محسن آزموده / در تاريخ هر قوم و ملتي، لحظههايي حساس و بحراني هست كه ميتوان از آنها با عنوان نقاط عطف ياد كرد. اين رخدادها در لحظه لحظه حيات هر روزه مردمان به نحو آشكار و مضمر حضور دارند و نقشآفريني ميكنند، خواه به اين اثرگذاري آگاه باشند يا خير. واقعه عاشورا براي شيعيان به طور عام و ايرانيان بيشك يكي از اين نقاط عطف است. از همين روست كه بازخواني اين واقعه از سوي شيعيان همواره محل اعتنا و حايز اهميت بوده است. روايتهاي واقعه عاشورا چه در سطح مقاتلي كه از همان ابتدا نوشته شده (قديميترين روايت در مقتل ابن مخنف(157) است) و چه در تراز آثار تحليلي كه به ويژه در يك سده اخير به هدف واكاوي علل و عوامل شكلگيري واقعه عاشورا و پيامدهاي آن نوشته شدهاند، همچنان كه روشنگر وجوه و ابعادي از خود اين رويداد بودهاند، نشاندهنده زمينه و زمانهاي نيز هستند كه اين آثار در آنها نگاشته شده است. كروچه، مورخ ايتاليايي مينويسد كه هر تاريخي تاريخ معاصر است. يك تعبير اين بيان آن است كه هر روايت تاريخي،
بر اساس اقتضائات و لوازم و مفروضات و پيش فرضهاي خود مورخ شكل ميگيرد و در نتيجه در هر نگاه تاريخي، بر اساس آنكه بر چه مفروضاتي استوار باشد، برخي از وجوه آن واقعيت تاريخي برجسته ميشود.
نگرشهاي جديد به رخداد كهن
در يك سده گذشته به خصوص بعد از مشروطه و همسو با تحولات عميقي كه در فرهنگ و تمدن ايراني به واسطه مواجهه جدي با تجدد رخ داده، روايتهاي روز واقعه نيز با تحولات اساسي مواجه بوده است. مهمترين اين تغييرات در سطح نوع نگاهي است كه تحليلگران معاصر اعم از دينداران يا محققان دانشگاهي يا روشنفكران به حادثه روز كربلا داشتهاند. به عبارت ديگر همسو با رواج نگرشهاي انتقادي، روششناسيهاي تحليلي جديد، گسترش مفاهيم نو و ورود ايدئولوژيها و جهانبينيهاي سياسي- فرهنگي-فكري تازه از يك سو و سرعت گرفتن تحولات سياسي و اقتصادي و تحول همه وجوه معرفت سنتي از جمله معرفت ديني از سوي ديگر، نگاهها به واقعه عاشورا و علل و عوامل آن و پيامدهايش نيز دگرگون شده است و محققان و روشنفكران و دينداران معاصر كوشيدهاند مطابق با اين تحولات خوانشهايي نو و متناسب با زمانه از اين رويداد ارايه دهند.
مدرن يا سنتي
به طور كلي تحليلهاي صورت گرفته از قيام عاشورا را ميتوان به دو دسته سنتي و مدرن تقسيم كرد. اين تقسيمبندي از آن روست كه اولا در رويكردهاي سنتي ملاحظات انتقادي مدرن نسبت به متون، وقايع، روايتها صورت نميگيرد و ثانيا تحليل وقايع در رويكردهاي سنتي بر اساس عناصر متعال «transcendent»
و مسائلي چون اراده الهي و... صورت ميپذيرد در حالي كه تحليل مدرن درونماندگار (immanent) و از همين رو « زميني و زماني «secular» است و ثالثا تحليلهاي سنتي عمدتا درون ديني و مبتني بر مفروضات ديني (اصول دين) و حتي مذهبي است در حالي كه تحليل مدرن برون ديني است و نسبت به اين مفروضات خنثي است و به تعبير پديدارشناسان آنها بين الهلالين قرار ميدهد و رابعا در تحليلهاي مدرن، تحليلگر از ابزارهاي روش شناختي و مفاهيم مدرن بهره ميجويد و معمولا نسبت به روش پژوهش آگاه است (البته هميشه چنين نيست مثل مورد شريعتي و شهيدمطهري كه هر دو اگرچه تحليلهايي مدرن ارايه ميدهند، بر لوازم آن اشاره نميكنند). همچنين در اين تقسيمبندي بايد در نظر گرفت كه اولا به هيچ عنوان اين تقسيم بندي ارزشگذارانه نيست، يعني به معناي برتري روشهاي مدرن بر سنتي و بالعكس نيست و هيچ يك از اين تحليلها چنان كه اشاره شد، ناسخ ديگري نيست و هر كدام از اين دسته از تحليلها را بايد به تعبير ويتگنشتاين در عرصه بازي زباني خاص خودش داوري كرد و ثانيا اين تقسيمبندي اگرچه در بيشتر مواقع منطبق بر نظم زماني است (يعني مدرنها معاصرتر با ما هستند) اما بدان معنا نيست كه تحليلهاي گذشتگان بهرهاي از عناصر مدرن نبردهاند يا در زمانه ما تحليلهاي سنتي صورت نميگيرد و ثالثا اينكه اين تقسيم بندي صرفا براي سهولت شناخت است، وگرنه در بيشتر موارد تحليلهاي واقعا موجود همزمان از عناصر سنتي و مدرن بهرهمند هستند.
نگاه پارساشناسانه
حسين كشتي نجات است
نگاه پارساشناسانه (hagiologic) نگرشي كاملا سنتي و در چارچوب درون ديني معنا پيدا ميكند و در آن تا جايي كه ممكن است، دلالتهاي زميني و زماني واقعه ناديده گرفته ميشود. اين تفسير عاشورا را به شيوه تذكره الاولياهاي سدههاي ميانه روايت ميكند و هدف نهايي آن همچون هدف نهايي دين كمال انسان و اعتلاي اوست. هدف از تذكره ياد عاشورا نيز در اين رويكرد ثواب بردن مومنان عنوان شده است و به همين دليل چندان كاري به وقايع سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي ندارد و آنها را فرع بر ماجرا عنوان ميكند. روضه الشهداي ملاحسين كاشفي (910-840 ه. ق.) نمونه بارز اين تفاسير است كه در آن رخدادهاي ماوراءالطبيعي درباره عاشورا روايت ميشود و چندان پايبند واقعيتهاي محسوس طبيعي نيست. در اين كتاب و آثاري چون آن مثل «كتاب الاسرار شهادت» (محمدتقي بروجردي) و «ناسخ التواريخ» (محمدتقي سپهر،
1297-1216) داستانهاي غلوآميز و باورناپذير درباره عاشورا و وقايع آن بيان ميشود كه بعدها توسط برخي مثل شهيدمطهري و صالحي نجفآبادي تحت عنوان تحريفات مورد انتقاد واقع شدند. نگاه درون بينانهتر به اين آثار با همدلي بيشتري به آنها مينگرد و آنها را متناسب با دينداري عرفي و بر اساس آن ميفهمد. (اصطلاح روضه خواني امروز از رواج خوانش كتاب كاشفي در عصر صفويه در مراسم عزاداري امام حسين(ع) ناشي شده است).
نگاه كلامي- شيعي:
حماسه حسيني با هدف اصلاح امت پيامبر(ص) است
اين تفسير كه البته عمدتا از جانب محققان معاصر شيعه مثل شهيد مطهري صورت گرفته هم چنان در چارچوب مفروضات ديني و مذهبي مثل حقانيت اسلام و امور غيبي و عصمت ائمه(ع) باقي ميماند، اما ميكوشد بر مبناي اصول ديني، واقعه عاشورا را در چارچوب كلام شيعي و فقه اجتهادي تحليل كند. در اين نگاه هدف امام حسين(ع) در خروج از مدينه اصلاح دين پيامبر (ص) و امر به معروف و نهي از منكر (با توجه به بيانات خود آن حضرت) بيان ميشود. در اين مسير بايد وقايع سياسي و اجتماعي و انحرافاتي را كه از صدر اسلام صورت گرفته و ناحقيهاي كه در حق امامان شيعه (امام علي(ع) و امام حسن(ع)) رخ داده ارزيابي كرد. در اين نگاه حركت امام حسين(ع) الگوي رفتارهاي بعدي را به شيعه راستين آن حضرت نشان ميدهد و معياري براي جداسازي سره از ناسره و حق از باطل معين ميشود. در رويكرد كلامي- شيعي عزاداري براي امام حسين(ع) وسيلهيي صرفا براي كسب ثواب نيست، بلكه مقدمهيي براي ورود به فهم عميقتر اين حركت و نماد و نشانه اعتراض شيعه عليه حاكمان جور و ستم زمانه است. به همين دليل در اين نگاه غلو مقام ائمه(ع) به طور عام و نسبت دادن اقدامات محيرالعقول به امام حسين(ع) و يارانش در روز عاشورا به طور خاص پسنديده نيست و بايد روايات عاشورا را از اين «تحريف»هاي آگاهانه يا ناآگاهانه زدود. نگاه شهيد مرتضي مطهري در كتاب سه جلدي حماسه حسيني بيانگر اصلي اين نگاه است. البته اين نگاه در نقد رويكرد صرفا مدرن (سكولار) كه هدف خروج امام را تاسيس حكومت اسلامي ميداند، سعي نميكند از مفروضات ديني مثل علم لدني امام بهره بگيرد، بلكه ميكوشد با استفاده از منطق دروني روايات نشان دهد كه انگيزه خروج امام چنان كه آمد پيش گرفتن حقطلبي تا پاي جان و تا آخرين قطره خون بوده است. (رجوع شود به نقدهاي شهيد مطهري بر شهيد جاويد صالحي نجف آبادي و پاسخهاي صالحي نجف آبادي و بحثهاي متنوعي كه در اين باره صورت گرفته است).
نگاه جامعه شناختي- سياسي
هدف شهيد جاويد تاسيس حكومت ديني بود
اين رويكرد اگرچه توسط مومنان و شيعياني معتقد صورت گرفته اما محققان آن كوشيدهاند به لوازم تحقيق مدرن پايبند باشند و مفروضات نگاههاي سنتي را در پرانتز بگذارند و با استفاده از ابزارهاي روش شناختي و مفهومي مدرن مثل جامعهشناسي يا علوم سياسي، به تحليل واقعه عاشورا بپردازند. كتاب شهيد جاويد (1349) اثر نعمتالله صالحي نجفآبادي (1385-1302) مهمترين نماينده اين نگاه است. در اين كتاب نويسنده كوشيده فارغ از مباحث اعتقادي و با در نظر آوردن شرايط سياسي و اجتماعي دوران اوليه حكومت بنياميه به تحليل قيام عاشورا بپردازد. از نگاه صالحي نجف آبادي هدف اصلي خروج امام حسين(ع) تاسيس حكومت بوده كه به دعوت اهل كوفه براي بيعت صورت گرفته است، در اين ديدگاه علت اينكه امام در اين مقطع بيعت اهل كوفه را ميپذيرد، ضعف حكومت يزيد در مقايسه با ضعف حكومت معاويه بوده است. البته بعدا كه امام متوجه پيمان شكني كوفيان ميشود، قصد جلوگيري از جنگ را دارد كه با پيشنهاد نارواي يزيد و ابن زياد مبني بر پذيرش بيعت مواجه ميشود براي نپذيرفتن ذلت، مسير پر افتخار شهادت را برميگزيند. اين ديدگاه همچون نگرش پيشين به نقد نگرشهاي غلوآميز دست مييازد و معتقد است كه براي تحليل واقعه عاشورا بايد انگيزههاي سياسي و اجتماعي را در نظر گرفت و آن را با توجه به رسالتي كه دين در دنيا به عهده دارد، سنجيد. به اين ديدگاه البته نقدهاي تندي نيز وارد آمده است. گفته ميشود خود صالحي نجفآبادي ميگفت: «افتخار ميكنم كه كتابي نوشتهام كه بيش از 40 رديه بر آن نگاشتهاند». مرحوم آيتالله مشكيني و مرحوم آيتالله منتظري از مدافعان آن بودند و مرحوم شهيد مطهري از منتقدان جدي.
كتاب ديگري كه نماينده رويكرد جامعه شناختي- سياسي است، حسين وارث آدم نوشته علي شريعتي است كه همچون ديگر آثار ايشان بر مبناي سخنرانيهايي در عاشوراي حسينيه ارشاد منتها توسط خودشان در سال 1349 نوشته شده است. اين كتاب واقعه عاشورا را با نگاهي سياسي (از منظر سياست روز) ارزيابي ميكند. برخي البته عنوان نگاه شريعتي را رويكردي حماسي خواندهاند، زيرا در آن بر جنبههاي حماسي قيام امام حسين(ع) و سويههاي ظلم ستيزانه آن با بياني كوبنده و ادبي تاكيد كرده است. نگاه شريعتي به واقعه كربلا همچون تفسيري كه از ساير وقايع (مثلا دوران خلافت امام علي(ع)) و چهرههاي تاريخ اسلام (مثل ابوذر و حضرت فاطمه(س) و...)، همچنين ميكوشد از خوانش صرف و قرائت رويداد فراتر رود و كاركردي سياسي-اجتماعي بيابد. به عبارت ديگر شريعتي ميخواهد با خوانشي پرشور از اين وقايع و چهرهها، آنها را به منبع الهامي براي شيعيان معاصر بدل سازد. جمله معروف «آنان كه رفتند كاري حسيني كردند و آنان كه ماندند بايد كاري زينبي كنند، وگرنه يزيدي اند» (تاكيد از نگارنده) به خوبي گوياي روحيه و منش خوانش شريعتي است.
نگاه جامعه شناختي-تاريخي
قيام حسين (ع) در بستر تاريخ پس از رسول (ص) قابل درك است
اين نگاه عمدتا در آثار مورخان و تاريخنگاران معاصر رواج دارد و دو نمونه از بهترين اين آثار را ميتوان «قيام حسين(ع) پس از 50 سال» نوشته سيد جعفر شهيدي و تاملي در نهضت عاشورا نوشته رسول جعفريان نام برد. ويژگي تحليل جامعه شناختي-تاريخي رويكرد آكادميك آن است. در اين رويكرد كوشش ميشود واقعه عاشورا در متن مناسبات سياسي و تاريخي جامعه و دولت عربستان در سالهاي پس از رحلت پيامبر (ص) بررسي شود. سيد جعفر شهيدي در كتاب مذكور به بررسي خلق و خوي قبيلهاي اعراب ميپردازد و نشان ميدهد كه اختلافات قومي ميان قبايل عدناني و قحطاني و ميان بنياميه و بنيهاشم چگونه به تشديد اختلافات پس از پيامبر(ص) دامن زد. بر اين تحليل ميتوان بحران خلافت و جانشيني را نيز افزود كه موجب اعتراضها و شورشها و آشوبها پس از هر يك از خلفاي راشدين ميشد.
اوج اين اعتراضها بعد از مرگ معاويه و در نتيجه بدعتگذاري به واسطه جانشين خواندن فرزندش يزيد به عنوان خليفه بود. اين بدعتگذاري گذشته از آنكه فينفسه خطرناك بود، از جنبههاي مختلف نيز مشكل داشت، اولا يزيد فرد ذيصلاحي نبود و نميتوانست اعتماد عموم مسلمان را جلب كند، ثانيا مدعيان خلافت در خود بنياميه نيز كم نبودند و ثالثا اينكه مخالفاني جدي در برابر او حضور داشتند كه در راس ايشان حضرت امام حسين(ع) نواده پيامبر (ص) و رييس خاندان متنفذ بنيهاشم بود كه يك سال پيش از آن و در سالهاي پاياني عمر معاويه خطبههاي تندي عليه او و انحرافاتي كه در حكومت ايجاد كرده، ايراد كرده بود. يزيد كه به هيچ عنوان از سياستورزي پدرش بهره نبرده بود، سعي كرد به زور از امام حسين(ع) و چهار تن ديگر كه با او بيعت نكرده بودند، بيعت بگيرد. امام حسين(ع) و عبدالله بن زبير به مكه پناه آوردند. از ديگر سو كوفيان با نامههاي فراوان از امام حسين(ع) اعلام حمايت كردند.
امام حسين(ع) ابتدا مسلم بن عقيل را جهت تحقيق به كوفه فرستاد. مسلم در ابتدا با حمايت مردم كوفه مواجه شد، اما وقتي يزيد عبيدالله را به امارت كوفه منصوب كرد و او با حيله و با لباس مبدل به كوفه وارد شد و به سركوب مسلم و ياران اصلي امام حسين(ع) پرداخت، كوفيان از حمايت امام حسين(ع) سر باز زدند و به ايشان خيانت كردند و در نهايت نيز ابتدا با اعزام سپاه حربن يزيد رياحي از سوي عبيدالله براي بستن راه امام حسين و يارانش و سپس اعزام لشكر گران عمربن سعد و كوفيان و در نهايت اعلام اولتيماتوم يزيد به واسطه شمر بن ذيالجوشن، چارهاي براي امام(ع) جز شهادت نماند. پس از واقعه عاشورا البته قيامهاي متعددي خواه به هواخواهي از اين قيام و خواه به دليلي ظلم و ستم بنياميه يا درگيري بر سر جانشيني صورت گرفت، از جمله قيام توابين (64 هجري) به رهبري سليمان بن صرد خزاعي، قيام مختار ثقفي (66)، اعلام خلافت عبدالله بن زبير، قيام مردم مدينه و واقعه حره، قيام زيد بن علي(ع)، قيام يحيي بن زيد و... بنابراين در نگاه تاريخي واقعه عاشورا بايد در متن كشمكشهاي جامعه عرب پس از آن ارزيابي كرد، با اين تاكيد كه زنده ماندن اين قيام در ميان قيامهاي متعددي كه برشمرديم، به خصايص آن از جمله به قدرت گرفتن جايگاه والاي امام حسين(ع) سومين پيشواي شيعيان و نواده پيامبر اكرم (ص) در ميان عموم مسلمانان، ستمكاري و بدنامي بنياميه خواه آل ابي سفيان و خواه آل مروان، گرايش جدي ايرانيان به شيعه، ويژگيهاي منحصر به فرد سياست ورزي ائمه شيعه و... ارتباط مييابد.
در پايان تاكيد بر اين نكته ضروري است كه روايتهاي اهل تشيع از واقعه عاشورا به مثابه رخدادي كه همچون غديرخم و سقيفه نقشي اساسي در تاريخ تشيع دارد، در هر زمان به معناي همزيستي شيعيان با
امام شان نيز هست و ايشان به لحاظ اعتقادي و انديشهيي گزير و گريزي ندارند از آنكه تا جايي كه شيعه هستند، موضع خود را درباره آن روشن كنند. اين اعلام موضع نيز چنان كه در صدر سخن آمد، بيش و پيش از هر چيز روشنگر وضعيت سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي معاصر ايشان است.
برش
شهيد جاويد (1349) اثر نعمتالله صالحي نجفآبادي
(1385-1302) مهمترين نماينده نگاه جامعهشناختي- سياسي است. در اين كتاب نويسنده كوشيده فارغ از مباحث اعتقادي و با
در نظر آوردن شرايط سياسي و اجتماعي دوران اوليه حكومت بنياميه به تحليل قيام عاشورا بپردازد. از نگاه صالحي نجف آبادي هدف اصلي خروج امام حسين(ع) تاسيس حكومت بوده كه به دعوت اهل كوفه براي بيعت صورت گرفته است، در اين ديدگاه علت اينكه امام در اين مقطع بيعت اهل كوفه را ميپذيرد، ضعف حكومت يزيد در مقايسه با ضعف حكومت معاويه بوده است. البته بعدا كه امام متوجه پيمان شكني كوفيان ميشود، قصد جلوگيري از جنگ را دارد كه با پيشنهاد نارواي يزيد و ابن زياد مبني بر پذيرش بيعت مواجه ميشود براي نپذيرفتن ذلت، مسير پر افتخار شهادت را برميگزيند.