اگر در يك نوشته انگليسي ببينيد، education را به اين صورت نوشته ejukeyshen يا مثلا بهجاي Iwas نوشته Aywaz توجيهش اين است كه ميخواهد به اين ترتيب خط را به تلفظ كلمات نزديك كند، لابد تعجب ميكنيد، زيرا خط و شيوه نوشتن در هر زبان، موضوع شخصي نيست كه هر كس درباره آن سليقه خود را به كار ببندد.
خط همانند زبان، نظام نشانههاي قراردادي است؛ مانند نشانههاي قراردادي ديگر مثلا علامتهاي راهنمايي و رانندگي كه نشانههاي قراردادي است و در تمام دنيا يكسان است و هيچ كس به بهانه سهولت ارتباط يا پسند شخصي در آنها دخل و تصرف نميكند.
سالياني است كه خط فارسي هم از سوي برخي نورسيدگان اهل قلم و هم از جانب برخي نويسندگان صاحب نام در معرض تغييرات سليقهاي است. اين تغييرات غير از بازيهاي تفنني و گاه از سرِ بيسوادي است كه در نوشتههاي اينترنتي ديده ميشود.
بازيهاي تفنني و خطاهاي ناشي از ناشيگري در نوشتههاي اينترنتي، مواردي است از اين دست:
- (فصله بهار) به جاي (فصل بهار)
- (ك، ب، چ) به جاي (كه، به، چه)
- (خواستگاه) به جاي (خاستگاه) و حتي (خوانواده) به جاي (خانواده)
- (خاهر) به جاي (خواهر) و (خاب) به جاي (خواب)
- (راجب) به جاي (راجع به)
و... زاين دِهِ ويران دهمت صدهزار، دهها و صدها خطاي عمدي و سهوي ديگر از همين قبيل كه لابد دوستداران زبان و خط فارسي ديدهاند.
اما بخش ديگري از اين دستكاريها در خط فارسي، جديتر از بازي است و تعمديتر از آن است كه حمل بر بياطلاعي شود.
پيش از ذكر نمونههاي اين دستكاريها اين نكته را بگويم كه تنوع در شيوه خط در حدود آنچه قابليتهاي خط فارسي محسوب ميشود، هم پذيرفتني است و هم نشانه تكامل و زنده بودن خط.
اما دستكاري در خط به نحوي كه كلمات براي اهل مطالعه، غريب و ناشناخته شود، مانع رسايي و سهولت مطالعه است.
دستكاريهايي از اين دست:
- (كاملن) به جاي (كاملاً)
- (متنابه) به جاي (معتنابه)
- (لحظهايي) به جاي (لحظهاي)
- (گرهاي) به جاي (گرهي)
- (كتاباش) به جاي (كتابش)
- (دست گاه) به جاي (دستگاه)
- (خاندن) به جاي (خواندن)
- (مصطفا) به جاي (مصطفي)
- (برخواستن) به جاي (برخاستن)
چند سال قبل يك نفر به خيال خلاقيت و عربي زدايي از خط فارسي يك ديوان حافظ چاپ كرده بود با حذف (غ – ع- ص-ض-ظ-ط-ذ-ث) عنوان كتاب را اين طوري نوشته بود: ديوان قزليات خاجه هافز شيرازي.
متن كتاب را هم با همين شيوه من درآوردي نوشته بود. مثلا (عاشق) را نوشته بود (آشق).
اين نكته جالب هم گفتني است كه اين بازيها و دستكاريها در خط، سالياني است كه در نوشتههاي تركي و كردي نيز رواج يافته است، تصرفاتي از اين قبيل:
- (مورته زا) به جاي (مرتضي)
- (آه مه د) به جاي (احمد)
- (تاريك) به جاي (طارق)
- (سابير) به جاي (صابر)
- (اينتيزار) به جاي (انتظار)
در زمانِ سلطه مستبدانِ چپ در جمهوريهاي شوروي و شرق اروپا، براي هويتزدايي از مليتها و اقوام، بسياري از خطهاي ملي به نفع الفباي روسي از بين رفت. چنان كه امروز فارسيزبانان تاجيك ناگزيرند آثار نياكان خود را با خط روسي بخوانند و از خواندن نسخههاي خطي بزرگان قديم محروم شدهاند.
همچنين در دوران سلطه استبدادي آتاتورك در جمهوري تركيه، علاوه بر تغيير خط عثماني به الفباي لاتين، همانند همان آدم بيذوقي كه ديوان هافز! چاپ كرده بود، به دستور ديكتاتور، حروف (ق- خ-غ -ع) از زبان و خط تركي حذف شد.
چنان كه امروز در رسانههاي رسمي تركيه و در شهرهاي مركزي به جاي (عشق) ميگويند (آشك) و به جاي (اخلاق) ميگويند (آهلاك).
اما در شهرهاي كوچكتر و در روستاها كه از گزند استبداد مصون ماندهاند زبان طبيعي گفتار تركي مرسوم است.