غلامرضا ظريفيان در گفتوگو با «اعتماد» درباره ضرورتهاي حفظ تماميت ارضي و هويت ايرانيان ميگويد
دفاع ایرانیان از ایران
ايران به موازات اقدامات نظامي خود بايد راههاي ديپلماسي را هم فعال نگه دارد
مهدي بيكاوغلي
تمام مستشرقيني كه طي قرون متمادي با ايران آشنا شدهاند، ايران را يك ظرف متفاوت و خاص در ميان تمام نمونههاي مشابه و فرهنگهاي ديگر در مشرق زمين معرفي كردهاند. مردمي كه در عين حال در ناخودآگاه جمعي آنها تكثرگرايي و عدالت و ناسيوناليسم كوروش و داريوش و انوشيروان و... موج ميزند، سرخوشي و عرفان خيام، حافظ و مولانا و سعدي و... هم همراهشان است. همان طور كه در قلبشان عشق به محمد(ص)، علي ابن ابيطالب و امام حسين(ع) و ساير بزرگان ديني نهادينه شده، عالماني چون ابنسينا، خوارزمي و رازي و... را نيز ارج مينهند. با يك چنين ظرفيتهاي عميقي است كه ايرانيان طي هزاران سال بر اين گستره باليده و نهال هويت ايراني را آبياري كردهاند. در عين حال براي نخستينبار نيست كه ايران در معرض تهاجم بيگانگان قرار گرفته. تاريخ اين سرزمين سرشار است از طمع دشمنان و صبر مردماني كه در هنگام حادثه، همه تكثرشان را به وحدتي براي حفظ تماميت ارضي و هويت و تاريخشان بدل ميكنند. اين روزها هم نشانههاي اين اتحاد را به عينه ميتوان مشاهده كرد. هر ايراني وطنپرستي در جاي جاي گيتي، فرياد «ايران ايران» سر ميدهد و نسبت به تهاجم اسراييل و امريكا به وطنش ابراز انزجار ميكند. حساب ايرانيان را بايد از تعدادي وطنفروش كه بيرون از گود نشسته و منتظرند بيگانه از تهاجم به وطن فرصتي براي آنها فراهم كند جدا كرد. «اعتماد» اما براي بازخواني همه اين روايتهاي سياسي، فرهنگي و تاريخي گفتوگويي با غلامرضا ظريفيان، معاون وزير علوم در دولت اصلاحات و يكي از راويان حوزه فرهنگ كشورمان انجام داده تا درباره ضرورتهاي حفظ اين گستره فرهنگي ژرف كه ايرانش ميخوانند بحث و تبادل نظر كند. ظريفيان معتقد است اين تهاجم ظالمانه ناشي از يك اشتباه محاسباتي است كه معمولا مهاجمان در طول تاريخ مرتكب شدهاند. اشتباه محاسباتي در اين راستا كه «ايران ضعيف شده و به سرعت ميتوان آن را عقب راند.» اشتباهي كه يك روز صدام آن را مرتكب ميشود و روز ديگري نتانياهو؛ ظريفيان در عين حال خطاب به تصميمسازان از آنها ميخواهد كه با فروكش كردن بحران از ياد نبرند، آنچه اين زنجيره به هم پيوسته را حفظ كرده حضور يك يك ايرانياني است كه در مواجهه با دشمن بيروني، مشكلات دروني را فراموش كرده و يكصدا حفظ تماميت ارضي را فرياد ميزنند. حالا كه همه براي ايران برخاستهاند، ايران هم بايد به همه ايرانيان تعلق داشته باشد. او همچنين خواستار به كارگيري بال ديپلماسي در كنار ظرفيتهاي نظامي و دفاعي كشور است تا از هر دو بال براي عبور از بحران استفاده شود.
فضاي عمومي جامعه را چطور تحليل ميكنيد؟ و به نظر شما عموم مردم، فعالان سياسي، متفكران و انديشمندان چگونه بايد آگاهي بخشي و اطلاعرساني كنند تا تماميت ارضي ايران با آسيب جدي مواجه نشود؟
جمهوري اسلامي در تنازعي كه با غرب بر سر مسائلي چون مساله هستهاي دارد، معقولترين تصميم را اتخاذ كرد و وارد گفتوگو و مذاكره دوجانبه با امريكا شد. اين مذاكرات بهرغم فراز و نشيبهاي حاكم بر آن با سناريوهايي كه طرفين مطرح ميكردند در حال به نتيجه رسيدن بود. نتيجهاي كه هم نگرانيهاي جامعه جهاني درباره نداشتن سلاح هستهاي را رفع كند و هم مطالبات ايران در خصوص برداشتن تحريمها محقق شود. در آستانه دور آخر مذاكرات اما اسراييل به ايران حمله كرد. به نظر ميرسد با گفتوگوهايي كه خودشان صورت دادهاند و زمان 12 روزهاي را براي اين تهاجم در نظر گرفته بودند، اسراييل و امريكا يك خطاي محاسباتي مرتكب شدهاند. از جنس همان خطاهايي كه 45 سال قبل در زمان حمله عراق به ايران هم تكرار شدند. در آن زمان اين احساس وجود داشت كه عراق با كمك ساير كشورها پس از انقلاب سال57 و كاهش سرمايه اجتماعي دولت و آشفتگي ارتش و... ميتواند طومار انقلاب ايرانيان را در مدت زمان كوتاهي به هم بپيچد. امروز هم اسراييل همان خطاي محاسباتي را تكرار كرده است. اسراييل و امريكاي مدل ترامپ تصور ميكردند ايران در ضعيفترين وضعيت قرار دارد و آنها در كف مطالباتشان، ميتوانند مساله هستهاي ايران را با سلاحهاي نظامي موجود حل كنند و سقف خواستهها هم اين بود كه با همراهي مردم ايران، حاكميت دچار فروپاشي شده و يك حاكميت دست نشانده در ايران روي كار بيايد.
آيا امكان دستيابي به كف و سقف خواستهها براي اسراييل و امريكا وجود دارد؟ اگر نه، چرا؟
اين تصورات ناشي از خطاي محاسباتي بزرگ و ناشي از عدم شناخت درست جامعه ايراني است. جامعه ايران، از نظر روحي و رواني، تمدني، تاريخي و... جامعه پيچيدهاي است. درست است جامعه مرزبنديها و گلههاي جدي از حاكميت خود دارد اما گزارهاي كه ملت تا به امروز آن را حفظ كرده مفهومي به نام ايران است. بسياري از كشورهايي كه امروز در سطح منطقه و جهان وجود دارند، عمدتا محصول تحولاتي هستند كه پس از واقعه سايس - پيكو طي بيش از 2 قرن اخير رخ داده است. آنها بعد از اين رخداد دولت - ملت شدهاند. اما اين مفهوم در مورد ايران صدق نميكند. ما ايرانيها همواره در اين سرزمين حضور داشتهايم. به دليل موقعيت ژئوپليتيك و منابع غني چهارفصل و وسعت قابل توجه همواره در اين منطقه حضور داشتهاند. بيش از 90 درصد مواقع به دليل اين موقعيت ژئوپليتيك به ايران حمله شده، اما ايرانيان همواره با صبوري، تحمل، متانت و درك درست از پيچيدگيهايي كه جنگ دارد از هويت و تمدن و فرهنگ خود صيانت كردهاند. اين مردم اجازه ندادهاند كه ايران مانند بسياري از تمدنها و كشورهاي ديگر از صفحه روزگار پاك شود. ضمن اينكه ايران اساسا سابقه مستعمره شدن ندارد. در آخرين جنگ هم عراق طي 8 سال به ايران در بدترين شرايط اين كشور حمله كرد. انقلابي حادث شده بود، جامعه انسجام نداشت و عملا ارتشي هم وجود نداشت. اما بهرغم شوك اوليه ايرانيان خود را بازسازي كرده و مفهوم دولت - ملت به معناي مدرن خود شكل گرفت. همواره در جنگها زماني كه به يك نقطه ايران حمله ميشد، تنها مردم آن منطقه براي دفاع اقدام ميكردند اما در جنگ 8 ساله، كردستانيها در جنوب جنگيدند و جنوبيها در كردستان. مردم آذربايجان ايران راهي جبهههاي غرب و جنوب و... شدند و يكيك ايرانيان براي دفاع از تماميت ارضي خود شتافتند. ايران رنگينكماني از زندگي معمولي است. تنوع و تكثر دارد، گويشهاي مختلف و دغدغههاي متفاوت دارد اما بهرغم اين تكثر، همواره مردم براي دفاع از كيان ايران و ايرانيان اقدام كردهاند. بايد توجه داشت اين ايرانيت هم يك ناسيونالسم كور نيست. ايران ظرفي است كه در آن از كوروش و خيام و حافظ و سعدي گرفته تا علي بن ابيطالب و امام حسين و... موجود است. در اين ظرف همان طور كه شجريان قرار دارد، تختي و... هم وجود دارد.
بهرغم اين همبستگي در عين تكثر چرا اسراييليها و امريكاييها تصور كردند كه ميتوانند به ايران حمله كرده و شيرازه كار را از هم بگسلند؟
اشتباه بزرگ اسراييليها اين بود كه تصور ميكردند ايران در شرايطي قرار دارد كه به دليل گلايگي از نظام حكمراني و كژكاركرديها همبستگياش دچار خدشه شده و در صورت حمله، مفهوم ايران به واگرايي بيشتر ميانجامد اما در عمل، عكس شد. همه ديدند حتي اقوام مختلف ايراني در خارج از كشور كه جمعيت قابل توجهي هم هستند چگونه نسبت به سرزمين، فرهنگ و اين هجوم بيرحمانه واكنش نشان ميدهند. در عين حال هم چهره رژيمي كه به ايران حمله كرده، منفورترين رژيم تبهكار در سطح جهان است. اين حرف ما نيست؛ شعار نيست. منفورترين چهره بينالمللي در جهان حاكمان اسراييل هستند. حتي ديوان بينالمللي هم دستور دستگيري آنها به عنوان جنايتكار جنگي را صادر كرده است. اينكه جامعه ايراني سفر ميكند و از كانون بحران خارج ميشود ناشي از عدم علاقه به سرزمين نيست، بلكه ناشي از همان صبر استراتژيكي است كه ايرانيان دارند.
شما در صحبتهايتان به گلايهمندي ايرانيان از حاكميت هم اشاره كرديد؛ آنچه گذشته، ولی براي آينده چه بايد كرد؟
نبايد برخي خطاهاي گذشته دوباره تكرار شود. نبايد اين جامعه همبسته جدا شده و به خودي و ناخودي تقسيم شوند. 98 درصد اين جامعه در مسائل اساسي و بنيادين برداشتهاي مشتركي دارند. به نظر روايت ايراني به معناي ايران فرهنگي كه در آن هم دين و معنويت وجود دارد، هم مليت و فرهنگ و... بايد حفظ شود. در اين جامعه از خوارزمي رياضيدان، بايزيد بسطامي، حافظ، فردوسي، اميرالمومنين و امام حسين و... در كنار هم حضور دارند. اين واقعيت جامعه ايران است. در رسانههاي اصلي از جمله صدا و سيما اين دریچههاي فرهنگي و ارتباطي متكثر بايد باز شده و ارج نهاده شوند. همه كساني كه دل در گروي اين سرزمين دارند و براي اين سرزمين تلاش ميكنند، حاضرند مال و جان خود را بدهند بايد احساس كنند به رسميت شناخته ميشوند. اگر اين سرمايه عظيم به ميدان و به رسميت شناخته شوند، مهمترين، مهمترين، مهمترين (سه بار تكرار ميكنم) عامل پيشگيري هر نوع تجاوزي خواهد بود. اي كاش خطاهاي گذشته تكرار نشوند و مردم به رسميت شناخته شوند. نباید فراموش كرد كه اسراييل و امريكا در بخش رسانهاي تهاجم گستردهتري را آغاز كردهاند. در ايران هم بايد رسانههاي تخصصي به كار گرفته شوند و به آنها اجازه داده شود تا مقابل اين دشمن صفآرايي كرده و اجازه ندهند فكر و ذكر مردم را تحتالشعاع اخبار كذب خود قرار بدهند. ايران روزنامهنگاران و فعالان رسانه كارآزمودهاي دارد. بايد از اين ظرفيتها استفاده شود. ما در ايران 150 انجمن علمي و تخصصي داريم. از اين تعداد 50 انجمن به علوم انساني اختصاص دارند. اينها ميتوانند به بازسازي جامعه، تقويت همبستگي و ايرانيت ايرانيان كمك كنند. فكر ميكنم اگر اين مسير به درستي طي شود، در آيندهاي نه چندان دور ميتوانيم بر اين تهاجم و هر تهاجم ديگري غلبه كنيم.
فكر ميكنيد اين مسير به چه سمت و سويي خواهد رفت و ايران چه سرانجامي را در اين تهاجم پشت سر ميگذارد؟
واقع آن است كه امروز ما با يك نظام بينالملل متلون و متغير روبهرو هستيم. ايران در دو عرصه بايد مسائل را پيش ببرد. نخست اقتدار نظامي و سپس ديپلماسي است كه بايد در دستور كار قرار بگيرد. نميتوان تاثير قدرت ديپلماسي را در تحقق منافع ملي انكار كرد. اساسا به دليل اينكه ايران در حال مذاكره بوده و آن را به رسميت شناخته بود، بسياري از كشورها و افكار عمومي جهاني از ايران دفاع ميكنند و اسراييل را آغازگر تهاجم معرفي ميكنند. اين دو عرصه اگر كنار هم قرار بگيرند و ظرفيتهاي منطقهاي ايران مانند چينيها، قطريها، عربستانيها، روسها و... به كار گرفته شوند، ايران قطعا ميتواند از اين گذرگاه صعبالعبور به سلامت بگذرد. ادامه تنازعات در منطقه جدا از خطراتي كه براي ايران دارد، ميتواند در منطقه هم تاثيرات منفي بسياري بگذارد. هزاران ميليارد دلار توسط غربيها در منطقه سرمايهگذاري شده است. ادامه تنشها باعث ميشود غربيها از دو جهت ضرر كنند. هم از نظر حيثيتي و اقتدار دچار مشكل ميشوند و هم از نظر مالي و اعتباري ضررهاي بسياري را متحمل ميشوند. ايران به موازات اقدامات نظامي خود بايد راههاي ديپلماسي را هم فعال نگه دارد تا از هر بخش به اندازه مناسب و مورد نياز استفاده كند. اگر فقط به يك بخش توجه شود و از يك بال ظرفيتهاي موجود يعني اقتدار نظامي استفاده شود، رسيدن به اوج براي ايران با دشواريهايي همراه ميشود. ايران مهد فرهنگ و گفتوگو و تمدن انساني است و بهتر از هر دولت ديگري ميتواند با استدلال مطالبات خود را طرح كند. بايد از اين ظرفيت بهره برد.