شهيد آيتالله مدني، جلوهاي از جمال كبريايى
به مناسبت سالگرد شهادت در يكصدمين سال تولد
با بضاعت اندك خود و به استناد مدارك، شمهاي از فضايل آن شهيد را تبيين كردهام كه البته همه آنچه در اين عرصه انجام شده ناكافي است. اين يادداشت را با بيان دو خاطره از آن شهيد عاليمقام به پايان مي برم:
- يكي از علماي نامدار تبريز كه به نمايندگي از يكي از مراجع بزرگ مقيم نجف مشتهر بود، به ديدارشان آمده بود. از جايگاه و مرتبت مراجع سخن به ميان آمد، آن روحاني معروف گفت: تقدم امام خميني به سبب ظلمستيزي و سوابق مبارزاتي، او را در جايگاهي قرار داده است كه رهبري و قيادت او را با جان و دل پذيرفتهايم، اما در مراتب علمي اعلميت فلان مرجع بر امام تقدم دارد، شهيد مدني با لحني بسيار گيرا و تند به استدلال در موضوع مراتب علمي و پايه هاي اعلميت امام در حوزههاي فقهي پرداخت، به نحوي كه بعد از رفتن آن روحاني عاليمقام فرمود: درست است كه ايشان مهمان من بودند و بايد با لحني ملايمتر سخن مي گفتم، اما چه كنم كه در موضوع امام خميني «روحي فداه» ذرهاي كوتاهي را جايز نميدانم. در مورد اين علاقهمندي و ذوب در امام نمونههاي درخشان فراواني در حيات شهيد مدني قابل ذكر است. علاقه متقابل امام خميني به شهيد آيتالله مدني نيز علاوه بر موارد متعددي خاطرات كه از بزرگان انقلاب نقل شده، در لابهلاي احكام، نامهها و به ويژه در پيامي كه به مناسبت شهادت آيتالله مدني از سوي امام صادر شده است، قابل مشاهده است. امام در اين پيام مي فرمايند: سيد بزرگوار و عالم عادل عاليقدر و معلم اخلاق و معنويات، حجتالاسلام والمسلمين شهيد عظيمالشأن مرحوم حاج سيد اسدالله مدني رضوانالله عليه، همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقي شقي به شهادت رسيد. اگر با به شهادت رسيدن مولاي متقيان اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزيزش شهيد مدني هم آرزوي منافقان را برآورده خواهد كرد. اگر خوارج سياهبخت از شهادت وليالله الاعظم طرفي بستند و به حكومت رسيدند، اين گروهكهاي خائن نيز به آمال خبيث خود كه سقوط حكومت اسلام و برقراري حكومت امريكايي است، ميرسند. آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدي را براي خود و اينان عذاب ابدي خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را براي خود و همپيمانان و اربابان خونخوار خويش به بار آوردند. ملت بزرگ و روحانيت معظم چون صفي مرصوص ايستادهاند كه هر پرچمي از دست تواناي سرداري بيفتد سردار ديگري آن را برداشته و به ميدان آيد و با قدرت بيشتر در حفظ پرچم اسلامي به كوشش برخيزد. شهيد مدني با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقين ضد اسلام را به كلي منزوي كرد. اين چهره نوراني اسلامي عمري را در تهذيب نفس و خدمت به اسلام و تربيت مسلمانان و مجاهده در راه حق عليه باطل گذراند و از چهرههاي كمنظيري بود كه به حد وافر از علم و عمل و تقوي و تعهد و زهد و خودسازي برخوردار بود. به شهادت رساندن چنين شخصيتي به تمام معني اسلامي همراه با تني چند از فرزندان اسلام و ياران باوفاي انقلاب اسلامي در ميعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمين جز عناد با اسلام و كمر بستن به محو آثار شريعت و تعطيل جمعه و جماعت مسلمين توجيهي ندارد. اگر تا امروز براي جنايتها و شرارتهاي خود بهانههاي بيپايهاي ميتراشيدند، در شهادت اين عالم متقي كه جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نميانديشيد بهانهاي جز انتقام از اسلام و ملت شريف نميتوانند بتراشند. انتقام از اسلام كه آن را اساس سقوط دستگاههاي جبار و شكست ابرقدرتها در ايران و پس از آن در منطقه ميبينند و از ملت قدرتمند كه پشت بر آنان كرده و كاخهاي آمال و آرزوي آنان را در هم كوبيده و تمامي آنان را از صحنه تا ابد بيرون رانده است، ميگيرند. مردم رزمنده ايران و به خصوص مردم غيرتمند آذربايجان كه چنين روحاني متعهد و معلم عاليقدري را از دست دادهاند و حريف شكستخورده خود را ميشناسند، با عزمي جزم و ارادهاي خللناپذير انتقام خود را از آنان ميگيرند. اينجانب، شهادت اين مجاهد عزيز عظيم و ياران باوفايش را به پيشگاه اجداد طاهرينش، خصوصا بقيهالله – ارواحنا له الفدا - و به ملت مجاهد ايران و اهالي غيور و شجاع آذربايجان و به حوزههاي علميه و به خاندان محترم اين شهيدان تبريك و تسليت ميگويم. خط سرخ شهادت، خط آل محمد(ص) و علي(ع) است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است. اين يادداشت را با ابياتي از استاد شهريار در وصف شهيد مدني به پايان مي برم:
آيتالله مدني هم از ما / گوهري بود نظيرش ناياب / پير هفتاد و عليرغم مشيب/ شير كوشايي و سرمشق شباب/ چون درخشنده شهابي ليكن/ چه شهابي كه گلاويز سحاب/ او درخشندهتر از كوكب صبح/ در شبي تيرهتر از پرّ عقاب/ شفقي برق زد و غائب شد/ به شتابي كه درخشنده سحاب/ سر به محراب عبادت پر زد/ طائر عرش به خون كرده خضاب/ سجع مولا عليش (ع) نقش نگين/ «اسدالله شهيد محراب»/ خلوتي با ملكالعرشم بود/ جستم احوال شهيدان در خواب/ خود صداي (مدني) بود كه گفت: شهريارا «ولهم حسن ماب»