• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4102 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۰ خرداد

سبزترين سايه

شعري از نسرين جافري

 

به چيزي اضافه‌ام نكن

حتي به دورِ كُندِ ميكروفوني در گلوي اين چكاوك

كه خورشيد بدون هيچ مبالغه اي

پاي بيانش را امضا مي‌كند

- براي حروفچيني دوباره

 

فقط بگذار

در فضاي درك جمعي اين قوم

ساده‌تر بميرم

مثلِ همين نهال

كه خاكِ دلش زير سايه صفر

شبيهِ چهار رنگِ چخماق

مي خندد و پيرتر مي‌شود.

از بخشش و گناه چيزي نمي‌دانم

فقط بغلتانم ميانِ رنگي كه از تقدس و تقدير

گريزان است

به عكس اين دو خطِ ايستا

اين خردِ تحميل شده به سيبي

كه هرگاه سقوط مي‌كند

پشتِ هر پديده

شرم‌آورترين فضيلت را

به خود نسبت مي‌دهد

تو مثل من نباش

در هر آكادمي كه دلت مي‌خواهد

ثبت نام كن

و زيرِ درختِ بادامي كه

سبزترين سايه‌اش را از خود تكانده است

يك مجسمه بساز

و از ذهنش همه صورت‌ها را پاك كن

فقط يك درامِ كهنه كافيست

دقت كن!

 

شعرهايي از فرامرز سه‌دهي

 

پيري

راه افتاده‌ام

به دنبال پيري راه افتاده‌ام

بلند برمي‌دارم

كوتاه‌تر قدم‌هايم را

بلندتر مي‌شود

كوتاه

مي‌ايستم

مي‌ايستد

برمي گردم

راه مي‌افتد به دنبال من

بلند برمي‌دارد

كوتاه

مي‌ايستم

دست چپ‌ام را به دست راست

مي‌فشارد

نگاهش مي‌كنم

لب همان لب است

مي‌پرسم:

بوسه‌هايم را گم كرده‌ام

كرده‌ام گم

كجا بود برايت انار دانه كردم؟

چه كرده‌اي تو با من چه كرده‌اي؟

 

من هم نمي‌ميرم

در بدي‌هايي كه به من كرديد زنده مي‌مانم

چراغ‌ها را خاموش كنيد

بگذاريد شانه‌هاي شما بلرزد

اعتراف كنيد

به ياد بياوريد

كه مي‌خندم

كه زنده‌ام

در باران‌هايي كه مرا مي‌تابد

در آفتاب‌هايي كه مي‌بارد

از شما گذشته‌ام

رسيده‌ام به تو

با توام!

در گرگ‌وميش‌هايي كه بيدار مي‌شوي

روزي كه جان فدا كنمت

هنوز و هميشه و هرگز

و تو باور نمي‌كني

كه چه كرده‌اي تو با من

از تو گذشتم

به شما رسيده‌ام

كه سنگيني مي‌كند

تابوت من بر شانه‌هاي شما

كه شانه‌هاي‌تان را جا گذاشته‌ايد

در خانه

كه با توام!

كه سياه پوشيده‌اي چادرت را

كه در سايه برايت خواندم

زير درخت كنار به گمانم:

«روزي كه جان فدا كنمت باورت شود كه»

 

منتظر

شعري از زنده‌ياد طاهره صفارزاده

 

هميشه منتظرت هستم

بي آنكه در ركود نشستن باشم

هميشه منتظرت هستم

چونان كه من

هميشه در راهم

هميشه در حركت هستم

هميشه در مقابله

تو مثل ماه

ستاره

خورشيد

هميشه هستي

و مي‌درخشي از بدر

و مي‌رسي از كعبه

و ذوالفقار را باز مي‌كني

و ظلم را مي‌بندي

هميشه منتظرت هستم

اي عدل وعده داده شده.

اين كوچه

اين خيابان

اين تاريخ

خطي از انتظار تو را دارد

و خسته است

تو ناظري

تو مي‌داني

ظهور كن

ظهور كن كه منتظرت هستم

ظهور كن كه منتظرت هستم

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون