تجربه گرانبهاي رايگيري
سيد علي ميرفتاح
دموكراسي، ديني و غيردينياش يعني همين كه مردم حاكم بر سرنوشت خود باشند و آزادانه سر صندوق راي بروند و كانديداهاي مورد نظر خود را انتخاب كنند. فرق ما هم با كشورهاي غيردموكراتيك همين است كه ابزار رايگيري در آن قوت و قدرتي دارد كه نميشود بيرو نقش كرد. البته فرآيند رايگيري در جمهوري اسلامي منتقدان فراواني دارد. از يك طرف مخالفين دموكراسي و از يك طرف مدافعين دموكراسي اين شيوه انتقال قدرت را قبول ندارند... اما واقعيت اين است كه فعلا به راهي جز انتخابات نبايد فكر كرد و هر دو طيف لازم است كه كوتاه بيايند و به اقتضائات روزگار گردن بگذارند. اقتضاي روزگار يعني همين كه با خوب و بد ماجرا كنار بياييم و توقعات حداكثري را كنار بگذاريم.
فهم اقتضائات روزگار را دستكم نگيريد. ما - از هر طيف اعتقادي و سياسي كه باشيم - بايد بدانيم در چه جغرافيا و تاريخي به سر ميبريم و از كجا شروع كردهايم و به كجا رسيدهايم. توقعات حداكثري براي ساختن آينده البته چيز بدي نيست. همت بلند آر كه مردان روزگار از همت بلند به جايي رسيدهاند. اما براي رسيدن به وضع مطلوب، همين قدر كه بتوان مقدمات دمدستي را فراهم كرد كافي است. اگر ميبينيد امروز عدهاي عصبانياند و اتفاقات روز را تحمل نميكنند دليلش همين است كه نميتوانند با اقتضائات كنار بيايند. عصبانيها را در هر دو طيف ميتوان ملاحظه كرد. آنها كه با جمهوريت نظام ميانه خوبي ندارند يا آن را به دلخواه معني ميكنند، نگرانند كه مردم به آنها كه نبايد راي بدهند و همه رشتههايشان پنبه شود.
اين نگراني آنها را عصباني ميكند و باعث ميشود تيترهاي تند بزنند و سخنرانيهاي تيز بكنند. از اين طرف هم عدهاي نگرانند كه مبادا ساز و كار انتخابات به سمتي برود كه عملا مردم نتوانند كانديداهاي خود را انتخاب كنند. اين نگراني هم به عصبانيت ختم شده و باعث شده كه يك عده همان حرفهاي تكراري قبل را بزنند كه «سرانجام انتخابات از قبل معلوم است».
در هر شرايطي ما همواره با عدهاي روبهروييم كه فرآيند رايگيري را «بازي» نظام ميدانند و آن را صرف نمايش برميشمرند. بحث كردن با اين عده از هر كاري سختتر است و حتي اگر بيش از 30 نمونه بياوريد كه فرضيهشان را ابطال كند، باز مرغ مخالفخوانشان يك پا دارد و حرف هيچكسي را قبول نميكنند. گاهي كه در بحث كم ميآورند به سيم آخر ميزنند و جناحهاي سياسي موجود را سر و ته يك كرباس مينامند. لابد توي ماهواره از خيلي از بازندههاي سياسي شنيدهايد كه روحاني و احمدينژاد فرقي با هم ندارند و همهشان جزو يك برنامه از پيش تعيين شدهاند.
اما ما كه در اينجا زندگي ميكنيم ميدانيم اين حرف بياصل و اساس است و آدمها با هم فرق دارند. حتماحتما بين روحاني و احمدينژاد فرق است. اين را اگر كسي نفهمد معلوم است كه حواسش به چيزهاي ديگر است... بگذريم. بحثم چيز ديگري است. ميخواهم بگويم كه در تاريخ جمهوري اسلامي صندوقهاي راي هميشه مهم بوده است. منكر چيزهاي ديگر نيستم، حتما چيزها و نهادهاي مهم و تاثيرگذار زيادي وجود دارند. اما قدرت صندوق را
نبايد دستكم گرفت.
اتفاقا عصبانيت مفرِطها و مفرَطها سر همين اهميت است، اينها به تجربه دريافتهاند كه صندوق ميتواند همه چيز را عوض كند و ماجرا را به يك سمت ديگر ببرد. از من بپرسيد ميگويم قشنگي و ويژگي مثبت جمهوري اسلامي هم همين است كه در يك بزنگاههايي جز مردم نيرويي براي تغيير وجود ندارد... علت عصبانيت همين است. اما عصبانيت از چه چيز. اين عصبانيت از چند كانديداي مجلس و خبرگان نيست بلكه عصبانيت از قابليتهاي پنهان و آشكار نظامي است كه هنوز هم روي كاكل رايدهندهها ميچرخد، علت عصبانيت اين است كه چرا اين نظام قابليت انعطاف دارد و ميتواند يك باره مردم را به صحنه بياورد
و ورقها را برگرداند.
سر همين قابليت است به نظرم كه بايد قدر بنيانگذار جمهوري اسلامي را بدانيم و به روح پرفتوحش درود بفرستيم. او بوده كه با شعار «جمهوري اسلامي» نه يك كلمه كم، نه يك كلمه بيش قابليتي را تعبيه كرده كه حتي در بحرانيترين شرايط مردم بتوانند وارد صحنه شوند و اوضاع و احوال را دگرگون كنند. نيازي نيست خودمان را با فرانسه و سوييس مقايسه كنيم. اينجا ايران است و تجربه 100 ساله رايگيرياش نميگذارد شبيه كشورهاي منطقه شود. بهخصوص اين تجربه گرانبهاي 36 ساله را بايد قدر بدانيم.