نياز مبرم به مربي حسابي
سيد علي ميرفتاح
يك تيم شكست خورده را دادند به يك مربي خوب و كاربلد، ديديد كه چه نتيجه فوقالعادهاي گرفت. نيازي به گفتن نيست كه من فوتبالي نيستم و برايم استقلال و پرسپوليس فرقي ندارند. نه از باخت استقلال غمگينم و نه از برد پرسپوليس در باطنم عروسي راه انداختهام. عرض من چيز ديگري است و ميخواهم به بهانه مديريت فوقالعاده برانكو حكم كلي صادر كنم كه «هركجا كار را به كاردان بسپريد شك نكنيد كه نتيجه ميگيريد». قدري نگاهتان را از ورزش به سمت سياست بچرخانيد و ببينيد كه اگر ما ده، دوازده برانكوي سياسي و اقتصادي داشتيم بسياري از تيمهاي شكست خوردهمان ميتوانستند طعم پيروزي خوب و قاطع را بچشند. در نظر من ظريف برانكويي است در حوزه ديپلماسي. يك تيم ديپلماسي با تجربه از آنجايي كه بندگان خدا «هد» مناسب نداشتند نتيجه نميگرفتند و نااميد و مغموم از اين شهر به آن شهر سفر ميكردند و دست از پا درازتر برميگشتند. تيم ايرادي نداشت اما برانكويي لازم بود تا هر كسي را سرجايش بنشاند و بيتوفيقي را از سرراهشان بردارد و به موفقيتشان برساند. ما در حوزههاي مختلف تيمهاي قدر و باتجربه و كارآزمودهاي داريم كه طفليها چون هد مناسب بالاسر خود ندارند هرز ميروند و متواليا سرشان به ديوار ناكامي ميخورد و راه به جايي نميبرند.
مديران كاردان و باتجربه ميدانند كه هيچ نيرويي نيست كه كاري از دستش برنيايد و بياستعداد باشد. در خلقت خدا بياستعداد نداريم و خداوند متعال همه بندگانش را با يك كاربري ويژه به دنيا آورده است. بعضيها خوش اقبالند، در مسير زندگي به يك مربي خوب و نكتهدان و تيزهوش ميرسند و يكباره خودي نشان ميدهند و به عنوان پهلوان و قهرمان و هنرمند و نامي مطرح ميشوند. يك عده هم مثل حقير عين گياهخودرو خود را به تقدير ميسپرند تا يا هبا و هدر شوند و غصه بخورند كه چرا به كار جهان نميآيند، يا دست بر قضا خرشان را كنار خر علافها ببندند و سري توي سرها در بياورند...
كارمندان مملكت ما طفليها وضع و حال خوبي ندارند. متهمند به تنبلي و بيكاري. مدام اين طرف و آن طرف گزارش ميدهند كه اينها روزي سه دقيقه كار ميكنند و پشت ميز چرت ميزنند و كار امروز را به فرداهاي نيامدني موكول ميكنند و خواهشهاي اربابرجوع را به جاهاي نگفتني احاله ميدهند. درباره كارمندان لطيفه ميسازند و ميان برنامه تلويزيوني توليد ميكنند كه اينها بخور و نمير ميگيرند و هيچ كاري نميكنند و زندگي را در عسرت ميگذرانندحتي اين طفليها را انگ ميزنند كه هوش كاريشان كم است و از عهده حل مسائل پيچيده برنميآيند. آدم وقتي يك جا كار بكند كه منشأ اثر نباشد و نتواند خودي نشان بدهد كمكم افسرده ميشود و خود را «لوزر» ميپندارد و باور ميكند كه بدبخت و بيچاره است. گرفتاري نظام ديوانسالار مملكت ما شبيه ديگر جاهايي است كه بايد يك مربي كاربلد و باتجربه و توانمند و زيرك بيايد تا استعدادها را كشف كند و هر كسي را سرجاي اصلياش بنشاند. برانكو كار خارقالعادهاش همين است كه آن تيم افسرده حال و بيحوصله و غمگين را مديريت كرد و باعث شد كه از آن وضعيت سابق خود درآيد و دل هوادارانش شاد باشد. ما عين برانكو نياز داريم كه در عرصههاي مختلف بر سر تيمهاي كارگري و اداري و علمي و دانشآموزي و دانشجويي و غيره و ذلك بگذاريم تا بقيه هم مثل پرسپوليس بتوانند خودي نشان دهند و از اين حالت كرختي و افسردگي درآيند. ما از حيث نيروي انساني مشكلي نداريم.
در هيچ عرصهاي مشكل نيروي انساني نداريم. خداوند به اين مملكت لطف كرده و در استعداد و توان و كارايي و علم از اين مردم چيزي كم نگذاشته. آنچه ما كم داريم مربي تيزهوش و خبره و با استعداد است. ما برانكو، ظريف، زنگنه، فرجيدانا و از اين قبيل كم داريم تا بيايند و تيمها را تكاني دهند و از قعر جدول بالايشان بكشند و قهرمانشان كنند. اينها كه قعر جدولند عيب و ايرادي ندارند. عيب و ايرادي اگر هست از مربيهايي است كه تجربه ندارند و خطاهاي جبراننشدني ميكنند و خودشان هنوز گير و گرفتاري زياد دارند. عيب قصه فقط اينجاست كه در فوتبال ميشود مربي خارجي آورد اما در عرصههاي ديگر نه. ديگر آن وقتي كه ميرفتند براي ادارههاي گمرك و غلات مدير فرنگي ميآوردند گذشته. بايد بگرديم و از زير سنگ هم شده مربي خوب كاربلد پيدا كنيم. انشاءالله تعالي.