تهران تا شمال؛ و باغهاي گمشده
علي اعطا
معمار و پژوهشگر شهري
تا تقويم خبر از تعطيلي دو، سه روزه ميدهد، تهران نشينان قصد سفر ميكنند. سفر به كجا؟ عمدتا شمال كشور. بالاخره شرايط سفر به شمال به گونهاي است كه معمولا هزينه آنچناني ندارد و براي يك خانواده تهران نشين مثلا چهار نفره با درآمد متوسط، شمال رفتن شدنيتر است، تا سفر به هرجاي ديگري كه لازمهاش مثلا حمل و نقل هوايي باشد. از طرفي بالاخره طبيعت شمال كشور هم دلپذير است و دور شدن براي دو، سه روز از همين تهران خاكستري هم لابد غنيمتي است. امروزه، تهران شهري خاكستري است. خاكستري، نه صرفا از بابت هوايي كه عموما آلوده است و خيلي از روزها، انگار گردي خاكستري روي چشماندازهاي شهر پاشيدهاند. تهران امروز، پر است از ساختمانهاي متراكم و ناهنجار كه مجالي براي نفس كشيدن نميدهد. در همين تعطيلات چند روزه اخير، تصاوير جادههاي منتهي به شمال كشور در رسانهها به شكل وسيعي منتشر شد. گويا ترافيك سنگين ماشينها، باعث شده بود خيليها كنار جاده چادري بزنند و زيراندازي پهن كنند و چند ساعتي استراحت كنند. يا اينكه، گويا در ترافيك سنگين تونل كندوان، افرادي مشكل تنفسي پيدا كرده بودند و راه گريزي هم نداشتند. تصاوير را كه نگاه ميكردم از ذهنم گذشت آيا اگر شهر تهران در اين حد متراكم نبود، اگر ساختمانها و برجها يكي يكي به جاي باغها سبز نشده بودند، و باغهاي پرشمار اين شهر، تا اين ميزان تخريب نميشدند، آيا به بهانه هر تعطيلي دو، سه روزه، تهران نشينان مثل جنزدهها از شهر فرار ميكردند تا برسند به جايي كه طبيعت دلپذيري داشته باشد ودار و درختي؟ مدتي پيش در كتاب برگهايي از تاريخ تهران، نوشته داريوش شهبازي، مطلبي ميخواندم با عنوان تهران و باغهاي گمشدهاش. تعبير باغهاي گمشده، اشاره دارد به تعداد زيادي از باغات تهران از دوران صفويه، تا به امروز؛ كه در مقاطع مختلف تاريخي به دلايل مختلفي از بين رفتهاند. نويسنده به عنوان مثال به باغ عيش آباد، در شمال عشرت آباد يا باغ هفت حوض در گلوبندك اشاره ميكند. حالا اگر بخواهيم كمي از اين باغهايي كه بيش از صد سال پيش از بين رفتهاند بگذريم و مقداري هم به يكي، دو دهه اخير بپردازيم، واقعيت اين است كه در اين 20،10 ساله، بسياري از باغهاي مناطق شمال، غرب و شمال غربي تهران، از بين رفتهاند. چرا؟ جواب ساده است. جريان قدرتمند ساخت و ساز، بسياري باغها را بلعيده و به جاي آن ساختمان و برج ساخته. گزارشهاي شوراي شهر در رابطه با تخريب باغات تهران اين موضوع را نشان ميدهد. اصلا كاري هم به گزارشهاي شوراي شهر نداشته باشيم، كافي است عكسهاي هوايي امروز و يكي، دو دهه پيش مربوط به اين مناطق تهران را با هم مقايسه كنيم. وقتي تصاوير ترافيك سنگين جاده چالوس و تونل كندوان و حوالي آن را نگاه ميكردم، به نظرم رسيد حتما نسبتي هست بين اين همه اصرار پايتختنشينان به فرار از تهران از يك سو، و تهراني كه جريان لجام گسيخته و حريص ساخت و ساز باغهاي پرشمار قديمياش را به يغما برده؛ چه با مصوبهها و ضابطههايي كه نتيجهاش از بين رفتن تدريجي باغهاي اين شهر در شكل و ظاهري قانوني بوده و چه با هر نوع اقدامي براي از بين بردن و خشكاندن باغهاي اين شهر. اگر پايتخت اينقدر خاكستري نبود، اينقدر متراكم نبود، و اگر در ميانه ساختمانها و برجهاي پايتخت، باغهاي قديمي اين شهر رو به پايتختنشينان گشادهرويي ميكردند، اين تعداد از پايتختنشينان به بهانه هر تعطيلي دو، سه روزه، تا اين ميزان به سمت استانهاي شمالي سرازير ميشدند؟