نميدانست اصلا كتاب خواندن چيست
اسدالله امرايي
«كي خيال ميكرد كه يك آنارشيست در اين خانه دارم؟ حالا ديگر هر دم ممكن است خيال كنم باكونين خواندهاي... اين حرف را زد و بيخيال او شد. البته كه هرگز باكونين نخوانده بود. هرگز هيچ كتابي نخوانده بود كه هيچ، نميدانست اصلا كتاب خواندن چيست. ولي من هميشه چيزهايي به طور كلي درباره زندگي، يا زندگي توي اين كشور را- كه زندگي در سرخوشي است- از شنيدن حرفهايش با خودش، گاهي در زمزمه ملايم، تقريبا مثل ترنم ترانهاي و گاهي به صداي بلند مثل ملامت كردن كسي، موقع نظافت خانه ياد ميگيرم. اسپرانساي پير عقيده دارد هرگز نميميرد. در سال 1992 از يك كشتار عام جان به در برده، رفته بود به خانه يكي از مخالفان كه نامهاي را برساند از پسر جوانش كه در هوامبو كشيك داشت كه ناگهان تبادل آتش از دور و برش شروع شد. او مصمم بود از آنجا برود و به كلبه خرابه خود برگردد، اما آنها نميگذاشتند.» مهدي غبرايي رمان «آفتابپرستها» را ترجمه كرده كه نشر چشمه منتشر كرده است. اين رمان اثر ژوزه ادوارد آگوآلوسا، نويسنده جوان آنگولايي است كه كشورش سالهاي سال است در آتش جنگ و بيخانماني و قتل عام ميسوزد. رمان شگفتانگيزي از اين سرزمين كه انواع و اقسام كودتاها و درگيريهاي نظامي و خونين را در نيمه دوم قرن بيستم گذرانده و سابقه استعمار شدنش نيز در ادبيات روايت شده. راوي رمان حربا يا آفتابپرست است كه با زالي همخانه است و در خانهاي درب و داغان زندگي ميكند. آفتابپرست شاهد تاريخ بوده و هست؛ شاهدي كه شايد در نظر اول شاهد صادق و قابل اعتمادي نباشد اما هر چه رمان پيش ميرود خواننده بيشتر به او و رواياتش اعتماد ميكند. كساني به خانه او ميآيند كه خواستار ابداع گذشته هستند. آلبينو يا زال داستان با ذهني عجيب و همين امر باعث ديالوگي ميشود بين اين دو درباره ماجراهايي كه در خانه ميگذرد. آگوآلوسا با درهم آميختن بيان استعاري و رئاليسم تاريخي تركيبي بديع ميسازد درباره فساد قدرت و جهان متصلب انسانهاي پيرامون. رمان آفتابپرستها براي خواننده امروزي كه در كسري از ثانيه از محرمانهترين اخبار جهان در هر گوشهاي خبردار ميشود رمان غريبهاي نيست. اين رمان، رماني سياسي است و در عين حال عاشقانه؛ عاشقانه در همه جنبههايش. نويسنده فضايي آفريده كه شخصيتهايش را مقابل خواننده مينشاند و آنها را به اعتراف واميدارد؛ در يك كلام اين رمان درباره زوال روح بشري به روايت آفتاب پرست كهنسال است. ترجمه روان اثر و همراه به شناخت مترجم از وقايع پيرامون آن كشور به غناي داستان افزوده است.