پروندههاي عمومي
سيد علي ميرفتاح
لازم است درباره كرگدننامه پريروز يك توضيحي بدهم. امروز از دفتر قائممقام وزارت بهداشت، از دفتر آقاي دكتر حريرچي، زنگ زدند و گفتند اين قولي كه از ايشان درباره دكتر مير و آقاي كيارستمي نقل كردهايد سنديت ندارد. پيش از اينها در شبكههاي مجازي، به نقل از آقاي دكترحريرچي نوشته بودند: «دكتر مير، كيارستمي را نميشناخته و فكر كرده او يك مريض معمولي است.»
من هم در يادداشتم همين كه پريروز منتشر شد بر همين مبنا اعتراضي كرده بودم و تعهد پزشكان و شان و مزلت بيماران معمولي را يادآور شده بودم. ظاهرا جز من ديگراني هم اعتراض كرده بودند و هركجا دستشان رسيده بود به حرف دكتر حريرچي نقد كرده بودند.
اما ظاهرا دكترحريرچي، قائممقام محترم وزارت بهداشت اين جمله را نگفتهاند. در خبرگزاريهاي رسمي هم كه چرخي زدم چنين جملهاي از ايشان نديدم. اينكه خبر چطور به تلگرام راه يافته، بيخبرم اما شخصا از بابت بيدقتيام به عنوان روزنامهنگار كه اصل خبر را سرچ نكردم و سندش را در خبرگزاريها جستوجو نكردم عذر فراوان ميخواهم. حقيقتا نبايد به شبكههاي اجتماعي اعتماد كرد و به صرف انتشار مكرر اخبار، بديهي و صحيحشان فرض كرد.
از اين به بعد بايد با ترديد بيشتري به خبرهاي فيسبوك و تلگرام نگاه كنيم و نقلقولها را وقتي باور كنيم كه خبرگزاريهاي رسمي تاييدشان كرده باشند. اما با اين همه تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها. اين حرف چندان هم بيمبنا نيست.
همه خبرهاي مربوط به پزشكي اين اتفاق اخير را كه مرور كنيم تهش به همين نتيجه ميرسيم؛ اگرچه دكتر حريرچي آن را نگفته باشد و وزارت بهداشت تقصيري متوجهش نباشد. اما حالا كه بحثش پيش آمده بد نيست اين را هم بگويم كه از اتفاق، اوضاع بيماران عادي بهتر است. هرچقدر آدم بيسروصداتر برود بيمارستان يواشكيتر دوره معالجاتياش را بگذراند وضعش بهتر است.
خدا نكند مريضي آدم رسانهاي شود آن وقت همه اعم از خواص وارد و عوام ناوارد داخل در پرونده ميشوند اظهارنظر ميكنند. يكي از رفقاي پزشك گفته سندرمي وجود دارد به اسم مراقبت بيش از حد پزشكي كه نهتنها فايده ندارد بلكه بيمار را به دردسر مياندازد و اذيتش ميكند. من به اين سندرم يك سندرم ديگر هم اضافه ميكنم و آن حضور حداكثري «همه» است در پرونده.
الان ماندهام در اين ميان چرا دكتر مير از خودش و از پسرش اعاده حيثيت يا دفاع نميكند. بالاخره يا اين حرفها راست است يا دروغ. اگر راست است كه بايد بيايد و بگويد كه چرا اين اتفاق ناگوار افتاده، اگر هم دروغ است بيايد و بگويد اين شايعهها از كجاست و چرا گريبانشان را گرفته... منتها الان همه حرف ميزنند جز تيم اصلي. حرفي كه ميزنم كلي است و ربطي به اين اتفاق ندارد اما خدا نكند كه پروندههاي پزشكي، عمومي شوند و زير دست ديگران بيفتند. حتي رفقاي روزنامهنگار من هم كه كوچكترين اطلاعي از پزشكي ندارند الآن با خيال آسوده اظهارنظر پزشكي ميكنند و درباره پيچيدگيهاي پرونده نظر ميدهند. سهل است حتي به عنوان منبع خبري، چيزي را تاييد يا تكذيب ميكنند.
يك جا ديدم به نقل از يكي از رفقاي روزنامهنگارم نوشته بودند علت فوت آمبولي... است. عجيب نيست به نظرتان؟ خود اينكه پزشكان توي كار هم دخالت كنند واقعا يك معضل است و عرصه را براي بيمار و تيم اصلي هر دو تنگ ميكند چه برسد به اينكه در باز شود عوام هم داخل شوند. در همين شبكههاي اجتماعي جستوجو كنيد ببينيد چند نفر از «روزنامهنگاران و هنرمندان» از آمبولي و پاره شدن حالب و پليپ روده گفتهاند و با قطعيت تمام اظهارنظر كردهاند. حتي مردم كوچه و بازار هم همين بحثهاي پزشكي را هركجا پا بدهد پي ميگيرند.
در گروههاي تلگرامي كه غوغاست. كلا نميدانم با من همعقيدهايد يا نه كه ما ايرانيها علاقه عجيبي به طبابت داريم و همين كه مجالي بيابيم خيلي راحت درباره مريضيها و روشهاي درماني اظهارنظر ميكنيم، بلكه نسخه ميپيچيم.
حتي توي تاكسي هم ميشنويم كه يكي از اشتباه ميرها ميگويد و يكي از اشتباه سفر به فرانسه و... حقيقتش را بخواهيد دلم براي تيم پزشكي سوخت و در اين جور مواقع وضع يك بيمار معمولي به مراتب بهتر است براي اينكه ديگران نه خبردار ميشوند و نه رگ گردن كلفت ميكنند كه وارد قصه شوند.