تخريب گسترده يا بهبود كيفيت
زيست در شهر تهران؟
نيوشا طبيبي
خبر تخريب خانهها و بافت تاريخي چيز جديدي نيست، اما اين هجوم بيوقفه و بيامان شهرداري تهران به عرصه تاريخ و فرهنگ و بياعتنايي به اعتراضها و واكنشهاي دستگاههاي مسوول و مردم، در ادوار مختلف مديريت بلديه كم سابقه است. البته كه در شيوه مديريت آقاي زاكاني، چنين رفتاري چندان جاي غافلگيري و تعجب ندارد.
مديريت اين دوره بارها نشان داده است كه شهرداري براي نظرات ديگران و اعتراضهاي مردم پشيزي ارزش قائل نيست. نمونهاش ماجراي فروش آثار موزه امام علي (ع) و قطع درختان پاركهاي لاله و قيطريه و خيابان وليعصر (عج) و دهها مورد ديگر. خبر خوب اين است كه اين دوره پرمشقت تهران رو به پايان است و بايد اميدوار باشيم كه مديريتي حرفهاي و متخصص و غيرسياسي و متمركز بر مسائل عديده شهر تهران، جايگزين مديريت اين دوره شود.
اين ميزان حساسيت شهروندان درباره شهر و كشور و ميراث تاريخي و طبيعي، به راستي نعمتي است كه بايد قدر آن دانسته شود. حاكميت در ايران همواره توسعه را بر حفظ داشتههاي ملي مقدم دانسته. شوربختي آنجاست كه توسعهاي كه دولتها به دنبال آن بودهاند، معمولا انجام پروژههاي موقتي بوده كه در درازمدت خسارتهاي عظيم و آلايندگيهاي زايل نشدني به بار آورده و به ندرت نتيجهاي بلندمدت به دنبال داشته است. تخريب بافت تاريخي شهر تهران آن اندك ميراث باقي مانده معماري اين شهر و تجاوز به حريم بناهاي ثبتي و يونسكويي، به بهانه نوسازي بافت يا برپا كردن «شاپينگ مال» از سنخ همان اقدامات شرمآور دوره پهلوي است كه بناهاي زيباي ميدان توپخانه را تخريب كردند و به جايش ساختمان زشت و «شوفاژگونه» وزارت پست و تلگراف و تلفن را ساختند.
در دوره مديريت آقاي قاليباف بر شهرداري تهران، به منطقه تاريخي تهران توجهي ويژه شد. منطقه 12 تهران كه امروز مديريتي مخرب و ضد هويت و تاريخ شهر دارد، به عنوان قلب تاريخي تهران نام گرفت و شهرسازي متخصص و متعهد و فرهيخته به نام دكتر عليمحمد سعادتي بر مديريت اين منطقه تكيه زد و منشا اثرات فراواني شد. شنيده شده است كه شخص شهردار تهران در آن دوره، هفتهاي چند شب را در بافت تاريخي تهران و منطقه 12 ساكن ميشد و از نزديك بر مديريت و احياي بافت تاريخي نظارت داشت. كار تاريخي و شايان توجه و تمجيد دكتر قاليباف و شهرداري قلب تاريخي تهران، احياي عمارت بلديه بود. با آمدن مديريت جديد و شيوه كار غير اصولي و تخريب هر آنچه از مديريتهاي پيشين مانده بود، طبيعتا شرايط در شهرداري منطقه 12 هم عوض شد و حالا هر روز خبري از حمله نيروهاي شهرداري به ساختمانهاي قديمي و ارزشمند يا صدور مجوزهاي تخريب بافت تاريخي تهران به گوش ميرسد.
متاسفانه عدهاي بر مسندهاي مديريتي مانند شهرداري تهران نشستهاند كه مطلقا فاقد ديد تاريخي و فرهنگي هستند. تاريخ را نخوانده و نميدانند و نگران هم نيستند كه بعدا درباره آنها و خطاكاريشان در تخريب شهر تهران و مديريت نادرستشان كه منجر به زشت شدن و آلوده شدن اين شهر شد، چهها خواهند گفت. بالاتر از اين، شيوه نادرست مديريت آنها چه تاثير مخربي بر روان و روحيه مردم در اين شرايط ميگذارد و چطور آنها را نااميد و افسرده ميكند. شهرداري به جاي لجبازي با مردم و اصرار بر تحميل سليقه خاص مديرانش ميتواند نقشي بسيار واقعي و پررنگ در بهبود كيفيت زندگي شهروندان بر عهده بگيرد. شعار دادن و شعارها را با فونت بزرگ بر بيلبوردهاي چند ميلياردي در معرض ديد شهروندان گذاشتن درمان هيچ دردي نيست.
نگاه مديران فعلي شهرداري به مقوله شهر و شهروندي، نگاهي است كه محور آن رفاه و بهبود كيفيت زندگي نيست. آنها براي شهر هم ارزشي قائل نيستند، فضاهاي فرهنگي و بوستانها و ديگر امكانات شهري را هم فقط وسيلهاي براي ترويج سليقه خود ميبينند. همسن و سالهاي من به خوبي به ياد دارند كه دوره شهرداري كوتاهمدت آقاي احمدينژاد عينا همين شيوه در اداره شهر اعمال شد و نتيجهاش خسارتهايي است كه براي ساليان متمادي بر دوش تهران و شهروندانش افتاده. نابودي كوچهباغهاي شمال تهران، ساخت و ساز گسترده در مسير كريدور باد و نابودي فضاهاي شهري و از كار انداختن فرهنگسراها از جمله نتايج مديريت چند ماهه بر شهر تهران بود. دورهاي پر از ادعا و پر از شعار و البته پر از تخريب و مقابله با خواست مردم. اصرار شهرداري در بنا كردن مسجدي در حريم تئاترشهر در آن تاريخ، تبديل به مسالهاي مهم شد و لجبازي مديران شهرداري سرانجام نتيجه داد و اين مسجد بنا شد.
اما نتيجه حاصل از اين اقدام چه بود؟ آيا نميشد اين مسجد را در نقطهاي ديگر برپا كرد و به تقابلها دامن نزد؟ مديريت به همان شيوه در اين دوره شدت و حدت بيشتري داشت و دارد، اما جامعه مدني زنده و پوياي ايران و احساس مسووليت شهروندان مانعي جدي براي تخريبگران است.
جامعه مدني ايران، يعني شبكهاي از شهروندان ايراني كه بر مفهوم شهروندي و حقوق و مسووليتهاي آن واقف هستند كه در بين كشورهاي منطقه و همتراز و بلكه كشورهاي توسعه يافته هم كمنظير است. مسوولان بايد شكرگزار اين ميزان از آگاهي و حساسيت نسبت به ميهن باشند و به جاي مقابله و لجبازي گام در راه بهبود كيفيت زندگي و رفاه مردم شهر و كشورشان بردارند.