اهميت «كاناپه» و «هجوم» در ميان فيلمهاي توقيفي
امير پوريا
در روزهاي مياني ارديبهشت ماه كه همچون بسياري از اهالي فرهنگ و هنر، اهميت اعتماد دوباره به دولت حسن روحاني را به ياد دوستان و - تا جايي كه ميشد- مردم ميآورديم، بر يك نكته با اعتقاد كامل تاكيد ميشد: اينكه تداوم و تثبيت دولت يازدهم در دوره بعدي، ميتواند شرايط مطالبه خواستههاي معقول و طبيعي اهل فرهنگ را فراهمتر كند. ما اعتماد كرديم تا بتوانيم بعدتر اعتراض كنيم و حتي طلبكار باشيم. بهطور مشخص در حوزه سينما، زدودن لكه ناخوش توقيف از دامان عملكرد دولت اول روحاني، ميتواند مطالبهاي اوليه و ضروري باشد. جرگههاي گوناگون سينمايي هر يك به شيوه خود، پيگير اين ماجرا شدهاند. اما در محيط مجازي و فضاي رسانهاي، برخي از اين پيگيريها با نادقيقي همراه بوده است و نياز به تذكر و تصحيح دارد.
در يكي دو صفحه پربازديد، دوستان ما اقدام به نظرسنجي از كاربران عضو كردند تا بدانند كدام فيلمهاي توقيفي، ميزان كنجكاوي بيشتري نزد مخاطبان بالقوه خود پديد آوردهاند. بديهي است اغلب شركتكنندگان اينگونه رايگيريها افرادياند كه جز به واسطه همين شبكههاي مجازي، اخبار ديگري از اوضاع جاري سينما به دست نميآورند و احيانا از طريق مجلات سينمايي ارايهدهنده تحليل، به «شناخت» كاملتري از اهميت اين فيلم و آن محصول يا نگرش و تفكر و جذابيت و بداعت كار هر كارگردان، دست نمييابند. در نتيجه، تنها همان فيلمهايي كه «سر و صدا»ي بيشتري حول و حوششان شكل گرفته، به چشم و در آراي آنها ميآيد. البته كه ميان همانها هم فيلمهاي مهم و بس مهمي داريم. ولي وقتي در نظرسنجيهاي اينچنيني، فيلم متعالي «كاناپه» كيانوش عياري درصدي يك رقمي از ميزان اشتياق مخاطبان را به خود اختصاص ميدهد، ترديد نبايد كرد كه اين، حاصل بلافصل آرامش و متانت خود آقاي عياري است كه با اين ركورد تاريخي در زمينه توقيف و بلاتكليفي فيلمهاي كليدي و اثرگذارش، همچنان به ناليدن و بلوا كردن تمايلي نشان نميدهد و بر مدار مدارا حركت ميكند. وقتي صاحب اثر به حواشي و مظلوميت كارش دامن نزده باشد، طبعا نام فيلم چندان بر سر زبانهاي عموم نميافتد و هاله حاشيهاي پيرامون اثر چندان در اين محيط مجازي اهل استقبال از جنجال، گسترش پيدا نميكند.
اما حقيقت اين است كه مردم با تماشاي «كاناپه» از همدلي برانگيزي ِ تصويري كه از زندگي ايراني اين دههها ثبت و رسم كرده، به حيرتي عميق خواهند افتاد و اين حيرت، با حيرت اساسيترشان نسبت به اينكه نگاه نظارتي درگير ظواهر پوششي و كلاه گيس البته بسيار نجيب و عفيف فيلم لوده، تلفيق خواهد شد. از اين انسانيتر آن است كه در «كاناپه»، تمام جزييات لازم براي درست جا انداختن آن تمهيد واقع نمايانه استفاده از كلاه گيس براي زمان حضور زنان و دختران در محيط داخلي خانه، با رعايت دقيق موازين، طرح و اجرا شده است. فريبا كامران، بيتا بيگي، فرگل فربخش و آتوسا انواريان، بانواني كه براي حضور و مشاركت در فيلمي با اين عمق و تاثير انساني، سر خود را تراشيدهاند و با كلاه گيس جلوي دوربين عياري رفتهاند، در پوشش و لباسهاي توي خانه، بر حسب فصل سپري شدن داستان فيلم كه پاييز و زمستان است، بيشتر اوقات يقه اسكي به تن دارند تا بهانهاي مبني بر رعايت نشدن عرف و شرع، به جا نماند. خود فيلمساز هم در اشاره به جنبههاي عاطفي و اخلاقي فيلمش به اين اشاره كرده بود كه بيننده با گذشت يكي دو دقيقه از زمان مشاهده كلاه گيس بر سر شخصيتهاي زن در حضور محارم شان در فضاي داخلي و خصوصي خانه، ديگر از اين ماجرا سلب توجه ميكند و به خود آن سير زندگي خانوادههاي ايراني اين زمانه و جامعه كه اصل فيلم است، دل ميدهد. اما تاكيد و تكرار اين توضيحها از زبان فيلمساز، برپايه همان متانت و مدارا كه گفتيم، به اندازهاي است كه به شنيده شدن نام فيلم توسط طيف مردم پيگير سينما در محيط مجازي، نميانجامد.
جالبتر اين است كه فيلم «هجوم» ساخته آخرالزماني عجيب و رمزآميز شهرام مكري اساسا در اين نظرسنجي، جايي نداشت! به نظر ميرسد آن كم خبري مخاطب عام از رد فيلمهاي توقيفي مهم، در اين مورد حتي به بيخبري دوستان طراح نظرخواهي هم تسري يافته و به ناديده ماندن يكي از مهمترين دستاوردهاي سينماي ايران در اين سالها منجر شده. البته هر وقت «هجوم» بخشي از موفقيتهاي «ماهي و گربه» را در مجامع هنري جهاني تداوم بخشد، همين دوستان نه چندان دقيق ما به اصرار بر جايگاه والاي آن خواهند پرداخت. چون گويا اساسا توان «كشف» خلاقيت و ابداع، به كمترين ميزان ممكن است و در عوض، «دنبالهروي» از آنچه مطرح ميشود، به روش رايج بدل شده.
اين، مهم پنداشتن اغراقآميز آنچه نظارت نگذاشته مخاطب ايراني مشتاق، نظارهاش كند، نيست. خود فيلمها از قامت بلند اين توصيف و اين ثبت، بهرهمندند: كاناپه كيانوش عياري در ثبت بخش بسيار ملموس و همگاني مشكلات و آبروداري زندگي خانوادگي طبقه متوسط تحت فشار كه هر نفرمان در جامعه هزاران بار ديدهايم و در سينما هرگز، فيلمي است كه راهي تازه در اين سينما و اين فرهنگ ميگشايد؛ و هجوم با خلق جهان مرموز آخر زماني كه هميشه ميپنداشتيم ظرافتها و خط و ربط آن، متعلق به غربيهاست و زبان فارسي بر آن نمينشيند، چيزي بايسته و آزانگيز به باور اين سينما درخصوص تواناييهايش افزوده است. هر دو خرق عادت كردهاند تا يادمان بيندازند چه عادات ناروايي داشتيم. نگاه رسمي اما گويا عادي ماندن و در عادات درجا زدن را خوش ميدارد. ميتواند در كار خود چنين باشد و بماند؛ اما دوستداران اصيل سينماي ايران در صورت شناخت پيدا كردن نسبت به فيلمها، نه مجبور به اين ركود و سكوناند؛ نه ميشود مجبورشان كرد.