• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3718 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۳ دي

اين همه آدم

سروش صحت

پريروز خيابان‌ها غلغله بود. انگار همه به خيابان آمده بودند. گفتم: «امروز روز تاكسي‌سواري نبود، بايد پياده مي‌رفتم.» راننده گفت: «بله جلو بسته است، جاي سوزن انداختن نيست.» مردي كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «ولي اين از اون ترافيك‌هايي هست كه آدم اعصابش خرد نمي‌شه.» زني كه عقب تاكسي نشسته  بود، گفت: «چه زندگي عجيبي داشت.» راننده گفت: «چه مرگ راحتي.» بعد گفت: «مرگ راحت نعمته... تا روز آخر روي پاي خودت باشي بعد بري بيمارستان، دو ساعت بعدش تمام... واقعا نعمته.» مرد گفت: «اصلا فكر نمي‌كردم اين همه آدم بيان... همه اومدن.» زن دوباره گفت: «چه زندگي عجيبي داشت... .»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون