شلتاق اين روزهاي احمدينژاد فضاي رسانهاي و محافل سياسي را به خود مشغول كرده و هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب درگير فضاي ايجادشده توسط رييسجمهور پيشين قرار دارند.
1- جناح اصولگرا در برابر پديده اخير به سه گروه تقسيم شدهاند.
الف- بخشي از آنها به گونهاي رفتار ميكنند كه گويي هيچ اتفاقي نيفتاده. بنابراين روزه سكوت گرفتهاند.
ب- بخش ديگر كه در گذشته بهشدت حامي او بودهاند زبان به بدگويي گشودهاند و حتي از مخالفان پيشينش نيز تندتر شدهاند.
او را از خوارج و منحرفان و منافقان ميدانند و...
ج- گروه كمشماري كه به گمانم نه از روي اعتقاد، كه به خاطر رفاقت گذشته، اداي فردين را درميآورند و از او دفاع ميكنند.
چه آنها كه سكوت پيشه كردهاند و چه آنها كه به احمدينژاد بد ميگويند، كم و بيش خود را مسوول عملكرد گذشته او ميدانند.
واقعيت آن است كه احمدينژاد از سال ۸۲ قاپ اصولگرايان را ربود و كلاه گشادي بر سر آنها گذاشت. حرفهاي عده كمشمار اصولگرايان در سال۸۴ به گوش اكثر بزرگان جناحشان فرو نرفت. مخالفان احمدينژاد در آن مقطع وي را به لحاظ سياسي بيريشه و فاقد انديشه منسجم ميدانستند و سابقه رفتارهاي او را روشن تصوير نميكردند؛ حتي جسته و گريخته تخلفاتش در دوره استانداري اردبيل را گوشزد ميكردند اما حجم شعارهاي عوامفريبانه احمدينژاد، قريب به اتفاق اصولگرايان را رام و ساكت كرد.
با اين حال در سال 88 حاميان اصولگراي او به تدريج صف شان را جدا كردند. اقدام احمدينژاد در قهر 10روزه و مخالفت با وزير اطلاعات و نيز بداخلاقيهاي او در مناظرههاي انتخاباتي و شلختگي سياسياش در خس و خاشاك دانستن مخالفان، زاويه اصولگرايان با او را زياد كرد. بعدها درگيرياش با مجلس و دستگاه قضايي، او را از چشم جامعه اصولگرايي انداخت. آشكارشدن فسادهاي گسترده مالي و تناقض آن با شعارهاي عدالتجويانه و پاكدستانه، پايگاه اجتماعي او را نيز منهدم كرد.
تلاش او براي بازگشت به قدرت در سال 96 و نهي مقام معظم رهبري، عقدههاي فروخفته او را بيدارتر كرد و تتمه حيثيت سياسي او را نزد اصولگرايان برباد داد.
او اكنون قماربازي است كه همهچيزش را باخته و اگر دادي نزند، فريادي نكشد، شعاري ندهد، چالشي درست نكند، پس چه كند؟ كدام قماربازي بعد از آنكه تمام سرمايهاش را ميبازد، نجيبانه كنار ميكشد؟
عدم برخورد حاكميت با او هم در اين است كه نظام، حالت عصبي پرخاشگر اين مالباخته را ميداند و ظاهرا تصميم ندارد مادام كه او به ديگران آزاري برساند، بهانه به دستش بدهد.
شعارهايي مانند رفراندوم و انتخابات آزاد و كناررفتن رييس قوه قضاييه هم فقط در حد بهانههاي كودكي كه براي امتياز گرفتن از پدرومادر، سروصدا ميكند جدي گرفته ميشود.
2- رفتار اصلاحطلبان در برابر مواضع اخير احمدينژاد قابل توجه است.
به نظر ميرسد بخش افراطي اصلاحطلبان در مواجهه با اين موضوع دجار نوعي نفاق است. توضيح اينكه شعارهاي احمدينژاد درباره رفراندوم و... دقيقا مانند حرفهاي افراطيون اصلاحطلب است. آنها هم از قوه قضاييه ناراحتند؛ از دولت روحاني ناراضياند؛ از مجلس خوششان نميآيد. به همين دليل احمدينژاد در زمين آنها بازي ميكند. پس اگر چنين است اصلاحطلبان به او حمله ميكنند؟ ريشهاش را بايد در اينجا جست كه در واقع بدگويي به احمدينژاد از طرف اين جماعت، نوعي انتقامگيري از نهادهاي حاكميت است. آنها در واقع احمدينژاد را يك ماكت كاغذي ميدانند كه هر تيري به سمت او پرتاب ميكنند از كاغذ عبور ميكند و به بخشي از نظام اصابت ميكند.
در عين حال بخش معتدل اصلاحطلبان كه زخم رفتارهاي احمدينژاد را در طول عمر دولتهاي نهم و دهم بر تن دارد، هرچند بين شعارهاي امروز احمدينژاد و عملكرد 8 سالهاش تضاد و تباين آشكار ميبيند، اما بدش نميآيد با حمله به احمدينژاد، اصولگرايان حامي او را نيز هدف قرار دهد. از نوشتهها و گفتههاي اصلاحطلبان معتدل نيز چنين برميآيد كه ميخواهند با يك تير، دو هدف را بزنند: احمدينژاد و اصولگرايان.