• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4097 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۵ خرداد

نعمتي كه ما نقمتش خوانديم!

سعيد شريعتي

وقتي در سال ۱۹۰۱ مظفرالدين‌شاه آن تاجر طلاي انگليسي را به حضور پذيرفت تا امتياز اكتشاف و بهره‌برداري از نفت را به او ببخشد، حتي وقتي سر ناكس دارسي، تيم حفاري مهندس جورج برنارد رينولدز را از سوماتراي اندونزي صدا كرد تا به جنوب ايران بيايند و جلگه‌ها و دامنه غربي زاگرس را بكاوند تا شايد رد و رگه‌اي از طلاي سياه بيابند، حتي وقتي رينولدز تلگراف نااميدي دارسي از كشف نفت در چاه سرخ قصر شيرين و شاردين رامهرمز و دستور پايان عمليات حفاري را دريافت كرد اما نتوانست چشم اميد از آتشكده‌هاي نفتون مسجد سليمان بردارد و حتي آن لحظه كه در ۴ بامداد ۵ خرداد ۱۲۸۷ هجري شمسي (۱۹۰۸ميلادي) با فوران نفت از ميدان نفتي نمره‌يك مسجد‌سليمان غول سياه از چراغ سر به بيرون آورد، هيچ‌كس گمان نمي‌كرد كه اين سيال سياه، بيش از ۱۱۰ سال تاريخ ايران را روي شانه‌هاي خود خواهد كشيد و چون خوني پر‌فشار در شريان رشد و توسعه ايران خواهد دويد.داستان نفت در ايران ما داستاني طولاني و پر از آب چشم است. داستاني كه اگر افسانه‌هاي دوران «نفط» و «قير» دوران باستان، به‌ويژه دوره سومري‌ها، آشوري‌ها و بابلي‌ها در حدود چهارهزار و پانصد سال پيش در سرزمين بين‌النهرين را هم كنار بگذاريم و ميدان نفت باكو در قرن نهم را هم به گوشه‌اي بيفكنيم، ۱۱۰ سال است كه لالايي گوش نسل‌هاي مختلف تاريخ معاصر ايران است. به قول استاد محمدعلي موحد «خواب آشفته نفت» در هروله‌اي بين كابوس و رويا در ذهن و ضمير ايرانيان همواره در جريان بوده است. آن نفتي كه از دل نفتون جوشيد و به شركت نفت ايران و انگليس و بريتيش پتروليوم جان بخشيد، ۴۵ سال بعد به مطالبه بزرگي بدل شد كه ملت ايران عزت و استقلال و بالندگي خود را به رهبري دكتر محمد مصدق در بازپس‌گيري امتياز آن از انگليس جست‌وجو كردند و اين مهم آنقدر به كام پير استعمار تلخ آمد كه به خدعه و نيرنگ و كودتا دولت ملي مصدق را سرنگون كرد. نفتي كه مصدق از دست «استعمار» «ملي»اش كرد اما نتوانست آن را از كام «استبداد» بيرون بكشد. نفتي كه در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسي با افزايش ارزش جهاني‌اش دروازه‌هاي شكوفايي را به روياي دولت‌هاي وقت ايران گشود تا جايي كه حاكمان وقت را چنان به خود غره كرد كه سوداي بازآفريني امپراتوري ۲۵۰۰ ساله و پادشاهي بر جهان در سرافكنند و با اين روياي شيرين چنان آنان در خواب شدند كه چون برف در قير مذاب آب شدند. نفتي كه مردم انقلابي ۴۰ سال پيش وقتي آهنگ سرنگوني نظام شاهنشاهي را كردند شير‌هاي آن را به روي دنيا بستند و در كوتاه زماني بساط رژيم را بر هم ريختند. همان نفتي كه جهان براي به زانو درآوردن اين ملت در روزگاري كه يك تنه رو به روي دنيا ايستاده بود از او نخريد تا بنيان‌هاي اقتصادش را نشانه رود. همان نفتي كه در اوج بالندگي و توسعه اقتصادي ايران پس از دوران اصلاحات، با بالاترين قيمت‌هاي تاريخي خود در اختيار دولتي عوام‌فريب و متوهم افتاد تا ظرف ۸ سال به اندازه ۸۰ سال بفروشد و آن را دود هوا كند كأنّه هباءً منثورا. و همان طلاي سياهي كه امروز دولت ايران براي ايستادگي در برابر زياده‌خواهي ديوانه موطلايي ينگه‌دنيا و باقي ماندن در پيمان برجام از دولت‌هاي اروپا تضمين خريدش را مي‌خواهد. اين نفت نعمتي بزرگ است و در سده گذشته با زبان بي‌زباني هزاران سخن با ملت ايران گفته است. تا سال‌هاي سال در آينده نيز زندگي ما ايراني‌ها به اين خون سياه وابسته است. اگر ما قدر اين نعمت را ندانسته‌ايم و درستش به كار نبسته‌ايم و گاه و بزنگاه از آن براي خويش نقمت ساخته‌ايم، بر آن حرجي نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون