• 1404 يکشنبه 25 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6068 -
  • 1404 يکشنبه 25 خرداد

ميدان رسانه سنگر مردم

قادر باستاني‌تبريزي

اين روزها كه ايران بار ديگر هدف حمله نظامي قرار گرفته، ما با پديده‌اي آشنا مواجهيم؛ چسبندگي مخاطب به رسانه. مردم، دل‌نگران و نگران، سر در موبايل و ‌گيرنده‌هاي ماهواره‌اي دارند. جست‌وجوي حقيقت، آنان را از رسانه ملي به آن سوي مرزها كشانده است. چشم‌ها، نگران اما بيدار، به صفحه‌ گوشي‌ها و كانال‌هاي خبري دوخته شده‌اند؛ نه از سر ترس كه براي يافتن راستي. در ميانه‌ ترديد و تزوير، جامعه به‌ دنبال صدايي است كه نه بترساند، نه بفريبد، بلكه آرامش بياورد و روشنگري كند. رسانه امروز، اگر صادق بماند، نه‌تنها سپري در برابر جنگ رواني است كه مي‌تواند پناهي براي اعتماد، آگاهي و اميد باشد. در هنگامه‌اي كه سايه جنگ بر سر يك ملت سنگيني مي‌كند، نخستين نياز، حقيقت است. حقيقتي بي‌پيرايه، بي‌اغراق و بي‌پرده. آنجا كه مرز ميان شايعه و خبر، در هم مي‌آميزد و اضطراب بر ساحت عمومي چيره مي‌شود، رسانه وظيفه‌اي ارتباطي است كه رسالتي انساني مي‌يابد. در اين ميان، آنچه بيش از موشك و پدافند مايه تامل باشد، زمينگير شدن اعتماد عمومي به رسانه رسمي كشور است. در چنين بزنگاه‌هايي   رسانه بايد پناه مردم باشد، نه بلندگوي يك جناح. اما صداوسيمايي كه سال‌هاست به جاي تصوير واقعي جامعه، قاب‌هاي يكدست و صداي يك‌سويه پخش مي‌كند، چگونه مي‌تواند در بزنگاه بحران، رسانه جنگ باشد؟
 رسانه در شرايط جنگي تنها يك ابزار انتقال خبر نيست؛ بخشي از جبهه است، نه در صف اول كه در سنگر عقل و دل مردم. آنچه در دهه ۶۰ توانست «رسانه جنگ» بسازد، تنها صداي آهنگران يا نواي كويتي‌پور نبود، بلكه حس همراهي، روايت جمعي و هم‌آوايي اقشار گوناگون با يك سرنوشت مشترك بود. از چاووش تا گلريز، از روايات فتح تا تئاترهاي كوچه‌گردي، اين رسانه نه تك‌صدا بود و نه تك‌مخاطب. امروز اما با مداحي‌هاي شبه‌رزمي، ميهمانان تكراري و تحليل‌هاي يك‌جانبه، صداوسيما ديگر نه تنها رسانه جنگ نيست كه حتي رسانه صلح هم نيست. 

رهبر انقلاب، در پيام تلويزيوني خود به‌ درستي گفتند كه در اين بحران، پيام‌هاي مشابهي از تمام جناح‌ها صادر شده است. اين نكته بايد سرآغازي براي بازنگري در نگاه صداوسيما به مخاطب باشد. اگر ايران در خطر است، پس همه ايران بايد ديده و شنيده شود. رسانه‌اي كه يك ملت را نمايندگي مي‌كند، بايد آينه تمام‌نماي تنوع فكري، قومي، مذهبي و نسلي جامعه باشد، نه محفل خاص اصحاب قدرت. در اين روزها كه حوادث روز، مردم را دوباره به تلويزيون بازگردانده، فرصت طلايي براي بازسازي اعتماد از دست رفته فراهم شده، اما مديريت انفعالي، كندي در اطلاع‌رساني و چسبيدن به روايت‌هاي كليشه‌اي و دستوري، اين فرصت را مي‌سوزاند. در غياب يك «سخنگوي بحران» مشخص و يكپارچه، ده‌ها مقام رسمي و غيررسمي، گاه با اطلاعات ناقض يكديگر، ميدان را براي شايعات و رسانه‌هاي بيگانه باز گذاشتند. نتيجه، نه فقط بي‌اعتمادي مردم، بلكه تضعيف سرمايه اجتماعي حاكميت است. از منظر ارتباطات بحران، رسانه‌ها در چنين وضعيتي بايد چهار اصل بنيادين را رعايت كنند: سرعت، صحت، شفافيت و همدلي. متاسفانه رسانه ملي، در هر چهار حوزه، با كاستي‌هاي جدي مواجه است. خبرنگاران نه خوب آموزش ديده‌اند، نه اختيار دارند و نه از پشتيباني حرفه‌اي برخوردارند. مهم‌تر از آن، در غياب تنوع كارشناسان، تريبون همچنان در اختيار چهره‌هايي است كه نه توان اقناع دارند و نه توان تحليل. در شرايط بحراني، اطلاع‌رساني بايد تابع منطق ارتباطي باشد نه ملاحظات امنيتي صرف. مردم، همان‌ها كه در سخت‌ترين لحظات پاي كشور ايستاده‌اند، سزاوار شنيدن حقيقتند. مردم ايران، باهوش‌تر، بالغ‌تر و عميق‌تر از آنند كه روايت‌هاي گل‌درشت را بپذيرند. امروز مردم بيش از قهرمان، به صداقت نياز دارند؛ بيش از شعار، به تحليل. صداوسيما در دو دهه گذشته، با حذف تدريجي صداهاي منتقد و مستقل، خود را از جامعه جدا كرده است. حاصل آن، شكاف عميق دولت - ملت و وضعيت دوجامعه‌اي‌ شدن در فضاي عمومي است. يك جامعه رسمي با رسانه، تبليغات، مناسك و اخبار خودش و يك جامعه غيررسمي كه در سكوت يا در پلتفرم‌هاي خارجي، روايت‌هاي خود را مي‌سازد و بازنشر مي‌دهد. اين وضعيت اگر ادامه يابد، نه تنها در شرايط جنگي، بلكه در بحران‌هاي طبيعي و اجتماعي ديگر، به تهديدي براي يكپارچگي ملي تبديل خواهد شد.
رسانه جنگ، تنها در صورتي ممكن است كه از انحصار خارج شود. بايد باور كرد كه روايت ملي، بدون مشاركت همه صداها ساخته نمي‌شود. رسانه‌اي كه تنها براي مردم حرف مي‌زند، نه با آنان، هرگز صداي آنان نخواهد بود. اگر مي‌خواهيم مردم پاي رسانه بمانند، بايد رسانه همپاي مردم بيايد. بازسازي اعتماد رسانه‌اي، نه با تغيير لوگو و دكور كه با تغيير نگرش آغاز مي‌شود. اينك زمان آن رسيده كه صداوسيما از بلندگوي رسمي به رسانه ملي تبديل شود. رسانه‌اي كه مردم در آن ديده شوند، حرف بزنند، بشنوند و باور كنند. اگر قرار است «با ايران باشيم» بايد با همه ايران باشيم، نه فقط بخشي از آن. در غير اين صورت، پيش از آنكه جنگي در ميدان آغاز شود، ذهن‌ها و دل‌ها را از خود بيگانه كرده‌ايم. اما اگر چراغ حقيقت را روشن نگه داريم، اگر به مردم اعتماد كنيم و روايت خود را با صداقت بسازيم، هيچ توفاني توان خاموش كردن اميد اين سرزمين را نخواهد داشت. رسانه، اگر در كنار مردم بايستد، مي‌تواند حتي در ميانه جنگ، صداي صلح و پايداري باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون