اكنون فقط ايران
نيوشا طبيبي
۱- در جايي ديدم كه با خواننده ايراني مهاجر، آقاي معين گفتوگو ميكردند، از او پرسيدند، «صبح كه برميخيزيد چه ميكنيد؟» آقاي معين پاسخ داد كه اولين كارم نگاه كردن و خواندن اخبار ايران است. آقاي معين چند دهه است كه از ايران مهاجرت كرده و هرگز نتوانسته كه بازگردد، اما هنوز دغدغهاش ايران است. او مثل ميليونها مهاجر ايراني ديگر، با شادي مردم ايران و خبرهاي خوب و غرورانگيز شاد ميشود و از شنيدن و خواندن خبرهاي تلخ و غمناك، اندوهگين. فرداي حمله به ايران، حال همه آنهايي كه من ميشناختم، آميزهاي از خشم و غم و اضطراب بود. آنها كه همسن و سال من هستند، از اينكه نسل ديگري با تجربه بمباران شهرها مواجه و ترس و دلهرهاش را متحمل شوند و خونهايي ريخته و خانههايي ويران ميشوند، احوالي ناگفتني داشتند.
وقتي اين حوادث اتفاق ميافتد شرايط براي آنها كه دور هستند سختتر ميشود. آنها كه داخل ايران هستند، از نزديك واقعيت را ميبينند. اما در غربت، شنيدن و ديدن صحنههاي جنگ و ويراني آن هم در شرايطي كه ايران خواهان صلح و آرامش بوده و پاي مذاكره نشسته، سخت و دردآور است. اينها را نميگويم كه دشمن شاد شويم، نه. اتفاقا ما ملت روزهاي سختي هستيم. ما فرزندان كاريز و كويريم و به سختي و گرفتاري و مضيقه و طمع و حمله دشمنان عادت داريم. ما در سختيها دست از اختلافها ميكشيم و بر سر نام مقدس ايران جمع ميشويم و از كيان ميهن و مردم دفاع ميكنيم. اما براي آنها كه بيرون هستند، تنهايي و فاصله و محاصره شدن در بين بيگانگان سختيهاي زيادي دارد.
۲- رسانههاي غربي، براي به دست دادن تحليلي كارآمد و نافذ به خوانندگان از كليدواژههايي مشخص و قالبهاي روايي از قبل طراحي شده استفاده ميكنند. در مورد «ايران» واژههاي «امنيت»، «خطر براي غرب»، «افراطيگري»، «حمايت از تروريسم» و «ساخت سلاح هستهاي توسط دشمني آشتيناپذير» ميتواند شنونده خامعقل غربي - كه هيچچيز از ايران و ايراني نميداند- را تا سرحد مرگ بترساند. بگذاريد صادقانه بگويم، براي طبقه متوسط اروپايي كه صبح بر سر كار و زندگياش ميرود و شب در ميخانه با رفقايش آبجويي ميخورد و به خانه برميگردد، هيچچيز مهمتر از حفظ وضع موجود نيست و دورنماي به خطر افتادن امنيت و آرامشش با يك جنگ اتمي آن هم توسط كينهجوياني خشن - آنطور كه رسانهها «ما» را نشان ميدهند - او را براي موافقت با هر اقدام پيشگيرانهاي متقاعد ميكند. ترس از دست دادن آرامش كنوني چنان است كه وقتي روسيه به اوكراين حمله كرد، عده زيادي در اسپانيا - با هزاران كيلومتر فاصله از روسيه - به فكر مهاجرت به امريكاي جنوبي افتادند و تا مدتها شب سر راحت به بالين نميگذاشتند.
تاكنون تلاشهاي جمعي و داوطلبانه و البته كوچك و موثر ايرانيان مهاجر وطندوست، سبب شده كه چهره ايران و ايراني حداقل در جوامع كوچك و در ارتباطات انساني، تا جاي ممكن به درستي نمايانده شود. من بارها شاهد تلاشهاي فداكارانه ايرانيهاي خارج از كشور براي تصحيح افكار عمومي بودهام. تبليغات دولت خودمان معمولا چنان سوگيريهاي غليظ و شديد عقيدتي دارد كه ديده نميشود. نمايندگيهاي فرهنگي ايران در خارج از كشور هم چندان امكان و علاقهاي براي ارتباط با ميهندوستان ايراني فارغ از نگاه سياسي و ايدئولوژيك ندارد. همه اينها را عرض كردم تا تصويري نسبي از آنچه در اثناي بروز حوادثي چنين، بر سر مهاجر ايراني ميآيد، بدهم.
۳- اگر مهاجر باشيد و وطن را فارغ از انتقادات و اختلافات با حاكميت يا سلايق غالب دوست داشته باشيد، با برخوردهاي زشت و زننده و خشونتآميز به ظاهر هموطناني روبرو خواهيد شد، كه براي موشك و بمبهاي نتانياهو خوشحالي و پايكوبي ميكنند. اگر شجاعت به خرج دهيد و در محفلي يا در شبكههاي مجازي بگوييد يا بنويسيد كه مثلا «من انتقاد دارم يا اصلا مخالفم، اما اين دعواي خانگي، داخل قوم و خويش خودمان است و ربطي به موافقت با حمله بيگانه بدخواه به سرزمينم ندارد…» آن وقت است كه از هزار سو آماج تهمت و حمله و فحاشي سازماندهي شده و منظم عدهاي قرار خواهيد گرفت كه بدترين ناسزاها را حوالهتان خواهند كرد.
۴- در اين روزها ما بيش از پيش و بر طبق سنت تاريخي قديميمان نياز داريم كه در كنار هم و پشت وطنمان، پشت ايرانمان باشيم. بهخصوص هموطنان مهاجر ميتوانند صداي رساي مظلوميت و حقانيت مردم ايران باشند كه پس از چهل سال تحريم ناجوانمردانه حالا آماج بمباران و موشكباران دشمناني بدخواه قرار گرفتهاند. وقتي واقعيت داستان را براي همين مردم به زعم من سادهدلِ عادي اروپايي توضيح ميدهيد، اشك در چشمانشان حلقه ميزند، عميقا متاثر ميشوند و ميپرسند ما چه كاري ميتوانيم برايتان انجام بدهيم؟
اتحاد و همدلي و همصدايي ما در اين لحظات امر خطيري است كه نبايد قرباني نارضايتي يا اختلاف با حاكميت شود. آنها به كشور ما حمله كردهاند، مردم ما را كشته و خانههايمان را ويران كردهاند، يكي از ميهندوستترين و محترمترين افسران فرمانده ايران سردار سرلشكر باقري را به شهادت رساندهاند، روا نيست كه ما موضعي جز حمايت از ميهن و وطنخواهي و ايراندوستي داشته باشيم.