ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف، سردار روس درباب لشكركشي به هندوستان در كتاب «كراّسه المعي» دوره ناصرالدين شاه قاجار در بخش خطي مجلس - ۱۰
روشهاي متفاوت حكمراني روسيه تزاري و انگلستان در جغرافياي ايران باستان
مريم مهدوي اصل|اشاره - در كتاب «استوانه كورش بزرگ - تاريخچه و ترجمه كامل متن» به قلم شاهرخ رزمجو نوشته شده: «سپاهيان گستردهاش كه شمارشان همچون آب يك رودخانه شمردني نبود، پوشيده در جنگافزارها در كنارش روان بودند. (مردوك) او را بدون جنگ و نبرد به درون شوانّه (= بابل) وارد كرد. او شهرش، بابل را از سختي رهانيد. او (= مردوك) نبونئيد، شاهي را كه از او نميهراسيد، در دستش (= دست كوروش) نهاد... منم كوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نيرومند، شاه بابل، شاه سومر و آكد، چهارگوشه جهان.»
همچنين در بخشي از مقاله «ديپلماتهاي ما از دوره هخامنشي تا امروز» به قلم حسين قدسنخعي كه در نشريه وزارت امور خارجه درسال ۱۳۲۸ خورشيدي چاپ شده، نوشته شده است: «داريوش كبير قبل از آنكه به يونان حمله کند، خواست اهالي آن كشور را از عواقب و نتايج وخيم و شوم جنگ آگاه سازد و بدين وسيله حتيالامكان از خونريزي و اغتشاش جلوگيري كند. براي اين منظور دو نفر از محارم خود را به سفارت نزد بزرگان آن قوم فرستاد، بسياري از شهرها و جزاير كه از عظمت و قدرت داريوش آگاهي داشتند، تسليم شدند و سپاهيان ايران بر سراسر اين شهرها و جزاير استيلا يافتند.»
اكنون، باتوجه به يادآوري روش امپراتوري هخامنشيان و كشورگشايي آنان در دوران باستان و البته تفاوت بسيار مشهود آن با روشهاي حكمراني و كشورگشايي روسيه تزاري و انگلستان در جغرافياي تاريخي - فرهنگي ايران باستان، امروز در قسمت دهم از گزارشي از «ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف، سردار روسی در باب لشكركشي به هندوستان در كتاب «كراّسه المعي» دوره ناصرالدين شاه قاجار در بخش خطي مجلس»، به اصطلاح امروزي و بر اساس تكنيكهاي علوم شناختي با «نقشهراه» استعماري قدرتهاي بزرگ در دو قرن پيش آشنا ميشويم.براي نمونه، اينكه چرا زبان فارسي و فرهنگ ايراني حتي پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در كشورها و جمهوريهاي تازه استقلال يافته، همچنان تا به امروز به قوت خود پايدار مانده است، ولي در نواحي شبهقاره هندوستان و پاكستان كه تحت سلطه استعماري انگلستان بودند به كلي فرهنگ و زبان اين نواحي تغيير كرده و البته موضوعات ديگري مانند بهرهبرداري از نفت، ريلگذاري خط راهآهن و تبديل مسيرهاي اقتصادي اين مناطق براساس آنچه مدنظر قدرتهاي جهاني وقت بوده كه حتي آثار آن همچنان تا به امروز تداوم يافته و منطقه را كاملا تحتتاثير خود قرار داده است يا به عبارت ديگر، چرا كشورهاي جغرافياي ايران باستان كه از فرهنگ تجارت برخوردارند، نميتوانند به دوران شكوفايي خود برگردند؟!
وقتي كه روسها خواستند تاشكند را متصرف شوند، ديدند دراين ناحيه برخلاف ساير نواحي سكنه مقرر و املاك صاحبدار هست حدود هر ملكي معين و رسوم و قوانين قديمه معمول و در كار است ژنرال كفمان وضع را به زودي دريافت كرده و ملتفت مساله شده غدغن كرد قزاقها داخل تركستان نشوند و عدم نظم و انتظام كامل كافي را بهانه اين قدغن[ غدغن]قرارداد و اين تدبير صائبي بود.
اما در باب ادارات و قوانين عدليه كار بقاعده كه دولت روس كرده اين است كه مللي را كه مطيع و تابع خود ساخته محكوم قوانين روس ننموده و عادات و رسوم ملتي آنها را منظور داشته و فقط وقتي كه مابين روسها و آن ملل خلاف و نزاعي درميگرفت مرافعه و كار آنها را رجوع بديوانخانهاي روس مينموده است و در ساير مواقع يعني در صورت نزاع مابين اهالي بومي روسها مداخله در كار آنها نكرده حل مساله را راجع بقوانين قديم آن ملت مينمايند چنانچه قرقيزها براي رتق و فتق امور خود بيك و قاضي انتخاب مينمايند همچنين ساير اهالي آن نواحي روسها در آن نواحي هرگز افواج بومي ترتيب ندادهاند و سوارهايي كه از طوايف ميگيرند مثل سربازهايي است كه فرانسها از الجزاير گرفتهاند.
هر وقت مردم دلير تركستان بصرافت طبع مايل شوند كه داخل در ملت روس گردند ممكن است دولت روس خواهش آنها را قبول نمايد آنوقت آنها داخل در نظام و قشون روس خواهند شد يك خوشبختي ديگر نيز دولت روس داشته و آن اينست كه ممالكي را مسخر نموده كه حكمرانان سابق آنها متعدي و ظالم بودهاند و بزرگان و كارگذران[كارگزاران]مملكتي طوري سوءسلوك و بدرفتاري داشتهاند كه اهالي همهكس را بر آن اشخاص ترجيح ميداده و طالب غلبه غير بر آنها بودهاند اهالي مركز آسيا كمال رضايت و خورسندي را دارند كه روسها آنها را از چپاول تراكمه آسوده و فارغ نمودهاند و فيحقيقه از اينجهت مملكتستاني روسها طرف تمجيد ملل گرديده است.
عساكر روس چون تراكمه تكه را منقاد ساخت و اسيري را متروك داشت و قتل و غارت و راهزني بيابان را برانداخت ملل اين حمله را از كارهاي عمده دانسته تمجيد و تعريف كردند و گفتند تنها اهالي خيوه و ايران نبايد از اين اعمال روس امتنان داشته باشند بلكه تمام ملل متمدنه بايد ممنون و مسرور گردند.
اما در باب امور مذهبي و عقايد ديني روسها منتهي مهارترا [مهارت را] بهكار بردند يعني مذاهب و اعتقادات متعصبين ملل را محترم داشتند و متعرض انخيالات [آن خيالات] نشدند و اگر كوششي در تبديل عقايد و مذاهب ملل كرده بودند كار باطل بود و هيچ فايده و ثمري بر آن مترتب نميشد بلكه مورث ضررهاي كلي و صدمات زياد ميگرديد و متعصبين مذاهب متغير شده دشمن روسها ميگرديدند و بواسطه اجازه و آزادي كه دولت روس بمذاهب اسلاميه داده حالا عناد ديني از ميان برداشته شده و دولت مشاراليها از مخاطرات تعصب ارباب اديان ايمن گرديده است علاوه بر اين يكرفتار [يك رفتار] ديگر روسها پيشنهاد خود نمودهاند كه آن نيز اسباب پيشرفت آنها ميباشد و آن اين است كه با ملل تابعه طوري مراوده و حركت كردهاند كه نسبت بيكديگر بيگانه و خارجه شمرده نميشوند و همين يگانگي و مساوات سبب خواهد شد كه چون سه پشت قزاقها و تركمنها باهم زندگاني نمايند آنوقت ميتوان گفت دولت روس فيالحقيقه مالك آسياي مركزي است و حال آنكه دولت انگليس در هندوستان جز حكومت و اداره مملكت منفعتي حاصل نخواهد نمود و مثل دولت انگليس در هند مثلِ زارع است نه مالك.
دولت روس بعد از تملك ممالك و ترتيب ادارات بخيال منتفع شدن از آنها خواهد پرداخت و درين قصد كوشش خواهد كرد چنانكه از ميان نواحي بيحد و انتهاي آسيا انواع و اقسام راهها احداث نموده و مراكز معتبره را باهم مرتبط ساخته و خيال دارد در انممالك [آن ممالك] وسيعه راهآهني بسازد كه اسباب آمد و شد و سهولت مراوده با داخله مملكت روس گردد و در اين باب چند نفر از دانشمندان خبير اظهار راي و عقيده نمودهاند ازجمله ژنرال چرنايف گفته است بايد درياي خزر را با قنقرات كه در دهنه رود جيحون يعني در درياي آرال واقع است وصل نمود و از جريان رود مذكور منتفع و بهرهمند گرديد و كشتيراني منظمي در آن داير و برقرار كرد تا مابين دشتهاي آسياي وسطي و بحر خزر اسباب آمد و شد فراهم باشد و چون اينكار صورتپذير شود مركز ممالك روس بواسطه رودخانه با مركز دشتهاي تركستان متصل خواهد بود بعد از آن بايد راهآهني از جيحون شروع كرد و آن را از بخارا و سمرقند و خيوه و خجند و تاشكند عبور داد و يك شعبه آن را بطرف خوقند كشيد و مسيو [لسبس] در اين باب اظهاري كرده و گفته است بعدها اين خط راه را ممكن است تا اورنبورغ امتداد داد و از انبورغ تا مسكو راهآهن داير و برقرار است ولي اين نقشه طرق و شوارع در سنتپطرزبورغ مطبوع ميفتاد و پذيرفته نشد.
نقشه ثاني اين بود كه ژنرال اننكوف كشيد و تعلق براهآهن ماوراءالخزر داشت و همهكس ديد كه اين راهآهن كه جمعي معتقد بكشيدن آن نبودند بقصد مخصوصي ساخته شده و درحقيقت متمم راهآهن ماوراءالقفقاز گرديده است انتهاي خط راهآهن ماوراءالخزر در عشقآباد نيست بلكه بعدها بايد از راه سرخس تا هرات امتداد يابد و از سرخس يك شعبه بمرو كشيده شود و از مرو بخيوه بلكه يكوقتي بارنبورغ هم برسد.
نقشه راههايي كه ژنرال آننكوف كشيده دايره آن وسيعتر از اينهاست يعني انراهآهن [آن راهآهن] بايد از افغانستان عبور كند و از قندهار بگذرد و براهآهن [به راهآهن] انگليس وصل شود اين خط راه از سيبي گذشته و عنقريب به [يشيس] واقع در افغانستان خواهد رسيد.
الحاق و اتصال راهآهن روس با راهآهن انگليس اقدام مبني بر صلح و سازش بين دولتين خواهد بود اما انگليسها هيچ وقت راضي باينمطلب نخواهند شد.
دولت انگليس چگونه قبول مينمايد كه مابين ممالك آسيا و مركز فرنگستان راهآهني برقرار و داير باشد و با آن راه مسافت مابين پاريس و هندوستان را در ضرف [ظرف] نه روز طي نمايند و حال آنكه سريعترين سفاين از براي قطع اين مسافت بيشتر از يكماه وقت لازم دارد پس برقراري چنين راهي كه سفاين انگليس را از كار مياندازد و امتياز تجارتي آن دولت را با شرق زمين بكلي ازميان ميبرد جا دارد كه اسباب شكايت انگليس شود و شك نيست كه دولت مشاراليها براي منع ساختن چنين راهي اقدامات خواهد نمود و اگر از هيچ راهي چاره نشود بجنگ و محاربه با دولت روس خواهد پرداخت.
خلاصه قول آنها كه معتقد براهاهن [به راهآهن] ماوراءالخزر بودند بيشتر مسموع و مقبول افتاد و يك جهه [جهت] خارجي اسباب تصديق عقيده آنها گرديد و آن تجارت نفتي است كه در سواحل درياي خزر بعمل ميآيد در ساحل بحرخزر دماغه هست كه زياد بطرف دريا پيش آمده و آن شبهجزيره آبشرون است [حاشيهنويسي: كه همان آبسكون قديم باشد] گويند قديميترين آتشكدهها آن است كه دراينجا ساخته شده است در خود اين شبهجزيره چاههاي بزرگ نفت است كه بواسطه تجارت آن تمام آن نواحي اعتبار و اهميتي بهم رسانيده است بادكوبه كه در كتابها آن را باكو مينويسند و در خليج دماغه مزبوره واقع است در سال هزار و هشتصد و هفتاد و نه [۱۲۹۶ هجري] شهري بود كه پانزده هزار نفر سكنه داشت اما حالا بيشتر از پنجاه هزار نفر جمعيت در اينشهر سكني دارند فقط چاههاي نفتي كه در بادكوبه هست زياد از جميع چاههاي نفت امريكاي شمالي است و از براي فروش نفت چاههاي مزبور لازم بود محلي پيدا كنند و ابتدا خيالي كه بنظر ما آمد اين بود كه شعبه نهري فلزي در امتداد سلسله قفقاز بسازند و نفت را بواسطه نهر به بنادر درياي سياه ببرند بعد بخيال احداث راهآهن ماوراءالقفقاز افتادند اين راه از تفليس عبور مينمايد و از طرف جنوب سلسه كوه امتداد يافته بادكوبه را به باطوم و پتي وصل ميكند بعبارت اخري بحرخزر و درياي سياه را بهم متصل ميسازد در سنه هزار و هشتصد و هشتاد [۱۲۹۷هجري] كه شروع براهآهني از ميخايلف بعشقآباد نمودند كار راهآهن ماوراءالقفقاز مبلغي پيش رفته بود و آنراه در واقع متمم اين راه گرديد و اسباب مراوده و آمد و شد حكومت قفقاز با تركستان شد نتيجه توسعه تجارت نفت در ساحل مغربي درياي خزر اين شد كه سفاين زيادي از دولت روي درين دريا بهكار افتاد نيز اسباب ازدياد كالسكههاي راههاي آهن روس گرديد و حاصل و فايده پلتيكي اين امر آنكه در جنوب قفقاز ناحيه با ثروت و اقتداري پديدار آمد و بواسطه اين ناحيه روسها ميتوانند با نفوذ دولت انگليس در آسياي صغير و با تجارت ايران رقابت و همچشمي نمايند و يحتمل كه همين فقره اسباب اختلال كار راهآهني شود كه انگليسها خواهي نخواهي جداً ميخواهند از ميان ممالك مزبوره كشيده بهندوستان برسند.
همينكه دايره تجارت نفت وسعت زيادي بهم رسانيد يك خانواده تجارتي معتبري بصرافت افتاد كه اين مالالتجاره را بتمام ممالك روس حمل نمايد و براي اينكار عده سفاين كثيري كه در [سوده] ساخته شده بود بدرياي خزر آورد و آن سفاين مخصوص حمل و نقل نفت است و بس باينمعني [به اين معني] كه نفت را با اين كشتيها از بادكوبه بدهنههاي ولگا ميبرد.
و از آنجا سفاين مخصوص ديگر به ساريتسين ميرسانند خلاصه طولي نكشيد كه بر تعداد اين سفاين افزوده و حالا بيشتر از صد فروند شده است تنها مالكين چاههاي نفت از اين تجارت منتفع نشدند و بر عده سفاين نيفزودند بلكه دولت روس نيز عدد كشتيهاي جنگي خود را زياد كرد مسلم است كه اين سفاين هرگز مثل كشتيهاي توبدار [توپدار] كوچك مفيد فايده نميتواند بود ولي براي حمل و نقل عيبي نخواهد داشت و اين سفاين با كشتيهاي رعيتي كه دولت از آنها كرايه كند ميتوانند روزي ده هزار نفر سرباز از دهنههاي ولگا و ميخايلف يا از بادكوبه بشهر ميخايلف كه ابتداي راهآهن عشقآباد است.
دولت روس در صورت وقوع جنگي چندان محتاج بحمل و نقل قشون نيست زيرا كه ديرگاهي است افواج بسياري در آسيا جمع كرده است.
اگر بخواهيم بدرستي تحقيق كنيم كه دولت روس چه قدر قشون و قوه عسكريه دارد ظاهرا ممكن نباشد چه تحقيقات رسمي در اين باب به دست نيست و روزنامجات نيز با كمال ملاحظه باين فقره اشاره مينمايند اما آنچه تاكنون بدرجه شيوع رسيده است كه قشون زير بيرق حاضر ركاب منظم با دستجات غير منظم چريك عبارتست از هزار و پانصد و پنجاه و هشت فوج پياده نظام و هزار و صد و پنجاه و هفت فوج سوار و پانصد و يازده باطري توب كه من حيثالمجموع چهاركرور و سيصد و سه هزار و يكصد و چهل و پنج نفر لشكري و چهارصد و بيست و هفتهزار و چهارصد و ده راس اسب ميباشد و قشون ذخيره روس و سربازهاي شهري كه خدمت كردهاند داخل در عده مزبوره نيست و اگر شماره آنها را بخواهند تخميناً چهاركرور است در اين صورت روس دولتي است كه ميتواند هشت كرور سرباز حاضر كند [حاشيهنويسي ۷ -اين تفصيل را روزنامههاي روس شهرت دادهاند اما اگر روس صاحب چنين استعدادي بود يقين است بجاي اراضي باير دشت تركمان اسلامبول كه سالهاست مطمحنظر است بتصرف مياورد] اما در باب افواجي كه اين دولت در آسياي مركزي جمع كرده اطلاع بهمرسانيدن بعقيده ما امري ممتنع است آنچه از قراين خارجي معلوم ميشود در دشت تركمان زياد از چهل هزار نفر بهمه جهت ندارند يك مطلب عمده ديگر نيز دركار است و آن اين است كه رياست عساكر مزبوره با ژنرالهاي قابلي است كه از ديرگاهي است بجنگهاي آسياي مركزي معتاد شده همه كار ديدهاند و زحمت كشيده در فنون حربيه ماهر شده و عمر خود را دراينكار و در آن نواحي گذرانيده با آب و هواي آسيا مانوس و برنج [به رنج] راه دشتهاي تركستان معتاد و علاوه برهمه اين محاسن از سركرده و صاحبمنصب گرفته [تااوني] سرباز و تابين همه را تعصب ملتي و وطنپرستي است و براي مملكت خود و امپرطور جان ميدهند چه امپراتور هم پادشاه و هم رييس مذهبي آنها است.
ادامه دارد...
منبع: كتابخانه خطي مجلس
روزنامهنگار و پژوهشگر