تونس چه تفاوتي با ديگر كشورهاي بهار عربي براي رسيدن به دموكراسي داشت؟
تقدير مقدر شده عقلانيت
سياوش جمادي
پيش از انقلاب تونس اگرچه ساختار و مناسبات سياسي در اين كشور مطلقه بود، اما رشد عقلانيت و تاثير جامعه فرهيخته و روشنفكر اين كشور سبب شد تا تونس، از نظام قبيلهاي و قوميتي خارج شود و به سمت نظامي مردمي حركت كند. تونس برخلاف كشورهاي ديگر خاورميانه كه همه درگير انقلابها و تحولات سياسي 2011 به اين سو شدند، از عصبيت، بدويت، تعصب و بيسوادي فاصله گرفته بود و اين فاصله مسبب به بار نشستن بهار عربي در اين كشور شد. مردم به عنوان بازيگراني براي بازي در نقشهايي كه حكومتگران مستبد بازيگردان ميخواستند، در صحنه حاضر نبودند و حاضر نبودند نقش ديگري جز دموكراسي را بپذيرند. زماني كه در صحنه استبداد، بازيگران وجود نداشته باشند و حاضر نشوند تن به نقشهاي دلخواه بازيگردانها بدهند، استبداد و ديكتاتوري هم راه به جايي نميبرد و از بين ميرود. اتفاقي كه در تونس رخ داد و حالا ادامه پيدا كرده، اتفاقي است كه براي همه جوامعي كه به سمت عقلانيت حركت ميكنند، رخ ميدهد. عقلانيتي كه به معناي واقعي كلمه «عقلانيت» خوانش شده در كتابها و داستانها نيست و از واقعيت سرزمين و شرايط محيطي يك جامعه نشات ميگيرد. وقتي مردم دموكراسيخواه بتوانند ميان آنچه عقلانيت صرف خوانده ميشود و آنچه براساس واقعيت ميتواند منشي عقلاني و آگاه باشد، تفاوت قايل شوند و به سمت عقلانيتي مبتني بر واقعيتها حركت كنند، آن جامعه نيز به سمت مسير روبهرشد خود حركت ميكند و البته با فراز و نشيبهاي بسيار به خواست خود ميرسد، چون دموكراسي يك تقدير از پيش مقدر شده است و جهان آينده- چه باشيم و چه نباشيم- به دموكراسي ميرسد. اينچنين است كه رسيدن جايزه صلح نوبل به كميته چهارجانبه تونس نشاني از همين رسيدن به صلح و دموكراسي در خاورميانه ميشود و روايت ميكند؛ خواست اوليه مردماني كه براي دموكراسي قدم برميدارند، حتي با فراز و نشيبهاي بسيار و سختيهايي كه ضددموكراتها برسر راه آنها ميگذارند، به نتيجه ميرسد. دليل اصلي اين اتفاق، حقانيت نشسته در رفتار مردمان دموكراتيك است كه به قدرت بستگي ندارد و روشنفكران، فرهيختگان، نويسندگان و آنهايي كه در اين جوامع آگاهي را گسترش ميدهند، در مرور زمان موفق ميشوند عقلانيت جهانشمول را وارد نظام سياسي كنند و وقتي اين عقلانيت ورود پيدا كند، راه رسيدن به دموكراسي هم باز شده است. به اين ترتيب ميتوانيم نتيجه بگيريم كه روند حركت به سمت دموكراسي با نشانههايي مثل تونس آغاز شد و كشورهايي مثل مصر، ليبي و ديگر كشورهايي كه در آنها انقلاب رخ داد و شبيه تونس موفق نشدند، به زمان بيشتري براي درك عقلانيت و حركت به سمت تقدير مقدر شده خود دارند. مسيري كه تنها به صندوق راي ختم نميشود و از خواست مردمان اين كشورها در تغيير فضا، حركت به سمت دموكراسي، ايجاد فضاي گفتوگو، فضاي امن براي گفتوگو و... آغاز ميشود. اگر دموكراسي را تنها در صندوقهاي راي ببينيم، كلاهگشادي بر سر دموكراسي گذاشتهايم و بايد به نشانه همين جايزه صلح نوبل، دموكراسي را حركتي بنياني و با عقلانيت براساس واقعيت به سرانجام برسانيم.