صبحانه
شعري از ژاك پره ور
برگردان: علي قنبري
قهوه را ريخت توي فنجان
شير را ريخت توي فنجان قهوه
شكر را ريخت توي شير وقهوه
و با يك قاشق كوچك آن را هم زد
قهوه را نوشيد
و فنجان را گذاشت
بدون اينكه حرفي به من بزند
سيگاري روشن كرد
و با دودش حلقهاي ساخت
ته سيگارش را در جاسيگاري خالي كرد
بدون اينكه حرفي به من بزند
بدون اينكه نگاهي به من بكند
بلند شد
كلاهش را بر سرگذاشت
بارانياش را پوشيد
چونكه باران ميباريد
و آنجا را ترك كرد
به سوي باران
بيآنكه حرفي به من بزند
بي آنكه نگاهي به من بكند
من صورتم را با دستهايم پوشاندم
و گريه كردم.