مارادونا همچنان آواره در جهان عرب
به خاطر يك مشت دلار
اين هم از عجايب فوتبال است كه چرا يوهان كرويف و زيدان مربيان بزرگي شدند ولي دياستفانو و ديهگو مارادونا نه. اگر ميشل پلاتيني را هم به اين چهار نفر اضافه كنيم، پنج ژنرال بزرگ تاريخ فوتبال را نام بردهايم.: دياستفانو، كرويف، پلاتيني، مارادونا، زيدان. در بين اين پنج تن، مارادونا قطعا بزرگترين ژنرال بوده و چهار نفر ديگر را به هر ترتيبي كه خواستيد، خودتان بچينيد.
سهشنبه شب خبر جدايي مارادونا از تيم الفجيره امارات منتشر شد و به اين ترتيب ديهگو مارادوناي بزرگ شايد بايد در پي تيم عربي ديگري باشد براي اينكه فعاليتش را به عنوان مربي فوتبال ادامه دهد. مارادونا الفجيره را بعد از سه سال دوري از سطح اول فوتبال امارات، دوباره به اين سطح برگردانده بود ولي مديران اين باشگاه با شرايط جديد مارادونا موافقت نكردند. در حساب رسمي توييتر باشگاه الفجيره، به دليل يا دلايل عدم توافق مارادونا و مديران اين باشگاه اشارهاي نشده اما ميتوان حدس زد كه مارادونا به رسم مألوف، بر سر مسائل مالي با مديران باشگاه محل فعاليتش اختلاف پيدا كرده است. اگر هم دليل ديگري در كار بوده باشد، نفس حضور مارادونا در امارات ناشي از غم نان و دغدغه معاش يا تلاش براي كسب رفاه بيشتر در زندگي است. وقتي مارادونا را با زيدان مقايسه ميكنيم، ناچاريم بگوييم كه مارادونا مربي آوارهاي در تيمهاي عربي است ولي زيدان در اوج قله فوتبال دنيا قرار دارد. الفجيره كجا و رئال مادريد كجا؟ چراغ مرده كجا شمع آفتاب كجا؟ اما سوال اساسي اين است كه چرا مارادونا، كه خود زيدان هم او را برترين بازيكن تاريخ فوتبال ميداند، مربي درجه چهارمي است شاغل در فوتبال امارات، ولي زيدان در رئال مادريد هر سال ليگ قهرمانان اروپا را فتح ميكند؟
ممكن است بگوييم مارادونا بازيكن درخوري ندارد وگرنه لااقل در ليگ قهرمانان آسيا عرضاندامي ميكرد و خودي نشان ميداد. اما عملكرد مارادونا در جام جهاني 2010 پيش روي ما است. آرژانتين در آن جام جهاني با انبوه ستارگانش تيمي فاقد تاكتيك بود و به وضوح معلوم بود كه بازي تيم آرژانتين متكي به انديشه مارادونا نيست. مسي و توز و آگوئرو و ديگر ستارگان آرژانتيني به زمين ميرفتند و با تكيه بر قريحه فوتباليشان خوش ميدرخشيدند و يكيك رقبا را شكست ميدادند؛ تا اينكه سر و كله آلمان پيدا شد. آلمان يواخيم لو تيمي نبود كه شاگردان مارادونا با سيستماللهبختكي و باريبههرجهت بتوانند از پسش برآيند. بنابراين آن شد كه نبايد ميشد. ژرمنها با چهار گل پرونده آرژانتين و ديهگو مارادونا را در بستند و آنها از جام جهاني روانه خانه كردند. برگرديم به سوال آغازين اين يادداشت. مارادونا و زيدان در مقام بازيكن، هر دو فوتبال را به بهترين وجه ممكن ميفهميدند و ژنرال و بازيساز و رهبر تيمهايشان بودند در ميانه ميدان. پس چرا در مقام سرمربي، زيدان اينقدر باشكوه و موفق است و مارادونا اين همه ناكام و مفلوك؟ دم دستيترين پاسخ به اين سوال اين است كه مربيگري با بازي در زمين فوتبال فرق دارد. مربي بايد بتواند تاكتيك تيمش را طراحي كند ولي بازيكن بايد تاكتيكپذير باشد. اما اين پاسخ كافي نيست چراكه ژنرالهاي فوتبال كسانياند كه به بازي تيمشان جهت ميدهند و صرفا مجري اوامر تاكتيكي مربي نيستند. ميتوان پاسخهاي ديگري را هم مطرح كرد. مثلا مربي بايد روانشناس يا حتي آناليزور باشد ولي بازيكن، هر چقدر هم بزرگ، چنين وظيفهاي ندارد. اما هيچ يك از اين پاسخها چندان تمام و كمال و قانعكننده به نظر نميرسند. هر جوابي در اين زمينه، دستكم چيزكي از «توجيه» كم دارد. و توجيه چيزي است كه ذهن از آن آرامش مييابد.
در بين اين پنج ژنرال بزرگ تاريخ فوتبال، كرويف و زيدان مربيان بزرگي شدند، دياستفانو و پلاتيني كيفيت متوسطي در مقام مربي داشتند، مارادونا هم مربي ضعيفي بوده است. ميشل پلاتيني البته فقط در يورو 92 مربي فرانسه بود. او در آن تورنمنت ناكام ماند ولي عملكرد تيمش در فاصله 1990 تا 1992 به خوبي نشان ميداد كه ميتواند مربي توانمندي شود. ولي ظاهرا پلاتيني نميخواست در مقام سرمربي تيم فرانسه با ناكاميهاي احتمالي ديگري مواجه شود و محبوبيتش بين مردم فرانسه كاهش يابد. هم از اين رو با دنياي مربيگري وداع كرد و در دنياي فوتبال، وارد وادي مديريت شد. اما مارادونا طبيعتا فاقد كاراكتر لازم براي مديريت است. حوصله اين كارها را هم ندارد. به فوتبال هم علاقه دارد و عمر دويدنش در ميادين فوتبال نيز به پايان رسيده است. بنابراين ناچار است در مقام مربي در دنياي زيباي فوتبال حضور داشته باشد. اما هيچ مديري در اروپا حاضر نيست افسار تيمش را بدهد دست مارادونا. بنابراين ديهگوي بزرگ ناچار است به آسيا بيايد. او مشكل سابقه اعتياد دارد و برخلاف زيكو و ديگر مشاهير فوتبال نميتواند به ژاپن برود. قبلا يكبار ميخواست به ژاپن برود ولي به شكل تحقيرآميزي راهش ندادند. مـــديــران بــاشگاهــي كرهجنوبـي هم عاقلتر از آنند كه به مارادونا اطمينان كنند. او قبلا يكبار در كره جنوبي بابت پول حضور چند روزهاش، قيل و قال فراواني راه انداخته است و از اين حيث، كرهايها از او ميترسند و ميدانند كه سر پول با مارادونا به مشكل برميخورند. لاجرم راهي باقي نميماند جز اينكه بزرگترين ژنرال تاريخ فوتبال در كشورهاي عربي دور بزند و از اين تيم درجه 2 به آن تيم درجه 3 عربي برود به خاطر يك مشت دلار.