احياي اسلام و سنت پيامبر
هدف اصلي قيام امام حسين (ع)
سيدعلي ميرموسوي٭
تفاوت بنيادين قيام امام حسين (ع) با حركت خوارج
قيام امام حسين (ع) با قيام خوارج دو حركت كاملا متفاوت هستند و هم از نظر ماهيت و هم از نظر شيوه و ابزارها تفاوت بنيادين دارند. خوارج در زمان حضرت علي در برابر حكومت مشروع شمشير كشيدند و با تكفير امام و ياران ايشان و ساير مسلمانان به مبارزهاي خشن با آنان روي آوردند. حكومت حضرت علي (ع) يك حكومت مشروع و مبتني بر بيعت عمومي و داوطلبانه بوده كه با حضور مهاجرين و انصار و بخش قابل توجهي از قريش شكل گرفت و مورد پذيرش خود كساني كه بعدها جزو خوارج قرار گرفتند نيز واقع شد. بنابراين خود خوارج از بيعتكنندگان بودند، كه عليه آن شوريدند. اما امام حسين (ع) هرگز با يزيد پيمان بيعت نبسته بودند. حكومت يزيد نيز اگر بيعتي از ديگران گرفته بود بيعت بر مبناي زور و تطميع مردم بود، يك بيعت مبتني بر خواست عمومي نبود. وانگهي حضرت به تكفير مسلمانان و اقدام خشن عليه آنان روي نياوردند، بلكه با استناد به دعوت و خواست و اصرار نزديك به 100 هزار نفر از مردم عراق به سوي كوفه حركت كردند. بنابراين حركت امام حسين (ع) –كه در مرحله نخست براي دفاع از خود و بيعت نكردن صورت گرفت و در مرحله دوم پذيرفتن دعوت كوفيان براي بيعت و تشكيل حكومت بود و در مرحله سوم كوشش براي رهايي از درگيري با سپاه يزيد و در نهايت مقاومت در برابر بيعت خفت بار با يزيد و شهادت در اين راه بود- از بنياد با حركت خوارج متفاوت ميشود.
ضرورت مخالفت با حاكم ستمگر و مبارزه با بدعت
زماني كه امام حسن (ع) به شهادت رسيدند گروهي از طرفداران و شيعيان به امام حسين (ع) نامه نوشته و ضمن اعلام آمادگي براي مبارزه با معاويه، از امام براي رهبري اين مبارزه دعوت كردند. امام حسين (ع) در مخالفت با آنها پيمان امام حسن (ع) با معاويه را يادآور شدند و فرمودند تا زماني كه معاويه زنده است من به قيام فكر نميكنم. اين نشاندهنده اين است كه حضرت حكومت معاويه را بر اساس آن قرارداد و پيمان به رسميت شناختهاند، البته اين به آن معنا نيست كه حكومت او را مشروع ميدانستند. در اواخر حكومت معاويه تلاش زيادي براي بيعت گرفتن از امام حسين (ع) صورت گرفت، اما ايشان به شكل صريح مخالفت خود را ابراز داشته و به معاويه يادآور ميشدند كه يزيد فردي است كه براي خلافت شايستگي نداشته و بيشتر به دنبال سگبازي و شرابخواري و قماربازي و اين قبيل اعمال است. بنابراين بعد از مرگ معاويه اساسا يك خليفه مشروعي كه بر اساس بيعت داوطلبانه بر مسند خلافت نشسته باشد وجود ندارد از اين نظر، مبناي حركت و قيام امام حسين(ع) مخالفت با اصل اين حاكميت يزيد بوده است. اما بر مبناي ويژگيهاي خود شخص يزيد نيز باز اين قيام معنيدار ميشود. امام حسين (ع) در نامهاي كه به بزرگان كوفه و بصره نوشتهاند تا آنها را به ياري خود دعوت كنند اشاره ميفرمايند به اينكه من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر او دعوت ميكنم چرا كه سنت مرده و بدعت زنده شده است. اين نشانگر اين است كه از ديدگاه امام حسين (ع) اين وضعيت، وضعيتي نيست كه هماهنگ با سنت باشد.
ادامه در صفحه 14