نشست پاريس و تريلي نيس
وي گفت: وجه خشن و غيردموكراتيك اين سازمان موجب شده بسياري از سازمانهاي حقوق بشري بر ماهيت فرقهاي و ممانعت اين سازمان براي چشمپوشي قطعي از خشونت صحه بگذارند.»
در اين صورت دولت فرانسه پذيرفته است كه آنان گروهي خشونتطلب و تروريست هستند، پس چگونه ميتواند به آنان اجازه دهد در خاك فرانسه تشكيل جلسه دهند و برخي از حاميان تروريستي 11 سپتامبر از عربستان را نيز به جلسه خود دعوت كنند و همزمان عزادار حمله با كاميون به مردم و شهروندان بيگناه خود باشند و آن را محكوم كنند؟ چرا بايد مردم ساير كشورها با قربانيان اين خشونتها همدردي كنند، و در عين حال شاهد باشند كه با اجازه دولت فرانسه، يك گروه خشن و تروريست تحت چتر امنيتي دولت فرانسه جلسه برگزار ميكند؟ طبيعي است كه وقتي توجه نيروهاي پليس و امنيتي فرانسه بر حفظ امنيت چنين جلساتي متمركز شود، از شيوههاي جديد گروههاي تروريستي عليه مردم فرانسه نيز غفلت خواهد كرد.
3- مساله اساسي در جهان امروز اين است كه تروريسم و خشونت مثل ميوه سواكردني نيست. شايد 35 سال پيش كه بيشترين حمايت از مجاهدين(منافقين) را صورت ميدادند متوجه امروز نبودند. زيرا اگر ميتوان از اقدامات خشونتآميز و غيرانساني مجاهدين حمايت كرد، بايد آماده پذيرش مشابه اقدامات آنان در كشورهاي ديگر هم بود. اگر بستن كمربندهاي انفجاري از سوي مجاهدين خلق، از طرف حكومتهاي غربي از جمله فرانسه قابل دفاع بود، امروز هم كسان ديگري پيدا شدهاند كه آن كمربندها را ببندند، ولي در خاك فرانسه منفجر كنند. تروريسم خوب و بد نداريم. تروريسم كور است. اگر يك روز عليه مردم ايران بود، امروز هم عليه مردم فرانسه است. مسووليت آن هم با كساني است كه در گذشته چشمهاي خود را عليه آن تروريسم بستند، سهل است كه از آن حمايت هم كردند. فراموش نشور تروريست براي انجام اقدامات خود به اندازه كافي دليل و مدرك جور ميكند و چنين نيست كه مجاهدين براي جنايات خود توجيه داشته باشند ولي طرفداران داعش عليه فرانسه دستشان از اين توجيهات خالي باشد.
4- پرسشي كه بهطور جدي ميتوان طرح كرد اين است كه اگر امروز به هر دليلي حاميان و دستوردهندگان تروريستي فرانسه، بتوانند در يك كشور جلسه برگزار كنند و برخي از شخصيتهاي سياسي دولتهاي حامي انديشه داعشي نيز در آن شركت كنند، دولت فرانسه يا ساير دولتهاي غربي چه واكنشي نشان خواهند داد؟ آيا جز اين است كه محل جلسه را بمباران ميكنند، حتي بدون اينكه اخطار قبلي دهند؟ آيا جز اين است كه كشور محل برگزاري جلسه را تحريم ميكنند و تحت حمله قرار ميدهند؟
كشتن مردم بيگناه و بيخبر از همهجا، يك جنايت است، ولي جنايت به مراتب بزرگتر، معيارهاي دوگانه در كشورهاي غربي است. اينكه با حكومت ايران مخالف هستند و برخي از سياستهاي داخلي يا منطقهاي آن را نميپذيرند، حق هر كشوري است ولي اينكه به دليل اين مخالفت، از گروههاي جنايتكار و تروريستي عليه اين حكومت دفاع كنند يا اجازه فعاليت به آنان دهند، يك جنايت بزرگ است. دولت فرانسه نميتواند عليه تروريستهايي كه مردم فرانسه را ميكشند موضع خصمانه بگيرد و همزمان تروريستها عليه مردم ايران را زير چتر حمايتي و امنيتي خود قرار دهد. حتي سكوت ساير كشورهاي غربي نيز در اين مورد پذيرفتني نيست. يك موضع ضد تروريستي وقتي اصيل است كه در اين مواقع اتخاذ شود. در واقع غرب و فرانسه وقتي ميتوانند ثابت كنند كه صادقانه با تروريسم مخالف هستند كه ضديت خود با اقدامات تروريستي عليه ايران كه با دولت آن مخالف هستند نشان دهند و الا مخالفت با تروريسمي كه در فرانسه آدم ميكشد رفتار غيرمنتظرهاي نخواهد بود.
واقعيت اين است كه اين يادداشت در مقام ريختن نمك به زخم ناشي از اقدام زشت و جنايتكارانه روز پنجشنبه در نيس فرانسه نيست. اين زخمي است كه بايد بر آن مرهم گذاشت و نه آنكه نمك پاشيد و بايد آن را محكوم كرد، ولي اين تقارن ميان اقدام مزبور و جلسه مجاهدين خلق در پاريس فرصتي فراهم كرده تا بلكه كشورهاي غربي دست از معيارهاي دوگانه در برخورد با تروريزم بردارند و حداقل از اين نظر مساوات و برابري را ميان خود و ديگران رعايت كنند.
هر دم از اين باغ برى ميرسد!
از اين منظر كار آقاى جانسون بهشدت دشوار و شكننده است. خانم مي با اين انتخاب نشان داد كه شيوه تعامل مثبت را انتخاب نكرده است و اين از روش محافظهكارانه حزبش به دور است. بايد ديد او واقعا چالش كاستن از دو قطبى آسيبرسان جامعه بريتانيا، سر و سامان دادن به اقتصاد بحرانزده فعلى و كم كردن تنش با شركاى سياسى- تجارى رنجور اروپايى را چگونه ميخواهد همزمان به يك نقطه آرامش برساند.