باهنر زير ميز موتلفه و پايداري زد
مخالفت كارگردان با سه ضلعي و شوراي فقها
محمدرضا باهنر، مرد لابيهاي مجلس بود اما حالا چند سالي است كه به دنبال جايگاهي بالاتر از لابيگري در مجلس است چه آنكه در گفتوگويي كه با «اعتماد» داشت گفت كه دوران بازيگرياش به سر رسيده و خود را كارگردان اصولگرايان ميداند. اگرچه جز خودش هيچ اصولگرايي او را به اين صفت متصف نكرده اما نحوه رفتارش نشان ميدهد به دنبال عصر كارگرداني است. از بد حادثه او زماني خلعت كارگرداني براي خود دوخته كه اصولگرايان حال و روز خوشي ندارند. يك سوي اصولگرايي موتلفه، ايثارگران و پايداري هستند كه به گفته خودشان بيش از 40 جلسه براي وحدت برگزار كردهاند. خروجي 40 جلسه
سه ضلعي اصولگرايان شوراي فقهايي مركب از آيات مصباح، موحدي كرماني و يزدي است. اما باهنر صريحتر از هميشه ميگويد: ما شوراي فقها نداريم و آن را نميپذيريم. ما جامعتين را داريم. البته برخي دوستان ما ميگويند سه آيتالله باشند؛ آيتالله موحديكرماني، آيتالله يزدي و آيتالله مصباحيزدي. ما زير سايه جامعتين كار خود را انجام ميدهيم، البته در جامعه روحانيت، آيتالله موحديكرماني و در جامعه مدرسين آيتالله يزدي براي ما بسيار محترم هستند.
او البته مشخصاتي از اين «ما» كه ميگويد نشان نميدهد. معلوم نيست با نظراتش چه كساني همگرا هستند و او خود را با كدام چهرهها و شخصيتها جمع ميبندد.
باهنر در تمامي ماههاي اخير حتي در يكي از جلساتي كه محورش اين سه ضلعي بود شركت نكرد و دست آخر با اين موضعگيري آب سردي بر پيكره وحدت نيم بند اين سه تشكل ريخت. او البته سخن سنگيني هم به دبيران كل جامعتين گفت: از نظر ما شخصيت حقوقي اين افراد در جايگاه دبيركل اين تشكلها اهميت بيشتري دارد. يعني اگر اين عزيزان هستند، بهخاطر حضورشان در جامعتين است. برخي آقايان ميگويند سه نفر شخصيت حقيقي انتخاب كنيم كه ما در اين مورد با آنها اختلافنظر داريم و نظر ما اين نيست.
اين شايد صريحترين باهنر ماههاي گذشته باشد. او ميخواهد كل بازي را در دست بگيرد. به همين دليل هم بود كه در يك سال گذشته براي جبهه پايداري از اعتبارش هزينه كرد تا آنها را در جمع اصولگرايان وارد كند. حتي دلخوري و ناراحتي لاريجاني را هم به جان خريد تا تندروها را پشت ميز مذاكره بنشاند اما هنگام مذاكره كه رسيد پايداريها به جاي باهنر با موتلفه و ايثارگران نشستند و توافق هم كردند. حالا نوبت باهنر است كه مواضع هر سه ضلع وحدت را همزمان مورد انتقاد قرار دهد؛ البته سهم پايداري بيش از ديگران است: اصلا سه ضلع منتفي است و ما آن را رد ميكنيم، بنابراين ضلع چهارم و پنجم هم نخواهيم داشت. ما شوراي هماهنگي جريان اصولگرايي داريم. پايداريها اكثرا ۴ يا ۵ سال است كه فعاليت سياسي دارند و اين رقم در برابر تجربه ۳۰ساله اصولگرايان قابل توجه نيست و اينكه قرار باشد ما در پايداري هضم شويم درست نيست.
دبيركل جبهه پيروان ميگويد بودن با 17 تشكل اصولگرا ميطلبد كه او تمامي اين اضلاع را به خوبي بشناسد و بداند كدام يك با ديگري نشست و برخاست دارد و كدام يك در بزنگاه دست اصولگرايان را در حنا ميگذارد. پس ميگويد: اگر جامعه اصولگرايي را يك طناب ۱۰ متري در نظر بگيريم؛ يك منتهياليه آن هيچ ائتلافي را قبول ندارد و زير همهچيز ميزند و طرف مقابل هم با حداقل صداي ممكن ميگويد ما اصلاحطلب نيستيم و اصولگرا هستيم و كسي كه در وسط اين طناب قرار گرفته است اگر قرار باشد دو طرف طناب را نفي كند چيزي از جامعه اصولگرايي براي او باقي نميماند و كسي بايد در مركز قرار بگيرد كه بتواند هر دو راس طناب را به هم نزديك كند.
آن سه ضلعي كه باهنر منتفي ميداند همين دو هفته قبل تمام دبيران استانياش را در تهران جمع كرد تا شوراي فقها برايشان سخنراني كنند اما از جمع آن سه روحاني يكي كه يزدي بود كلا نيامد، موحدي كرماني تنها پيام فرستاد و مصباحيزدي حاضر شد و سخنراني هم كرد. اما باهنر با اين اظهارات همه را بر سر دو راهي قرار ميدهد. او نه سه ضلعي را قبول دارد و نه چهار و پنج ضلعي. به جايش يك كلام ميگويد شوراي هماهنگي اصولگرايان.
او البته خود را مطيع جامعتين ميداند و راه را براي روزي كه تندروها بتوانند راي جامعتين را هم بزنند باز ميگذارد: ما زير نظر دو جامعه كار ميكنيم و كاري هم به ديگران نداريم، اما اينكه جامعه مدرسين و جامعه روحانيت بخواهند با آقاي مصباحيزدي مشورت كنند، به عهده خودشان است ما در اين مورد شرطي نگذاشتيم. در طيف اصولگرايي جريانهاي متفاوتي هستند، ما ميگوييم جامعتين را به عنوان بزرگتر خود قبول داريم و بدونشرط، زير نظر آنها كار ميكنيم. برخي ميگويند جامعتين به شرط اينكه آيتالله مصباحيزدي هم باشد. برخي هم برعكس ميگويند جامعتين، به شرط اينكه آيتالله مصباح نباشد. ما ميگوييم بلاشرط هستيم. ما هر آنچه را جامعتين تصميم بگيرد، قبول داريم. ما براي جامعتين شرط نميگذاريم. ممكن است در جلسات خصوصي با آنها صحبتهايي داشته باشيم و نظرات شخصي خود را به آنها اعلام كنيم اما در رسانهها چيزي نميگوييم.
برش- 1
اوايل انقلاب امام خميني قطبزاده را به عنوان رييس صداوسيما منصوب كردند. در آن زمان ما در دانشگاه با مخالفان درباره قطبزاده بحث ميكرديم و از ايشان دفاع ميكرديم در حالي كه منافقان به ايشان حمله ميكردند. اما بعد از دو سال، نظام او را اعدام كرد. پس فاكتور زمان مهم است. آن زمان كه بنده از آقاي احمدينژاد حمايت ميكردم، مربوط به شهرداري بود. وزارت اطلاعات دولت اصلاحات به ايشان ايراد گرفته بود. من خدمت آقاي يونسي رفتم و مشكل را جويا شدم. آقاي يونسي به معاملات نفتي صورت گرفته در اروميه اشاره كرد كه من گفتم كدام استاندار مرزي اين كار را نكرده است؟
سال ۸۸ ، پنج روز بعد از انتخابات پيش موسوي رفتم، حرفهايي كه به او زدم در حد دو يا سه جمله بود. در گذشته هم مخالف دولت موسوي بودم. به او گفتم مهندس ۲۰ سال است در سياست نبودي. يك سال است كه آمدي و ۱۳ ميليون به شما راي دادند. اين ۱۳ ميليون خيلي بايد غنيمت باشد. به او گفتم با اين ۱۳ ميليون كار كن، قطعا در دوره آينده رييسجمهور خواهي بود. بعد گفتم هر دولتي نياز به اپوزيسيون دارد. شما هم اپوزيسيون اين دولت شويد اما نظام اپوزيسيون نميخواهد. اساسا هيچ نظامي اپوزيسيون خود را تحمل نميكند به او گفتم اگر اپوزيسيون نظام باشي خيلي خوششانس باشي، نهضت آزادي ميشوي. موسوي عصباني بود، ميگفت ستادهاي او را گرفتند و تعطيل كردند. به او گفتم اگر اپوزيسيون نظام شوي، خودت را هم ميگيرند اما اگر اپوزيسيون دولت بشوي قطعا من در حزب شما نميآيم و رقيب من خواهيد بود. اما من از تريبونهاي مختلف حتي در صدا و سيما دفاع خواهم كرد.