• 1404 سه‌شنبه 9 دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6228 -
  • 1404 سه‌شنبه 9 دي

جواد مجابي از بازدارنده‌هاي كار نوشتن در كشور مي‌گويد

ادبيات ايران در وضعيت متناقضي قرار گرفته

جواد مجابي در گفت‌وگو با ايبنا از تناقض‌هايي گفته كه ادبيات امروز ايران با آنها روبه‌روست. در ادامه فرازي از پاسخ‌هاي اين نويسنده، شاعر و منتقد را به پرسش‌هاي گفت‌وگو مي‌خوانيد.

ادبيات ما امروز در وضعيتي متناقض قرار گرفته. از يك طرف ذهنيت جوان، پويا و پرنشاط كار مي‌كند؛ نسلي كه به‌هرحال مي‌تواند ادبياتي در سطح جهاني خلق كند. از طرف ديگر «نظارت مركب» همين تركيب محدوديت‌هاي رسمي و غيررسمي ميدان ذهن نويسنده و هنرمند را روزبه‌روز تنگ‌تر كرده. چه چيزي باقي مي‌ماند جز مسائل آشپزخانه، اتاق خواب زن و شوهر كه با هم دعوا دارند، قصه‌هايي از جنس من عاشق او هستم و او در فراق، مثل «بامداد خمار» و از اين جنس موضوعات. كمي بالاتر، كمي پايين‌تر، كارها به همين مضامين تقليل پيدا مي‌كند. اعتقاد من اين است كه نويسندگان و هنرمندان، بايد از آزادي بي‌حدوحصر برخوردار باشند. انسان آزاد آفريده شده و بايد آزاد باشد كه هرچه به ذهنش مي‌رسد بگويد. البته موقع چاپ ممكن است با ديوارهايي برخورد كند؛ مثل منافع عمومي، مصالح كشور يا موقعيت‌هاي خاص. طبيعي است كه آنجا برخي محدوديت‌ها اعمال شود يا خودِ نويسنده تعديل‌هايي انجام دهد. اما اگر اصل آزادي مطلق انديشه و بيان را قبول نكنيم، كم‌كم دچار خودسانسوري مي‌شويم. شروع مي‌كنيم به گفتن اينكه «اين را كه نمي‌شود گفت»، «آن را كه نمي‌شود نوشت»، «اين حرف‌ها كه امكان طرح ندارد». در نهايت چيزي كه مي‌ماند، يك مشت مسائل مبتذل روزمره است كه به ذوق متوسط مي‌خورد و خوراك بينندگان سريال‌هاي تلويزيوني مي‌شود. اين براي يك ملت بسيار خطرناك است. ملتي كه آسان‌پسند و زودباور باشد و به تفكر و تخيل آزاد عادت نكند، در هر مساله‌اي دچار مشكل مي‌شود. اين وضعيت ايمني فرهنگي ما را ضعيف مي‌كند؛ و اين فقط موضوع منافع يك نويسنده يا سياست‌مداري نيست كه دنبال آزادي است. مساله اصلي اين است كه توان انديشيدن و توان زندگي كردن از يك ملت به حداقل مي‌رسد. وقتي نويسنده مي‌خواهد درباره هر موضوعي حرف بزند، انواع نظارت مركب مدام مي‌گويد: «نه، اين كار را نكن»، «اين را نمي‌شود گفت»، «نبايد مطرح كني»، «اين‌طور فكر كن». و اين وضع، دير يا زود، آدم را به خودسانسوري مي‌كشاند. به اين عملكرد، تقويت ابتذال نيز افزوده مي‌شود. يعني بخشي از ابتذال فرهنگي تقويت مي‌شود و عده‌اي به عنوان «آدم‌هاي برگزيده» يك دوره معرفي، تبليغ و ترويج مي‌شوند تا جايگزين ديگران شوند. مثال واضحش، شاملو و سپهري است. شاملو موقعيت اجتماعي خاصي داشت، حرف‌هاي خودش را مي‌زد، دنياي فكري‌اش را داشت. اما از دهه شصت به بعد، عده‌اي تصور كردند مي‌توانند سپهري را جايگزين شاملو كنند. در واقع هدف‌شان حذف شاملو از ميدان بود. البته مردم به سپهري توجه كردند -  كه حقش بود شناخته شود -  اما آن نقشه براي رويارويي او با شاملو موفق نشد. سپهري در كنار شاملو مي‌ايستد؛ هر دو از همان جهان‌بيني انساني، صلح‌دوست و آزادي‌خواه بهره‌مندند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون