اتحاد منطقهاي براي ساخت دالان قابل اعتماد
در اين موافقتنامه يك شوراي هماهنگي متشكل از وزراي مربوطه هر سه كشور يا نمايندگان آنها و همچنين يك كارگروه اجرايي براي پيشبرد همه امور تنظيم و تعريف شده است. اين نكته نيز قابل يادآوري است كه بين ايران و افغانستان توافقات جداگانهاي در خصوص استفاده افغانها به ويژه بخش خصوصي آنها از بندر چابهار و منطقه آزاد آن وجود داشته و در حال انجام است.
علاوه بر اين قرار است تعريف مجددي در اين رابطه بين دو طرف با توجه به مجموعه ظرفيتها و نيازمنديها صورت پذيرد و در واقع تسهيلات لازم و مورد توافق در اختيار دولت افغانستان و بخش خصوصي آن قرار داده شود. به نظر ميرسد امضاي اين موافقتنامه حاوي دو پيام اقتصادي و سياسي است.
در حوزه اقتصادي بيانگر ضرورت تلاش در جهت تحقق ايده CONNECTIVITY و اتصال منطقهاي است. در واقع تلاش جمعي براي بهرهگيري از ظرفيت تمام كشورهاي منطقه براي سهولت دسترسي به يكديگر به ويژه در حوزه تجارت و ترانزيت است.
در اين مسير ايجاد ارتباط بين اين موافقتنامه و ساير موافقتنامههاي مشابه در منطقه از جمله موافقتنامه چهارجانبه عمان، ايران، تركمنستان و ازبكستان موضوعي مهم، كمككننده و سازنده خواهد بود.
همچنين مسير ريلي مورد استفاده ايران، تركمنستان و قزاقستان و نيز مسير ريلي چين، قرقيزستان، تاجيكستان، افغانستان و ايران كه مذاكرات آن بين مقامات 5 كشور در حال انجام است را بايد همگي در راستاي ايده ذكر شده فوق دانست.
در حوزه سياسي بايد توجه داشت اين موافقتنامه نهتنها آمادگي پذيرش ساير كشورهاي منطقه را در درون خود دارد، بلكه اساسا در مقابل هيچ سازوكار منطقهاي مشابه نيز قرار نداشته و آن را مفيد و سازنده نيز نميداند.
در خاتمه ذكر اين نكته لازم است كه هر چند ريشه بيثباتي و ناامني در منطقه لزوما برخاسته از توسعهنيافتگي نبوده و بايد نيات سياسي و ژئوپولتيك منطقهاي وشايد در مواردي فرامنطقهاي را نيز بدان افزود، اما اين اميدواري وجود دارد كه رشد تعاملات منطقهاي در حوزه تجارت و ترانزيت و توليد منافع لازم براي همه طرفها، انگيزه لازم را براي مشاركت جمعي در جهت بهرهگيري از فرصتها و مقابله با تهديدات جمعي فراهم آورد. اين را بايد يكي از الزامات منطقهاي كه در آن زندگي ميكنيم بدانيم و در جهت تحقق آن تلاش كنيم.