پرستار ايثارگر براي نجات جان بيمار جان داد
گفتوگوي «اعتماد» با برادر پرستار فداكار نيشابوري
يزدان مرادي/ سيدمحمد رضايي، پرستار بيمارستان 22 بهمن نيشابور كه با انجام عمليات احيا روي زني مبتلا به آنفلوآنزا، خود به اين بيماري مبتلا شده بود پس از دو روز بستري، در بيمارستان قائم مشهد جان باخت. اين پرستار در حالي اسير خاك شده كه زن بيمار با اقدام بهموقع او از مرگ نجات يافته است. سعيد، برادر اين پرستار با بيان اين موضوع به «اعتماد» گفت: «باوجود تلاش مسوولان بيمارستان 22بهمن براي انتقال برادرم به يكي از بيمارستانهاي مجهز اما او به دليل عملي نشدن اين امر جان خود را ازدست داد.»
اين حادثه واكنش وزير بهداشت را نيز به دنبال داشت. حسن قاضيزاده هاشمي با انتشار پيامي، اقدام آقاي رضايي براي احياي بيمار مبتلا به آنفلوآنزا را ايثارگونه دانست و نوشت: «اين اتفاق بار ديگر ثابت كرد، حرفه كادر بهداشتي و درماني كشور، نه يك شغل كه خدمتي شبانهروزي با توشهاي گرانسنگ از دانش، تجربه، عشق، فداكاري و ايثار است. خدمتي كه با هيچ معيار مادي قابل قياس و جبران نيست.» همزمان محمد شريفي، قائممقام سازمان نظام پرستاري كشور نيز از جامعه پرستاري خواست تا به احترام آقاي رضايي كه جان خود را در راه خدمت به مردم از دست داد، يك هفته با روبان مشكي در محل كارشان حاضر شوند. رضايي برادر اين پرستار فداكار از جزييات حادثه به روزنامه اعتماد ميگويد:
برادرتان چگونه به بيماري آنفلوآنزا مبتلا شد؟
چند روز پيش زني مسن كه بيماري آنفلوآنزا داشت، با حال وخيمي به بيمارستان 22 بهمن منتقل شد. برادرم آن روز سوپروايزر بيمارستان بود اما چون پرستارهاي اورژانس درگير بيماران ديگري بودند، خود وارد عمل شد و با پرستاري ديگر عمليات احيا را روي آن زن انجام داد. همين كار باعث شد او به بيماري آنفلوآنزا مبتلا شود.
آقاي رضايي چه زماني از سرايت بيماري به خود باخبر شد؟
چند روز قبل از فوتش، خيلي بيحال شده بود. به دو پزشك مراجعه كرد اما پزشك اول متوجه بيمارياش نشد. به مرور كسالتش بيشتر شد تا اينكه به پزشك ديگري مراجعه كرد. او از ريهاش عكس گرفت. آنجا مشخص شد بيماري بهشدت در بدن برادرم رشد كرده. بلافاصله در همان بيمارستان 22 بهمن بسترياش كرديم. خودش وقتي عكس ريهاش را ديد فهميد خيلي حالش وخيم است.
چه تلاشهايي از سوي كادر بيمارستان براي بهبود حال برادرتان انجام شد؟
كادر بيمارستان 22 بهمن خيلي زحمت كشيدند. از هيچ خدمتي دريغ نكردند اما با اين همه اين قول مسوولان كه برادرم را به بيمارستاني مجهز در مشهد يا تهران اعزام كنند، عملي نشد.
چرا اين اتفاق نيفتاد؟
ميگفتند امكانات نداريم، تخت مخصوص در بخش آيسييو موجود نيست و مسائلي از اين دست. ما حتي از نظر مالي حاضر بوديم خودمان هزينهها را بدهيم اما اين اتفاق نيفتاد. ما هنوز باورمان نميشود برادرم از ميانمان رفته است.
چه زماني حال برادرتان وخيم شد؟
بامداد شنبه، برادرم تشنج كرد و از نفس افتاد. سريع آمدند او را سوار آمبولانس كردند تا به بيمارستان قائم ببرند اما چند ساعت بعد خبر فوتش را به ما دادند.
برادر شما به بيماري ريوي هم مبتلا بود؟
به هيچوجه، برادر من 33 سال بيشتر نداشت و خيلي سر حال بود. او يك پسر دوساله به نام اميرحسين دارد كه حالا پدرش را از دست داده. واقعا نبايد به خاطر اين بيماري، پرستاري متين و وظيفهشناس از بين ما ميرفت.
از مسوولان كسي در مراسم تشييع برادرتان شركت كرد؟
بله، شايد مراسم تشييع محمد باشكوهتر از مراسم خيلي از بزرگان نيشابور برگزار شد اما در همين مراسم بعضي از مسوولان رفتار نامناسبي داشتند كه تاسفبار بود. يكي از آنها به پدرم گفته بود به ديگران نگوييد پسرتان به خاطر آنفلوآنزا فوت كرده. واقعا وقتي وزير بهداشت شخصا تسليت ميگويد ديگر چرا بايد پنهانكاري كرد؟ اين كارها داغ دل ما را تازه كرد.
عكسالعمل اهالي نيشابور نسبت به اين اتفاق چه بود؟
هركسي كه خبر را شنيده بود در مراسم حضور داشت. يكي از آنها مردي ميانسال بود كه با شنيدن خبر فوت برادرم، به بيمارستان 22 بهمن رفت و حلوا خيرات كرد. وقتي از او پرسيدند چه نسبتي با برادرم دارد گفته بود چند وقت پيش كه پسربچه بيمارش را به بيمارستان آورده بود، محمد مثل برادر از او مراقبت كرد تا حالش خوب شود.
از آن زني كه برادرتان عمليات احيا رويش انجام داد، خبر داريد؟
شنيدهام خداروشكر او زنده مانده.