ميل روزافزون به ساخت كليپهاي داب اسمش
رضا يوسفدوست/ نخستين انساني كه روي يك غار به تقليد از تمام اتفاقات روي داده در طول روزش نقشي كشيد پدر تمام كليپسازان داب اسمشي است. ميل به باز نمايي خود يك ميل همگاني و هميشگي است كه تقريبا در تمام موجودات ديگر هم وجود دارد. اين ميل در انسان به عنوان پيشرفتهترين موجود تقويت شده است. هر عصري روشهاي بازنمايي خود را دارد. در يك زمان نقاشي به بلوغ ميرسد، يك زمان سينما و... اساسا هنر يك وسيله بازنمايي است كه انسان از آن براي بروز خود استفاده ميكند.
امروزه كه عصر اينترنت است ميتوان اين فضا را به عنوان يك بستر براي بروز خود قلمداد كرد. در فضاي اينترنت هر دورهاي يك مديا خود را بروز ميدهد، يك زمان دوره به اشتراك گذاشتن مطلب ونوشته است، زماني كه وبلاگها بروز ميكنند، وبلاگ داشتن و وبلاگنويسي مد ميشود. اين مد شدن در دنيا اتفاق ميافتد و ايران هم هرچند ديرتر از اين موج پيروي ميكند. ما چون سرعت اينترنتمان كم است سرعت دنبال كردن مطالبمان هم كمتر است، ولي با رواج بيشتر اينترنت و دسترسي آسانتر و گستردهتر اين سرعت افزايش يافته تا به حدي رسيده است كه اگر يك موج در دنيا اتفاق ميافتد همزمان به ايران هم ميرسد. مانند تمام داستانهاي چالشهاي اخير، كه اتفاق افتاد. بنا بر گفته كارشناسان حوزه آيتي شبكههاي اجتماعي ويديو محور نسل بعدي جامعه مجازي را در اينترنت شكل خواهند داد. صداگذاري و نقش بازي كردن شايد براي بسياري از ما يك رويا باشد كه يا دوبلور شويم و يا بازيگر، تكنولوژي ميتواند اين امكان را به ما دهد كه به كمك آن به اين روياها دست پيدا كنيم. شايد اين خواسته واقعا علت اصلي روي آوردن به ساخت كليپهاي بامزه نباشد، ولي ميتواند يكي از علتهاي اصلي ناخودآگاه در ساخت اين گونه كارها باشد. من دوست دارم كه هنرم ديده شود ولي مگر قرار است همه مردم بازيگر شوند؟ نه، پس ميآيم و در اتاق خانه يا خوابگاه به صورت دورهمي يك چيزي را ميسازيم كه هم به ما خوش بگذرد هم ايدهاي را كه در ذهنمان است پياده ميكنم.
شايد اين يك كار براي تفريح باشد ولي براي اين كار به ظاهر كوچك ايدههاي بزرگي در ناخودآگاه فردي يا جمعي ما نهفته است. كارل گوستاو يونگ يكي از بزرگترين روانشناسان عصر حاضر كه در زمينه ضمير ناخودآگاه مطالعات گستردهاي دارد معتقد به ضمير ناخود آگاه جمعي است. يعني چيزهايي كه ممكن است در نهاد همه اعضاي بشر نهادينه شده باشد و به فراخور تجربيات يا حالتهايي بروز پيدا كند. اينكه ما ميتوانيم كارهايي بكنيم يا علايق مشتركي با ملتهاي ديگر داشته باشيم به دليل ضمير مشترك انساني ما است. اينكه ما هم به تقليد از بقيه كارهايي را ميكنيم بايد ديد كه صرفا براي عقب نماندن از موج است يا اينكه براي بروز استعدادهاي فردي هم هست. وقتي يك فرد با ايده جديدي از راه ميرسد آن ضمير جمعي باعث ميشود بقيه هم به آن جذب شوند. نبايد به اين كليپسازيها به چشم يك تهاجم وغلبه فرهنگي نگاه كرد بلكه بايد صرفا آنها را گونهاي از تبادل و اشتراك فرهنگي دانست. چه بسيار كليپهاي ساخته شدهاي كه توانسته ايده اينكه ايرانيها موجودات خشني هستند را بشكند. شايد بتوان به اين كليپها در چارچوبگونهاي از گفتوگوي فرهنگي بين اقوام نگاه كرد.