• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3427 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۹ دي

آبروي ايرانيان؛ آنهايي كه مي‌ريزند و آنهايي كه جمع مي‌كنند!

محمد بهشتي

صفحه اينستاگرام «الكسي لوچف»، قهرمان وزنه‌برداري كه ركورد حسين رضازاده را شكسته بود، با احراز دوپينگ وي مورد هجمه تعدادي از هموطنانمان قرار گرفت. البته اين موضوع يادآور رخدادهاي مشابهي است؛ فحاشي در صفحه خانم ليما مجري برزيلي مراسم توپ طلا به علت پوشش نامناسب، حمله به صفحه فيس‌بوك زايتسف بازيگر تيم ملي واليبال ايتاليا پس از شكست تيم ايران و همينطور تمسخر و توهين به ليونل مسي در صفحه فيس‌بوكش پس از اعلام هم‌گروهي تيم ملي فوتبال ايران و آرژانتين در رقابت‌هاي جام جهاني فوتبال۲۰۱۴. موج تمسخر و توهين اين‌بار نيز بلافاصله با موجي از عذرخواهي و اعلام شرمندگي و مبري دانستن ملت ايران از اين قبيل رفتارها همراه بود.
 اين نوع واكنش‌ها معمولا پرسشي دايمي را مطرح مي‌كند كه علت اين رفتارها چيست و چرا از ملت‌هاي ديگر در شرايط مشابه چنين كارهايي سر نمي‌زند و چرا اين دودستگي آنقدر عميق وجود دارد. وقتي‌كه به عنوان مثال تروريستي امريكايي يا نروژي آتش بر تعدادي از غيرهم‌كيشانش مي‌گشايد معمولا نمي‌بينيم كه امريكاييان هر كدام به نمايندگي از امريكا از طرف مقابل عذرخواهي كنند يا بخواهند سرزمين‌شان را به نحوي تبرئه كنند، ولي وقتي يك تروريست ايراني در استراليا اقدامي ناشايست انجام داد بسياري از ايرانيان استراليا تلاش كردند با اهداي گل و ابراز تاسف و آگاه كردن اطرافيان‌شان نسبت به نامتعادل بودن آن شخص خاص، ايران و ايرانيان را به‌طوركلي تبرئه كنند.
 اختصاص رفتارهاي فوق به ايرانيان سبب مي‌شود در اين بزنگا‌ه‌ها بهتر بتوانيم جامعه ايران و احوالات و اختصاصاتش را بشناسيم. در چنين موقعيت‌هايي دو روي احوال جامعه ايراني به وضوح به ديده مي‌آيد؛ گروه نخست احوالات بيمار و بحران‌زده جامعه ايراني را نمايندگي مي‌كند و گروه دوم گذار جامعه ايراني را از بحران‌زدگي به تفوق و غلبه مدنيت نويد مي‌دهد. خوش‌احوالي هر جامعه منوط به تعادلي ميان متن‌نشيني و حاشيه‌نشيني است، ليكن در ايران از نزديك به شش دهه پيش ميزان احوالات جامعه به سمت غلبه حاشيه‌‌نشينان بر متن‌نشينان‌ ميل پيدا كرد و ناخوش‌احوالي‌اي را به همراه داشت كه مي‌توان از آن تعبير به «بحران مدنيت» كرد. غلبه حاشيه‌نشيني و به بيان بهتر بر اريكه نشستن بحران مدنيت، همراه با تجزيه «جامعه» به مثابه يك واحد منسجم حياتي، به «جمعيتي»
 متفرق از افراد است.
 در چنين شرايطي فرد احساس بودن به عنوان عضوي از يك جامعه را از دست مي‌دهد و ميل به تفرد پيدا مي‌كند. زندگي در جامعه بحران‌زده بيشتر شبيه به سر بردن در ميانه شلوغي و ازدحامي از افراد ناشناس است كه در آن «كسي به كسي نيست»؛ نتيجتا فرد احساس مي‌كند ديگران متوجه او و رفتارهاي زشت و زننده‌اش نمي‌شوند! در اين وضعيت تكروي امري طبيعي است؛ هر كسي حتي در مقياس جهاني نيز خود شخصا دست به كار احقاق حقوقش مي‌شود. و نتيجتا همه صحنه‌ها همچون اركستري است كه هر كس ساز خود را مي‌نوازد و برايش مهم نيست چيزي كه شنيده مي‌شود تا چه اندازه گوشخراش است. در واقع در شرايط غلبه بحران مدنيت امر عمومي به برآيند افعال افراد تقليل پيدا مي‌كند كه هر كدام با انگيزه شخصي و بي‌توجه به نتايج و تالي‌هاي فاسد اعمال‌شان، احساساتي و پرخاشجويانه رفتار مي‌كنند.
روي ديگر سكه به‌عكس اميدواركننده است؛ غلبه مدنيت بر بحران مدنيت نويد شكل‌گيري دوباره جامعه‌اي منسجم را مي‌دهد كه در آن تفوق با تعداد افرادي است كه به عنوان يك عضو احساس نمايندگي از سوي يك جامعه را دارند. در اين حالت سرنوشت مشترك و امر عمومي معني و اهميت پيدا مي‌كند و حتي منافع و تصميمات فردي را تحت تاثير قرار مي‌دهد. غلبه مدنيت علايم و نشانه‌هايي دارد از جمله اينكه مردم احساس مي‌كنند كوچك‌ترين رفتارشان در معرض نظر و قضاوت كل جامعه و حتي جهان است و نتيجتا به جنبه‌هاي عمومي اعمال و رفتارشان و به تالي‌هاي فاسد كارهايشان بيشتر مي‌انديشند. خصوصا در شرايطي كه موضوع مقياسي وسيع و جهاني دارد جامعه مدني سعي مي‌كند بيش از پيش مبادي آداب رفتار كند و به همين خاطر است كه در شرايطي كه ديگران دچار خبطي شده‌اند و نگراني از ميان رفتن آبروي ملي در ميان است پادرمياني مي‌كنند و تلاش مي‌كنند تصويري مطلوب از خود و جامعه‌شان عرضه كنند. «قائميت به ذات» يكي از صفات فرهنگي ايرانيان است كه در شرايط بحراني به تفرد و تكروي دامن مي‌زند ليكن همين صفت در شرايط غيربحراني منافي رفتارهاي يكپارچه اجتماعي نيست و حتي به آن كمك مي‌كند مثل حالتي‌ كه ويولون‌نواز و نوازنده پيانو و فلوت و... براي موفقيت اركستر هر كدام به تنهايي سعي مي‌كنند كار خود را به نحو احسن
 انجام دهند.
شرايط بحراني يا غيربحراني يك جامعه را حتي مي‌توان در ابراز احساساتش تشخيص داد. در حالت بحران‌زدگي غالب رفتارها نه كنشگرانه كه واكنشي است. رفتارهاي واكنشي معمولا احساساتي و اغراق‌آميز است و نتيجتا شكست‌هاي هرچند كم‌اهميت در جوامع بحران‌زده معمولا تلخكامي‌اي دوچندان به همراه مي‌آورد و به دنبال آن موج سرزنش‌ها با عبارت «ما ايراني‌ها حق‌مان همين است... » آغاز مي‌شود و به عكس پيروزي‌هاي ناچيز نيز باعث ذوق‌زدگي‌ بيش از اندازه مي‌شود، ليكن نه تلخكامي و نه ذوق‌زدگي ديري نمي‌پايد و به زودي به دست فراموشي سپرده مي‌شود. در اين حالت افراد در پي احقاق حق و عدالت جمعي نيست كه از خود واكنش نشان مي‌دهند بلكه صرفا مي‌خواهند آتشفشان خشم و تلخكامي شخصي
خود را خالي كنند.
طبيعي است كه از جامعه بحران‌زده انتظار رفتارهاي آرام و موقر و متين را نداشته باشيم چراكه جامعه مدني است كه مي‌تواند احساسات خود را مديريت و كنترل كند. وليكن مشاهده اين قبيل رفتارها نبايد به نااميدي بينجامد. هرچند علايم بحران مدنيت هميشه هياهو و تظاهر بيشتري دارد و شرايط را نااميدكننده‌تر از آنچه هست‌ جلوه مي‌دهد ولي از سوي ديگر مي‌توان هزاران دليل آورد مبني بر اينكه بيش از يك دهه است كه جامعه ايران آهسته و پيوسته به سمت تفوق مدنيت در حركت است و ديري نخواهد پاييد كه رفتارهاي بيمارگونه در قياس با رفتارهاي مدني و موقر در سايه قرار خواهد گرفت و لذا بر نخبگان جامعه است كه اين بلوغ اجتماعي را درك و با آن همراهي كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون