كه مجلس خالصي را به وجود خواهند آورد. اين ايده هم با شكست روبهرو شد. مجلسي شكل گرفت كه اگرچه اكثريت قاطعش را اصولگرايان تشكيل دادهاند ولي همين اكثريت با تقسيم به دو فراكسيون، دچار اقليت نسبي شدهاند.
اهتمامي كه جامعه روحانيت در سال ۸۴ داشت به نتيجه نرسيد. در انتخابات رياستجمهوري ۸۴ و ۸۸ و ۹۲ محوريت جامعتين موثر واقع نشد. البته جامعه روحانيت در سال ۸۴ از دكتر لاريجاني حمايت كرد ولي در ۸۸ از هيچ كس حمايت نكرد. در ۹۲ هم از هيچكس حمايت نكرد.
گاهي جامعه روحانيت به ميدان نميآيد، اظهارنظر نميكند، ورود نميكند معني اين را دارد كه كنار كشيده ولي گاهي وارد ميشود، فعاليت ميكند، اما نميتواند افراد و تشكلها را جمع كند و به وحدت برساند. در اينجا نميشود گفت كنار كشيده ولي با توجه به اينكه مجموعه شخصيتها در انتخابات رياستجمهوري نيازمندند كه زير چتر واحد قرار بگيرند، طبعا نتيجه شكست بود. از اين جهت جامعه روحانيت در انتخابات از فرد خاصي حمايت نكرد.
تلاش ما بر اين است كه هم آيتالله مصباح بيايد در يك كار جمعي وارد شود و هم جبهه پايداري قبول كند از ديدگاهها و مواضع خاص خودشان مقداري كوتاه بيايند تا امكان ائتلاف پديد آيد. به عبارت ديگر هيچ كسي در جريان اصولگرا جايگاه قبلي آيتالله مهدوي را از نظر موقعيت مقبولالعموم نميتواند به دست بياورد و در شرايط حاضر چنين فردي نيست.