پس از نگارش يادداشت «نقدي بر تاريخنگاري جنگ ايران و عراق» در سايت و نظراتي كه درباره آن نوشته و در سايت منتشر شد، به پيشنهاد پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، نخستين نشست از سلسله نشستهاي تخصصي دفاع مقدس در تاريخ 17/6/94 برگزار شد. در اين نشست، سردار علياصغر شيخي معاون هماهنگكننده پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، سردار علاماتي معاون مطالعات، تحقيقات و آموزش پژوهشگاه، امير بختياري، سردار صالحي، سردار كياني، سردار صلاحي، سردار زهدي، اميرقويدل، امير معين وزيري، امير كيا، امير سيدناصرحسيني، استاد عليرضا كمرهاي، خانم جمشيدي و آقاي بويه حضور داشتند. گزارش كامل اين نشست از سوي پژوهشگاه منتشر خواهد شد. آنچه در اين نشست طرح كردم بهصورت يادداشت جديدي نوشتهام كه در ادامه خواهد آمد.
طرح مساله
جنگ ايران و عراق بهمثابه يك واقعه تاريخي، هماكنون در ابعاد مختلف، موضوع مطالعه قرار گرفته است. رويكردها و روشهاي موجود در بررسي جنگ ايران و عراق، بهمعناي شناخت از اين واقعه تاريخي است. با اين توضيح، اين پرسش وجود دارد كه چه نوع شناختي و با چه رويكرد و روشي از جنگ ايران و عراق شكل گرفته است؟
چنانكه روشن است، مساله اصلي در اين پرسش، «شناخت از جنگ» است. نقد و بررسي شناخت موجود از جنگ، بهمنزله نقد و بررسي معرفتشناسي جنگ است. با اين توضيح اگر هرگونه مطالعه تاريخي از جنگ ايران و عراق، «معرفت درجه اول» فرض شود، نقد و بررسي اين نوع مطالعات، «معرفتشناسي درجه دوم» محسوب ميشود. در معرفتشناسي درجه اول؛ وقايع و رخدادهاي جنگ ايران و عراق موضوع شناخت و مطالعه است، در حالي كه در معرفتشناسي درجه دوم، رويكردها و روش شناخت از جنگ ايران و عراق، مورد بررسي قرار خواهد گرفت. با اين توضيح يادداشت حاضر بهمعناي معرفتشناسي درجه دوم از جنگ ايران و عراق است.
مفروضات
1- جنگ عراق عليه ايران، به دليل استفاده از قدرت نظامي براي تامين اهداف سياسي، يك مساله موجوديتي و راهبردي است. وجوه تاريخي و تاريخسازي جنگ ايران و عراق، تحتتاثير مساله جنگ و پيامدهاي آن شكل گرفته است.
2- جنگ ايران و عراق، با نظر به نتايج و پيامدهاي آن، با قدرت دفاعي و موقعيت منطقهاي ايران، همچنين با ثبات سياسي و پويايي تحولات سياسي- اجتماعي ايران در پيوند قرار گرفته است. هرچند اين موضوع هنوز بررسي و به شكل مناسبي تبيين نشده است.
تجزيه و تحليل
1) نگرش اوليه به مساله تهديد نظامي و خطر احتمال حمله عراق به ايران، تحت تاثير شرايط سياسي و اجتماعي پس از پيروزي انقلاب و متاثر از ملاحظات سياسي شكل گرفت. بههمين دليل با وجود تحركات مرزي عراق و تجاوزاتي كه بهمدت 20 ماه به طول انجاميد، ايران در برابر حمله عراق، در سطح راهبردي غافلگير شد.
حمله نظامي عراق و اشغال، ادراك سياسي و اوليه از جنگ را، به تهديد موجوديتي- راهبردي عليه تماميت ارضي، ثبات سياسي و استقلال كشور تبديل كرد. امام خميني جنگ را در چارچوب تقابل حق- باطل و اسلام- كفر تفسير و با تاكيد بر اينكه دست امريكا از آستين صدام بيرون آمده است، با جايگزيني جنگ به جاي انقلاب، دفاع در برابر عراق را سامان داد. بدينترتيب شالوده مفهوم دفاع مقدس بر دو پايه «تجاوز- دفاع مردمي»، بهمعناي عمل دفاعي جامعه ايران در برابر جنگ عراق عليه ايران، صورتبندي شد.
2) با وجود تفسير سياسي- راهبردي از اهداف تجاوز عراق به ايران، هماكنون رهيافت تاريخي- فرهنگي براي شناخت جنگ ايران و عراق غلبه دارد.
به اين شكل كه براي بررسي تاريخي، از روش نقلي- مستند و توصيفي استفاده ميشود و براي بررسي فرهنگي، از خاطرات با استفاده از روش تفسيري- تاويلي استفاده ميشود. در رهيافت تاريخي به مساله جنگ؛ با توجه به نقش ارتش و سپاه در جنگ، و اسنادي كه در اختيار دارند، نقطه عزيمت در بررسي جنگ ايران و عراق و تاريخ نگاري آن، « نقش و هويت سازماني» است. به اين معنا كه «نقش و حضور سازماني ارتش و سپاه در عملياتهاي نظامي»، بيش از ساير موضوعات و مسائل برجسته شده است. به همين دليل برخي مناقشات موجود در تاريخ نگاري جنگ ميان ارتش و سپاه، تحت تاثير غلبه «نهادگرايي نظامي» به مساله جنگ ايران و عراق قرار گرفته است. علاوه بر اين، «آموزشهاي پادگاني براي تربيت راويان»، همچنين «تاثيرپذيري گزارش و تحليل وقايع و مسائل جنگ، از ملاحظات سياسي» بهمنظور روايت جنگ به هنگام بازديد مردم از مناطق جنگي، بر پيچيدگيهاي مناقشات موجود افزوده و در حال نهادينه كردن آن است.
3) شكاف موجود ميان واقعيات تاريخي جنگ به عنوان يك مساله موجوديتي و راهبردي با مفهومبندي كنوني از آن در چارچوب رهيافت تاريخي- فرهنگي، پاسخگوي نيازهاي پرسشگرانه نسل جوان و آينده نيست به همين دليل نسل جديد پس از عدم دريافت پاسخ اقناعكننده به پرسشهاي خود، در حال ساختن روايتهاي جديد از جنگ است. واكنش به بازگشت 175 شهيد غواص و آنچه درباره عمليات كربلاي چهار در فضاي مجازي جريان پيدا كرد، به عنوان يك واقعيت جديد اجتماعي، ناظر بر روايت نسل پس از جنگ، از جنگ است.
نتيجهگيري
روش و رويكرد كنوني در تبيين جنگ ايران و عراق، بر پايه رهيافت تاريخي- فرهنگي و با غلبه «نهادگرايي نظامي»، نه تنها مانع از شناخت مناسب از جنگ به عنوان يك مساله راهبردي خواهد شد بلكه قادر به پاسخگويي اقناعكننده به نسل جوان نيست. همچنين به نيازهاي راهبردي حال و آينده كشور، براي نظريهپردازي در برابر جنگ آينده و پشتيباني نظري از ايران به عنوان قدرت منطقهاي، پاسخ نخواهد داد.
چه بايد كرد؟
1- نقد و بررسي شناخت كنوني از جنگ به عنوان مقدمه برون رفت از چالشهاي معرفتي درباره وقايع، موضوعات و مسائل ايران و عراق ضروري است. نقد و بررسي حاضر را بايد برپايه پرسش به «چه بايد كرد؟» و نه اينكه «چه كسي يا كدام نهاد در پيدايش وضع كنوني مقصر است؟» انجام داد.
2- پيامدهاي نگرانكننده گسترش مناقشات درباره روايت و تبيين جنگ ايران و عراق در چارچوب «نهادگرايي نظامي» مستلزم تعديل و بازبيني رويكرد و روش نهادهاي نظامي، در روايت از جنگ ايران و عراق است.
3- محدود كردن شناخت و تبيين جنگ به نهادهاي نظامي، مانع از شناخت ساير ابعاد جنگ ايران و عراق شده است. بنابراين بايد ساختار و روشهاي جديدي براي شناخت و تبيين جنگ ايران و عراق، طراحي و اجرا شود.