امروز، روز جهاني بناهاي تاريخي است
هويت خود را پيدا كنيم
مهدي حجت*
اگر امروز به پيرزني در يكي از روستاهاي دورافتاده كشور پيشنهاد دهيد كه به جاي سماور صدساله و عتيقهاش، يك سماور نو و اندكي پول بگيرد، قطعا قبول نميكند و ميداند كه ارزش آن سماور بسيار بسيار بيشتر از آن است و نگهداري و مراقبت از آن اتفاقي مهم. اين فرهنگ و آگهي درباره اجناس عتيقه، يادگاريهاي تاريخي مثل كتابهاي دستنويس، زيورآلات و... در ميان همه مردم وجود دارد. هيچكس از ارزش اين بازماندهها، بيخبر نيست و لازم هم نيست كه درباره آنها كسي فرهنگسازي كند يا توضيح اضافهاي دهد اما درباره بناهاي تاريخي و آثار تاريخي همگاني، هنوز كه هنوز است چنين آگاهي وجود ندارد. البته كه در سالهاي اخير ميزان آگاهي مردم بالاتر رفته و اطلاعرساني درباره ارزش اين ميراث مهم و بزرگ هم بيشتر شده اما هنوز اين آگاهي در تمام جامعه نهادينه نشده و هنوز هم آدمهاي زيادي نه دركي از ارزش اين آثار دارند و نه آگاهي از نحوه نگهداري آن. همين است كه ميبينيم مالكان ساختمانهاي قديمي و تاريخي، به راحتي اين ساختمانها را با خاك يكسان ميكنند تا ساختماني امروزي بسازند و سود بيشتري نصيبشان شود. آگاهي و دانش درباره بناهاي تاريخي و نگهداري از آنها همگاني نيست و همين است كه با تمام تغييرها در سالهاي اخير و افزايش ميزان توجه مردم، همچنان در خبرها ميشنويم و ميخوانيم كه بناهاي تاريخي از بين رفتند يا در معرض خطر هستند. اگر اين فرهنگ همگاني نشود و ارزش اين ساختمانها و بناهاي باارزش در فرهنگ ما نهادينه نشود، سرنوشت روشني در انتظار اين ميراث گرانبها در سرزمين ما نيست اما اين اتفاق چطور بايد رخ دهد؟! كارشناسان زيادي درباره اين موضوع صحبت ميكنند، هشدار ميدهند و قصد فرهنگسازي دارند اما به گمان من، تنها فرهنگسازي و اطلاعرساني كافي نيست، چون اگر اين اقدامات كافي بود، فارغ از اينكه مديران چه ميكنند، مردم خود دست به مراقبت از اين گنجينه باارزش ميزدند. گره اصلي اين اتفاق در اين است كه ما، جان آثار و بناهاي تاريخي را نميشناسيم. جامعه ما نميداند كه بناهاي تاريخي در مسير توسعه و سرنوشت همگانياش چه نقشي دارد و چطور ميتواند هويت اين جامعه را معرفي كند و در شكلگرفتن اين هويت نقش داشته باشد. تكليف ما با بناهاي تاريخي روشن نيست، ما نميدانيم از اين آثار به جامانده از گذشتگان چه چيزي ميخواهيم يا اصلا اينها به چه درد ما ميخورند. جامعه ما نميداند با وجود اين آثار ميتواند چيستي و كيستي خود را تعريف كند و صرفنظر از سود سرشاري كه بخشهاي مختلف گردشگري و توريسم با اين بناها به ما ميرساند، هويت و شناسنامه ما در اين آثار نهفته شده. اين آگاهي و دانش كلي درباره بناهاي تاريخي و نسبتش با جامعه وجود ندارد. ما بايد اين بناها را به چشم موجودي زنده ببينيم كه جان و جسمي دارد؛ جاني كه به جامعه ايراني هويت ميدهد و جسمي كه ميتواند منبع خوبي براي جذب توريست و گردشگر و حتي اشتغالزايي دارد. چنين نگاهي گره اصلي تمام مشكلات حفظ و نگهداري بناهاي تاريخي را باز ميكند، اگر مديران فرهنگي در برنامهريزيهاي خود به چنين نكتهاي توجه كنند، اين آگاهي را به مردم منتقل كنند، سرنوشت بناهاي تاريخي در ايران هم از اين روزگار مشوش بيرون ميآيد و ميشود به آينده اميدوار بود.
٭رييس شوراي بينالمللي بناها و محوطههاي تاريخي